گپ و گفتی با چهره ماندگار کشور در بجنورد
«داوود رشیدی» و خاطرات
«هزاردستان» تا «مختارنامه»
خراسان شمالی - مورخ سهشنبه 1388/12/04 شماره انتشار 17494
«داوود رشیدی» از هنرمندان پیشکسوت با پرونده هنری وزین و پر محتوا و از افراد تحصیل کرده تئاتر در اروپاست. وی تحصیلات متوسطه خود را در پاریس گذرانده و در ژنو تحصیلات دانشگاهیاش را به پایان برده است. دوستداران سینما و تلویزیون هیچ گاه نقش «مفتش شش انگشتی» مجموعه هزار دستان را از یاد نخواهند برد. گفتوگوی اختصاصی خراسان را با این هنرمند برجسته سینمای ایران بخوانید.
«داوود رشیدی» از هنرمندان پیشکسوت با پرونده هنری وزین و پر محتوا و از افراد تحصیل کرده تئاتر در اروپاست. وی تحصیلات متوسطه خود را در پاریس گذرانده و در ژنو تحصیلات دانشگاهیاش را به پایان برده است. دوستداران سینما و تلویزیون هیچ گاه نقش «مفتش شش انگشتی» مجموعه هزار دستان را از یاد نخواهند برد. گفتوگوی اختصاصی خراسان را با این هنرمند برجسته سینمای ایران بخوانید.
چه شد که شما برای ادامه تحصیل و خواندن رشته علوم سیاسی به سوئیس رفتید؟
هنگامی که دیپلم متوسطه را از فرانسه دریافت کردم، پدرم در سفارت فرانسه کار میکرد و مأموریتش تمام شد و به تهران بازگشت. من برای ادامه تحصیل در ژنو سوئیس به منزل یکی از اقوام خود که کنسول بود، رفتم. بعد از دریافت دیپلم با پدرم در میان گذاشتم که قصد دارم تئاتر کار کنم. پدرم انسان روشن فکری بود و گفت: اگر قصد بازگشت به ایران را دارم لیسانس دانشگاهی این رشته را بگیرم تا مردم نگویند چون نتوانستم درس بخوانم بازیگر شدم. من نیز در دانشگاه ژنو در رشته علوم سیاسی مشغول به تحصیل شدم، ضمن این که در کلاس تئاتر آکادمی بازیگری ژنو اسم نویسی کردم و طبیعی است که بیشتر از دانشگاه به این کار میپرداختم، به همین دلیل دوره سه ساله را در 5 سال خواندم و اگر آن سال قبول نمی شدم از دانشگاه اخراجم میکردند. خوشبختانه همان سال قبول شدم و مدرکم را گرفتم و تاکنون هیچ استفاده ای از این مدرک نکردهام.
عشق به تئاتر و سینما چه زمانی در وجودتان شکل گرفت؟
در دوران کودکی هنگامی که 7 ساله بودم برای بازی در پرده اول نمایش استاد نوشین پایه گذار تئاتر علمی در ایران انتخاب شدم و این بازی نخستین حضورم محسوب می شد، البته پدرم من را از دوران کودکی به تئاتر و سینما می برد. دوره دبیرستان نیز ادبیات دراماتیک جزو دروس تحصیلی بود و ماهی یک بار ما را به تماشای تئاتر می بردند. به خاطر می آورم در مدرسه شبانه روزی که بودم سه شنبه ظهر تا یکشنبه شب پیش پدرم می آمدم و او ما را به تماشای تئاتر و سیرک می برد، به همین دلیل اندک اندک به تئاتر علاقه پیدا کردم.
هنگامیکه ژنو بودید چه نمایشهایی کار کردید؟
دو نمایش نیمه حرفه ای و نیمه دانشجویی را کارگردانی کردم به نام «مرد شیطان» و نمایشنامه کلاسیک «بیتانی کوس» اثر «راسین» سپس در تئاتر کاروژ امتحان ورودی دادم و انتخاب شدم و آن جا در 4، 5 نمایش حرفه ای بازی کردم. بعد از بازگشتتان از سوئیس به استخدام اداره هنرهای دراماتیک در آمدید؛ از این مقطع تا بازی تان در نخستین فیلم چه کاری می کردید؟ اوایل سال 1342 وارد اداره هنرهای دراماتیک شدم. رئیس دانشگاه دکتر فروغ از لحاظ اخلاقی و از نظر این که در فیلم فارسی آن دوران بازی نکنیم، سخت گیری می کرد تا این که در سال 1348 «جلال مقدم» پیشنهاد بازی در فیلم خود «فرار از تله» را به من داد. او یکی از دوستان با فرهنگ و استثنایی من بود هنگامی که دریافتم فیلم تخریب کننده برای تماشاچی نیست با اجازه مدیریت اداره تئاتر در این فیلم بازی کردم و «فرار از تله» نخستین فیلم من است.
شما که تحصیلکرده این رشته بودید چرا این قدر دیر، در سن 38 سالگی، وارد سینما شدید؟
زیرا دکتر فروغ به ما اجازه بازی در فیلم را نمی داد؛ البته مخالفتی برای بازی در یک فیلم و کارگردان خوب و تثبیت شده سینما نداشت همانطورکه دوستان دیگرم آقایان انتظامی، مشایخی و نصیریان با مهرجویی فیلم بازی کردند. بهطور قطع یکی از مهم ترین نقش های دوران کاری شما بازی در مجموعه «هزار دستان» و نقش «مفتش شش انگشتی» بود؛ از شرایط کار بازنده یاد علی حاتمی که فیلمبرداریاش حدود 4 سال به طول انجامید بگویید. اوایل ورودم به ایران و کار در اداره هنرهای دراماتیک با «علی حاتمی» آشنا شدم. آن جا کلاس بازیگری برگزار می کردم، در این کلاس علی حاتمی نیز شرکت کرده بود. در این نوع کلاس ها وقتی استاد به کلاس می آید و از شاگردان می پرسد چه کسی می خواهد کارش را نشان دهد همه به یکدیگر نگاه میکنند تا استاد خودش بگوید فلانی بیا کارت را نشان بده، اما در کلاس بازیگری ام برعکس بود و هنگامی وارد کلاس میشدم فوری زنده یاد علی حاتمی آماده و داوطلب نشان دادن کارش بود. آشنایی ما از همان جا آغاز و منجر به رفت و آمد و دوستیهای نزدیک خانوادگی شد. هنگامیکه رئیس اداره نمایش بودم و تئاترها و مجموعه های شبکه ها زیر نظرم بود به حاتمی پیشنهاد کار در تلویزیون را دادم و او داستان های مثنوی معنوی مولوی را ساخت، بعد هم مجموعه «سلطان صاحبقران» را که مجموعه ای خوش فکر و خوش سناریو بود، ساخت که با اقبال رو به رو شد. سپس فیلم سازی را دوباره آغاز کرد و فیلم «سوته دلان» را ساخت و همین طور ادامه داد تا قضیه بیماری سرطان گریبان گیرش شد و همگی ما را نگران کرد. دوستی ما نزدیک و خانوادگی بود. لیلا با لیلی دخترم به مدرسه می رفتند. هنگامی که علی حاتمی فوت کرد ایران نبودم و خاطرات یک خبرنگار را در فرانسه فیلمبرداری میکردیم که دکتر «امید روحانی» با من تماس گرفت و خبر فوت علی را به من داد. البته ما انتظار چنین پیش آمدی را داشتیم ولی همیشه دعا می کردیم که دیرتر اتفاق بیفتد تا آخرین فیلمش «جهان پهلوان تختی» را به اتمام برساند. درباره انتخاب بازیگران مجموعه هزاردستان نیز باید بگویم، حاتمی همیشه دوست داشت با هنرپیشه هایی که اسم و سابقه کار دارند و به کارشان اطمینان داشت، کار کند.
بهنظر شما چرا مجموعه «هزار دستان» با این که چندین بار پخش شد اما هیچ وقت جذابیت هایش را از دست نداد و همه از دیدنش لذت بردند؟
این هم از نبوغ مرحوم علی حاتمی است، هر کاری که او ساخته ماندگار شده و مربوط به یک دوره نبوده است. اغلب فیلم هایش نیز مانند «کمال الملک» و «مادر»، نو و در هر زمانی قابل دیدن است. شما در سال های 1362 و 1363 در دو فیلم بسیار مهم و پر فروش سینما یعنی کمال الملک و گل های داوودی ایفای نقش کردید؛ درباره این 2 فیلم به خصوص گل های داوودی و دلایل استقبال بی نظیر مردم از این فیلم ها را برایمان بگویید. فرقی که بین این دو فیلم وجود دارد این است که فیلم کمال الملک را اکنون هم می توان دید و از دیدن آن لذت برد اما به نظرم گل های داوودی که این اواخر از تلویزیون پخش شد قدری کهنه به نظرم آمد. درباره فیلم «کمال الملک» باید بگویم وقتی علی حاتمی نقش «رضاخان» را به من پیشنهاد کرد به هیچ عنوان خودم را شبیه او نمی دیدم بازی در این نقش خیلی برایم سخت بود. به خاطر می آورم که استاد معیریان «گریمور» من را گریم می کردند تا ببینم آیا شبیه رضا خان می شوم یا خیر، همین طور که روی موهای من کار می کرد، به ناگاه وسط موهایم را از ته قیچی کرد، من هم داد و بیداد راه انداختم و گفتم هنوز قرار نیست این نقش را بازی کنم. به واقع همیشه برای بازی در این فیلم تردید داشتم ولی به یاد می آورم روز اول فیلم برداری در کاخ سعدآباد با لباس و گریم ایستاده بودم (آن موقع سیگار می کشیدم و یک سیگار در دستم بود) و مردم ما را نگاه می کردند با خودم فکر می کردم که چه طور ممکن است من این نقش را بازی کنم تا به مخاطب منتقل شود و یا آیا مردم قبول می کنند که این رضاشاه است. همان طور که با خود فکر می کردم ناگهان سیگار را گوشه لبم بردم تا پکی بکشم یک خانم از تماشاچی ها به ناگهان جیغ زد زیرا فکر می کرد آن رضا شاهی که آن جاست یک مجسمه است و خیلی ترسیده بود، من آن موقع این جرأت را پیدا کردم که شخصیت رضاخان را بازی کنم. بعد از گل های داوودی طی سال های 1363 تا 1373 که فیلم «عبور از تله» را بازی کردید 9 سال در هیچ فیلمی ایفای نقش نکردید و فقط در 2 مجموعه «گرگ ها» و «کوچک جنگلی» بازی کردید.
دلایل این کم کاری در این 9 سال چه بود؟
من از سال 1359تا 1363 در 5 تا 6 فیلم بازی کردم ولی ممنوع الفعالیت شدنم باعث کم کاری ام شد و لطمه به کارم وارد کرد. بعد از آن در چند فیلم و مجموعه بازی کردم سپس در مجموعه های «گرگ ها» و «کوچک جنگلی» بازی کردم و بعد از آن در «گل پامچال»، «عطر گل یاس» و «آوای فاخته» بازی کردم.
در بین مجموعههایی که تاکنون در آن بازی کردهاید یک مجموعه تقریبا طنز (ورثه آقای نیکبخت) به چشم می خورد که کارگردان آن خواهر خانم شما (مرضیه برومند) است؛ این کار را به خاطر ایشان قبول کردید یا دلایل دیگری داشت؟
ابتدا بگویم که حرفه و درآمدم از این راه است؛ پس باید به گونه ای کار کنم که بتوانم زندگی ام را بچرخانم تئاترهای کمدی زیادی بازی کرده بودم و این گونه نقش ها را دوست دارم. خانم «مرضیه برومند» چون خواهر خانم من است و من را می شناخت و کارهای تئاترم را هم دیده بود، می دانست که می توانم نقش کمدی هم بازی کنم به همین دلیل به من پیشنهاد بازی در این مجموعه را داد. در کارنامه پر بارتان بازی در چند مجموعه تاریخی و مهم مانند «امام علی(ع)»، «تنهاترین سردار» و «ولایت عشق» به چشم می خورد.
بازی در مجموعههای تاریخی با توجه به اینکه مدت طولانی صرف فیلمبرداری آنها میشود و گریم و لباس و شرایط دشوارتری را نسبت به مجموعه های معمولی دارد، سخت نیست؟
علاوه بر بازی در این مجموعه ها، در «مختارنامه» و تمام فیلم های مذهبی بازی کردهام. بازی در کارهای تاریخی کار سخت و دشواری است زیرا از نظر گریم، لباس و اهمیتی که این مجموعه ها دارند ساخت آن ها بسیار با دقت و وسواس انجام می شود. به همین دلیل مدت فیلم برداری طولانی می شود ولی آثار مثبت در جامعه دارد. فکر می کنم همه بازیگران علاقه مند بازی در آثار تاریخی هستند. زمان طولانی فیلم برداری آثار تاریخی سبب می شود که بازیگر از نظر مالی خیالش راحت باشد. بیشتر مجموعه های تاریخی صدا و سیما با بودجه هنگفت ساخته می شود، طراحی دکور، لباس، فیلم برداری، بازیگران، کارگردان همه چیز خوب و حرفه ای انتخاب می شود، بازیگر خیالش راحت است که در پروژه ای کار می کند که مسئولان تلویزیون به آن اهمیت می دهند. حال که خودتان به مجموعه عظیم «مختارنامه» و بازی تان در این مجموعه اشاره کردید، درباره شرایط کاری و بازی و نقش خود برایمان توضیحاتی دهید. من در نخستین مجموعه آقای میرباقری به نام «گرگ ها» بازی کردم و با ایشان آشنا بودم. کار کردن با میرباقری برایم لذت بخش بود به همین دلیل هر زمان از من تقاضا کرد که با او کار کنم، با کمال میل پذیرفتم. در مجموعه «مختارنامه» نقش والی کوفه و پدر زن مختار را بازی می کنم او به دلیل بعضی از اختلافاتی که با یزید دارد مجبور به استعفا می شود. من در بخش نخست مجموعه بازی داشتم و بازی ام 6 تا 7 ماه به طول انجامید. استاد در چند سال اخیر در تلویزیون پر کار شده اید؛ علاوه بر «مختارنامه» در مجموعه های «خسته دلان» و «کلاه پهلوی» نیز بازی کردید. بله، در این دو مجموعه هم بازی کردم. در مجموعه «کلاه پهلوی» بازیگران حرفه ای به کارگردانی «سید ضیاءالدین دری» و تهیه کنندگی «محمدرضا تخت کشیان» که یکی از تهیه کنندگان خوب و پرکار کشورمان است، بازی می کنند. من ایفاگر نقش کشیش فرانسوی هستم که در شهر سامان به دنبال عتیقه می گردد. ولی گله فراوانی از روابط عمومی این مجموعه دارم که خیلی در انعکاس خبرها به خصوص درباره من کم لطفی کرد.
استاد سال گذشته بهعنوان یکی از چهره های ماندگار معرفی شدید فکر نمیکنید این اتفاق با توجه به کارنامه پر بار هنری شما خیلی دیر اتفاق افتاد؟
فرانسوی ها همیشه یک مثال می زنند و می گویند دیر بهتر از هیچ وقت است و تشکر می کنم از کسانی که من را به عنوان چهره ماندگار معرفی کردند. خیلی از دوستان نظر شما را دارند ولی معتقدم دیر بهتر از هیچ وقت است. سخن استاد «داوود رشیدی» برای پایان این گفت و گو. آرزوی سلامتی و سربلندی مملکتم را دارم. از مسئولان تقاضا می کنم که به مقوله تئاتر توجه بیشتری کنند، زیرا تئاتر یک هنر نمایشی تأثیرگذار در جامعه است متأسفانه در کشور ما مسئولان به تئاتر توجهی نمی کنند. همیشه این گله را کرده ام که ندیده ام مسئولان کشوری چون وکیل و وزیر با خانواده شان به تماشای تئاتر بیایند هنگامی که صحبت از هنر می شود،بیشتر سینما مطرح است اگر چه سینما هنر ناب و خیلی مهمی است ولی تئاتر چیزی از سینما کم ندارد مسئولان فرهنگی و سیاسی این مقوله را درک نکرده اند. من تشویقشان می کنم به تماشای تئاتر بیایند زیرا شناخت آن ها از تئاتر بیشتر میشود.
هنگامی که دیپلم متوسطه را از فرانسه دریافت کردم، پدرم در سفارت فرانسه کار میکرد و مأموریتش تمام شد و به تهران بازگشت. من برای ادامه تحصیل در ژنو سوئیس به منزل یکی از اقوام خود که کنسول بود، رفتم. بعد از دریافت دیپلم با پدرم در میان گذاشتم که قصد دارم تئاتر کار کنم. پدرم انسان روشن فکری بود و گفت: اگر قصد بازگشت به ایران را دارم لیسانس دانشگاهی این رشته را بگیرم تا مردم نگویند چون نتوانستم درس بخوانم بازیگر شدم. من نیز در دانشگاه ژنو در رشته علوم سیاسی مشغول به تحصیل شدم، ضمن این که در کلاس تئاتر آکادمی بازیگری ژنو اسم نویسی کردم و طبیعی است که بیشتر از دانشگاه به این کار میپرداختم، به همین دلیل دوره سه ساله را در 5 سال خواندم و اگر آن سال قبول نمی شدم از دانشگاه اخراجم میکردند. خوشبختانه همان سال قبول شدم و مدرکم را گرفتم و تاکنون هیچ استفاده ای از این مدرک نکردهام.
عشق به تئاتر و سینما چه زمانی در وجودتان شکل گرفت؟
در دوران کودکی هنگامی که 7 ساله بودم برای بازی در پرده اول نمایش استاد نوشین پایه گذار تئاتر علمی در ایران انتخاب شدم و این بازی نخستین حضورم محسوب می شد، البته پدرم من را از دوران کودکی به تئاتر و سینما می برد. دوره دبیرستان نیز ادبیات دراماتیک جزو دروس تحصیلی بود و ماهی یک بار ما را به تماشای تئاتر می بردند. به خاطر می آورم در مدرسه شبانه روزی که بودم سه شنبه ظهر تا یکشنبه شب پیش پدرم می آمدم و او ما را به تماشای تئاتر و سیرک می برد، به همین دلیل اندک اندک به تئاتر علاقه پیدا کردم.
هنگامیکه ژنو بودید چه نمایشهایی کار کردید؟
دو نمایش نیمه حرفه ای و نیمه دانشجویی را کارگردانی کردم به نام «مرد شیطان» و نمایشنامه کلاسیک «بیتانی کوس» اثر «راسین» سپس در تئاتر کاروژ امتحان ورودی دادم و انتخاب شدم و آن جا در 4، 5 نمایش حرفه ای بازی کردم. بعد از بازگشتتان از سوئیس به استخدام اداره هنرهای دراماتیک در آمدید؛ از این مقطع تا بازی تان در نخستین فیلم چه کاری می کردید؟ اوایل سال 1342 وارد اداره هنرهای دراماتیک شدم. رئیس دانشگاه دکتر فروغ از لحاظ اخلاقی و از نظر این که در فیلم فارسی آن دوران بازی نکنیم، سخت گیری می کرد تا این که در سال 1348 «جلال مقدم» پیشنهاد بازی در فیلم خود «فرار از تله» را به من داد. او یکی از دوستان با فرهنگ و استثنایی من بود هنگامی که دریافتم فیلم تخریب کننده برای تماشاچی نیست با اجازه مدیریت اداره تئاتر در این فیلم بازی کردم و «فرار از تله» نخستین فیلم من است.
شما که تحصیلکرده این رشته بودید چرا این قدر دیر، در سن 38 سالگی، وارد سینما شدید؟
زیرا دکتر فروغ به ما اجازه بازی در فیلم را نمی داد؛ البته مخالفتی برای بازی در یک فیلم و کارگردان خوب و تثبیت شده سینما نداشت همانطورکه دوستان دیگرم آقایان انتظامی، مشایخی و نصیریان با مهرجویی فیلم بازی کردند. بهطور قطع یکی از مهم ترین نقش های دوران کاری شما بازی در مجموعه «هزار دستان» و نقش «مفتش شش انگشتی» بود؛ از شرایط کار بازنده یاد علی حاتمی که فیلمبرداریاش حدود 4 سال به طول انجامید بگویید. اوایل ورودم به ایران و کار در اداره هنرهای دراماتیک با «علی حاتمی» آشنا شدم. آن جا کلاس بازیگری برگزار می کردم، در این کلاس علی حاتمی نیز شرکت کرده بود. در این نوع کلاس ها وقتی استاد به کلاس می آید و از شاگردان می پرسد چه کسی می خواهد کارش را نشان دهد همه به یکدیگر نگاه میکنند تا استاد خودش بگوید فلانی بیا کارت را نشان بده، اما در کلاس بازیگری ام برعکس بود و هنگامی وارد کلاس میشدم فوری زنده یاد علی حاتمی آماده و داوطلب نشان دادن کارش بود. آشنایی ما از همان جا آغاز و منجر به رفت و آمد و دوستیهای نزدیک خانوادگی شد. هنگامیکه رئیس اداره نمایش بودم و تئاترها و مجموعه های شبکه ها زیر نظرم بود به حاتمی پیشنهاد کار در تلویزیون را دادم و او داستان های مثنوی معنوی مولوی را ساخت، بعد هم مجموعه «سلطان صاحبقران» را که مجموعه ای خوش فکر و خوش سناریو بود، ساخت که با اقبال رو به رو شد. سپس فیلم سازی را دوباره آغاز کرد و فیلم «سوته دلان» را ساخت و همین طور ادامه داد تا قضیه بیماری سرطان گریبان گیرش شد و همگی ما را نگران کرد. دوستی ما نزدیک و خانوادگی بود. لیلا با لیلی دخترم به مدرسه می رفتند. هنگامی که علی حاتمی فوت کرد ایران نبودم و خاطرات یک خبرنگار را در فرانسه فیلمبرداری میکردیم که دکتر «امید روحانی» با من تماس گرفت و خبر فوت علی را به من داد. البته ما انتظار چنین پیش آمدی را داشتیم ولی همیشه دعا می کردیم که دیرتر اتفاق بیفتد تا آخرین فیلمش «جهان پهلوان تختی» را به اتمام برساند. درباره انتخاب بازیگران مجموعه هزاردستان نیز باید بگویم، حاتمی همیشه دوست داشت با هنرپیشه هایی که اسم و سابقه کار دارند و به کارشان اطمینان داشت، کار کند.
بهنظر شما چرا مجموعه «هزار دستان» با این که چندین بار پخش شد اما هیچ وقت جذابیت هایش را از دست نداد و همه از دیدنش لذت بردند؟
این هم از نبوغ مرحوم علی حاتمی است، هر کاری که او ساخته ماندگار شده و مربوط به یک دوره نبوده است. اغلب فیلم هایش نیز مانند «کمال الملک» و «مادر»، نو و در هر زمانی قابل دیدن است. شما در سال های 1362 و 1363 در دو فیلم بسیار مهم و پر فروش سینما یعنی کمال الملک و گل های داوودی ایفای نقش کردید؛ درباره این 2 فیلم به خصوص گل های داوودی و دلایل استقبال بی نظیر مردم از این فیلم ها را برایمان بگویید. فرقی که بین این دو فیلم وجود دارد این است که فیلم کمال الملک را اکنون هم می توان دید و از دیدن آن لذت برد اما به نظرم گل های داوودی که این اواخر از تلویزیون پخش شد قدری کهنه به نظرم آمد. درباره فیلم «کمال الملک» باید بگویم وقتی علی حاتمی نقش «رضاخان» را به من پیشنهاد کرد به هیچ عنوان خودم را شبیه او نمی دیدم بازی در این نقش خیلی برایم سخت بود. به خاطر می آورم که استاد معیریان «گریمور» من را گریم می کردند تا ببینم آیا شبیه رضا خان می شوم یا خیر، همین طور که روی موهای من کار می کرد، به ناگاه وسط موهایم را از ته قیچی کرد، من هم داد و بیداد راه انداختم و گفتم هنوز قرار نیست این نقش را بازی کنم. به واقع همیشه برای بازی در این فیلم تردید داشتم ولی به یاد می آورم روز اول فیلم برداری در کاخ سعدآباد با لباس و گریم ایستاده بودم (آن موقع سیگار می کشیدم و یک سیگار در دستم بود) و مردم ما را نگاه می کردند با خودم فکر می کردم که چه طور ممکن است من این نقش را بازی کنم تا به مخاطب منتقل شود و یا آیا مردم قبول می کنند که این رضاشاه است. همان طور که با خود فکر می کردم ناگهان سیگار را گوشه لبم بردم تا پکی بکشم یک خانم از تماشاچی ها به ناگهان جیغ زد زیرا فکر می کرد آن رضا شاهی که آن جاست یک مجسمه است و خیلی ترسیده بود، من آن موقع این جرأت را پیدا کردم که شخصیت رضاخان را بازی کنم. بعد از گل های داوودی طی سال های 1363 تا 1373 که فیلم «عبور از تله» را بازی کردید 9 سال در هیچ فیلمی ایفای نقش نکردید و فقط در 2 مجموعه «گرگ ها» و «کوچک جنگلی» بازی کردید.
دلایل این کم کاری در این 9 سال چه بود؟
من از سال 1359تا 1363 در 5 تا 6 فیلم بازی کردم ولی ممنوع الفعالیت شدنم باعث کم کاری ام شد و لطمه به کارم وارد کرد. بعد از آن در چند فیلم و مجموعه بازی کردم سپس در مجموعه های «گرگ ها» و «کوچک جنگلی» بازی کردم و بعد از آن در «گل پامچال»، «عطر گل یاس» و «آوای فاخته» بازی کردم.
در بین مجموعههایی که تاکنون در آن بازی کردهاید یک مجموعه تقریبا طنز (ورثه آقای نیکبخت) به چشم می خورد که کارگردان آن خواهر خانم شما (مرضیه برومند) است؛ این کار را به خاطر ایشان قبول کردید یا دلایل دیگری داشت؟
ابتدا بگویم که حرفه و درآمدم از این راه است؛ پس باید به گونه ای کار کنم که بتوانم زندگی ام را بچرخانم تئاترهای کمدی زیادی بازی کرده بودم و این گونه نقش ها را دوست دارم. خانم «مرضیه برومند» چون خواهر خانم من است و من را می شناخت و کارهای تئاترم را هم دیده بود، می دانست که می توانم نقش کمدی هم بازی کنم به همین دلیل به من پیشنهاد بازی در این مجموعه را داد. در کارنامه پر بارتان بازی در چند مجموعه تاریخی و مهم مانند «امام علی(ع)»، «تنهاترین سردار» و «ولایت عشق» به چشم می خورد.
بازی در مجموعههای تاریخی با توجه به اینکه مدت طولانی صرف فیلمبرداری آنها میشود و گریم و لباس و شرایط دشوارتری را نسبت به مجموعه های معمولی دارد، سخت نیست؟
علاوه بر بازی در این مجموعه ها، در «مختارنامه» و تمام فیلم های مذهبی بازی کردهام. بازی در کارهای تاریخی کار سخت و دشواری است زیرا از نظر گریم، لباس و اهمیتی که این مجموعه ها دارند ساخت آن ها بسیار با دقت و وسواس انجام می شود. به همین دلیل مدت فیلم برداری طولانی می شود ولی آثار مثبت در جامعه دارد. فکر می کنم همه بازیگران علاقه مند بازی در آثار تاریخی هستند. زمان طولانی فیلم برداری آثار تاریخی سبب می شود که بازیگر از نظر مالی خیالش راحت باشد. بیشتر مجموعه های تاریخی صدا و سیما با بودجه هنگفت ساخته می شود، طراحی دکور، لباس، فیلم برداری، بازیگران، کارگردان همه چیز خوب و حرفه ای انتخاب می شود، بازیگر خیالش راحت است که در پروژه ای کار می کند که مسئولان تلویزیون به آن اهمیت می دهند. حال که خودتان به مجموعه عظیم «مختارنامه» و بازی تان در این مجموعه اشاره کردید، درباره شرایط کاری و بازی و نقش خود برایمان توضیحاتی دهید. من در نخستین مجموعه آقای میرباقری به نام «گرگ ها» بازی کردم و با ایشان آشنا بودم. کار کردن با میرباقری برایم لذت بخش بود به همین دلیل هر زمان از من تقاضا کرد که با او کار کنم، با کمال میل پذیرفتم. در مجموعه «مختارنامه» نقش والی کوفه و پدر زن مختار را بازی می کنم او به دلیل بعضی از اختلافاتی که با یزید دارد مجبور به استعفا می شود. من در بخش نخست مجموعه بازی داشتم و بازی ام 6 تا 7 ماه به طول انجامید. استاد در چند سال اخیر در تلویزیون پر کار شده اید؛ علاوه بر «مختارنامه» در مجموعه های «خسته دلان» و «کلاه پهلوی» نیز بازی کردید. بله، در این دو مجموعه هم بازی کردم. در مجموعه «کلاه پهلوی» بازیگران حرفه ای به کارگردانی «سید ضیاءالدین دری» و تهیه کنندگی «محمدرضا تخت کشیان» که یکی از تهیه کنندگان خوب و پرکار کشورمان است، بازی می کنند. من ایفاگر نقش کشیش فرانسوی هستم که در شهر سامان به دنبال عتیقه می گردد. ولی گله فراوانی از روابط عمومی این مجموعه دارم که خیلی در انعکاس خبرها به خصوص درباره من کم لطفی کرد.
استاد سال گذشته بهعنوان یکی از چهره های ماندگار معرفی شدید فکر نمیکنید این اتفاق با توجه به کارنامه پر بار هنری شما خیلی دیر اتفاق افتاد؟
فرانسوی ها همیشه یک مثال می زنند و می گویند دیر بهتر از هیچ وقت است و تشکر می کنم از کسانی که من را به عنوان چهره ماندگار معرفی کردند. خیلی از دوستان نظر شما را دارند ولی معتقدم دیر بهتر از هیچ وقت است. سخن استاد «داوود رشیدی» برای پایان این گفت و گو. آرزوی سلامتی و سربلندی مملکتم را دارم. از مسئولان تقاضا می کنم که به مقوله تئاتر توجه بیشتری کنند، زیرا تئاتر یک هنر نمایشی تأثیرگذار در جامعه است متأسفانه در کشور ما مسئولان به تئاتر توجهی نمی کنند. همیشه این گله را کرده ام که ندیده ام مسئولان کشوری چون وکیل و وزیر با خانواده شان به تماشای تئاتر بیایند هنگامی که صحبت از هنر می شود،بیشتر سینما مطرح است اگر چه سینما هنر ناب و خیلی مهمی است ولی تئاتر چیزی از سینما کم ندارد مسئولان فرهنگی و سیاسی این مقوله را درک نکرده اند. من تشویقشان می کنم به تماشای تئاتر بیایند زیرا شناخت آن ها از تئاتر بیشتر میشود.
زمان درج : 05/12/1388
نویسنده/مترجم: داود رشیدی
0 نظرهای شما:
Post a Comment