خیابانی: کاری کردید که دختر من 3روز مدرسه نرود

خیابانی:

کاری کردید که دختر من 3روز مدرسه نرود


جواد خیابانی حسابی ناراحت است و در این گفت‌وگو هر چیزی که چند سال
در دلش مانده بود را می‌ریزد روی دایره.


آفتاب- فرهاد عشوندی(خبرآنلاین): جواد خیابانی حسابی ناراحت است و در این گفت‌وگو هر چیزی که چند سال در دلش مانده بود را می‌ریزد روی دایره.
«خیلی بی‌معرفتی، دروغ می‌نویسی. اسم خودت رو گذاشتی دوست اون وقت کاری می‌کنی که هرکی هرچی دلش می‌خواد به من بگه...» این‌ها را خواهشا وقتی می‌خوانید تن صدای جواد خیابانی را در ذهن‌تان تداعی کنید و فکر کنید، او است که شروع به گلایه کرده. نه با لحن عصبانی که خیلی آرام و گلایه‌هایی بین دو دوست. این گفت‌وگو صبح چهارشنبه گذشته و قبل از بازی ایران با امارات انجام شده، زمانی که جواد در اعتراض به دو خبر سایت خبرآنلاین کامنت‌هایی را برای‌مان گذاشته بود و گلایه داشت. گفت‌وگویی که فکر می‌کنیم خواندنش برای شما هم خالی از لطف نباشد.
حالا چرا این قدر ناراحت؟
نباید ناراحت باشم؟ من کی تو اینجا به شما گفتم برو هر چی دلت می‌خواهد بنویس؟ عکس فینال جام جهانی را گذاشتین و زیرش نوشتنین، عکس بچگی‌های جواد خیابانی. من آنجا کجا بچه بودم؟
تو که همیشه می‌گویی برو هرچه دلت می‌خواهد بنویس! چه اینجا و چه در قطر و چه هر جای دیگر. درباره عکس هم نوشتیم عکس جوانی‌های خیابانی! عکس حداقل برای 13 سال قبل است. آن موقع جوان بودی دیگر!
من همان جا 35 سالم بوده. می‌نوشتین جواد خیابانی در فینال جام جهانی. چرا کاری می‌کنید که مردم علیه من شوند؟ این شما هستید که در ساخته شدن ذهنیت افکار عمومی نقش دارید. به قرآن همه ما باید در یک وجب خاک بخوابیم. تو از کجا می‌دانی که من نباید می‌آمدم به دوحه. چرا الکی مردم را تحریک می‌کنی؟ می‌خواهی حکم ماموریتم را برایت بفرستم ببینی تاریخش برای مرداد ماه است؟
این را که دیگر تقصیر ما نیست. اینجا همه همکارانت می‌دانستند که تا یک هفته قبل از اعزام‌ها قرار بوده فردوسی‌پور برود دوحه!
مگر حرف آنها وحی منزل است. دوست دارم بدانم این آدم‌ها چه کسی بودند که حاضر نیستی اسم‌شان را بگویی. بابا من حداقل 3 ماه است که کارهایم را برای اعزام انجام دادم و درخواست ویزا کردم.
درخواست ویزا را که همه ما انجام دادیم. از طریق سایت کنفدراسیون. خود من هم الان ویزای بازی‌ها را دارم ولی نرفتم. ولی حتی یک روز قبل از رفتنت هم هاشمی و آقازمانی حاضر نبودند با قطعیت بگویند تو می‌روی یا عادل!
این احتمالا به دلیل سیاست‌هایی هست که در شبکه سه دارند. ولی قسم می‌خورم بعد از جام جهانی به من گفتند از بین بازی‌های آسیایی و جام ملت‌ها یکی را انتخاب کن که من گفتم می‌روم جام ملت‌ها. قرار شد مزدک برود بازی‌های آسیایی. اصلا اسمی از عادل نبود. اینجا اگر بخواهند کسی را بفرستند خارج باید حتما از سوی شورای برون‌مرزی مجوز بگیرند. یک شورای 5 نفره هستند که همه اعزام‌های خارجی را تائید می‌کنند. این کار خودش چند ماهی زمان می‌برد، آن وقت سعید اکبری شما می‌نویسد من باعث شدم عادل قهر کند. تازه او شهامت ندارد و با اسم مستعار مطلب می‌نویسد! کاری کردید که دختر من سه روز مدرسه نرود چون هم‌کلاسی‌هایش می‌گویند پدرت زیرآب عادل را زده. خداییش من این کار را نکردم. یک نگاه به کامنت‌های مردم بیانداز، ادعای رفاقت داری اما ببین باعث شدین چه چیزهایی برایم بنویسند.

حرف‌های‌تان را می‌خوانند و فکر می‌کنند من چه آدمی هستم. بابا من هم بزرگ شدم، رفتارم تغییر کرده. اصلا قبلا هم گفته باشم: «این قدر بنویس تا جونت در بیاد.» اما الان که دیگر آن طوری حرف نمی‌زنم. اینجا من نرم‌افزار فارسی‌ساز نداشتم و مجبور شدم برای‌تان فینگلیش بنویسم اما ناچار بودم بنویسم. برای دخترم که سایت شما را می‌خواند و خیلی هم افکارش نزدیک به شماست ناچارم بنویسم. تا او باورش شود که من زیرآب کسی را نزدم. نشستین که من یک سوتی بدهم تا کلی بزرگش کنید، انگار جواد خیابانی هیولاست. مدام می‌خواهید مسخره‌ام کنید. به من بخندید اما کارتان درست نیست.
بابا تو همان خبرها کلی درباره خوش یمنی و خاطره انگیز بودن صدایت نوشتیم!
می‌خواهم صد سال ننویسید. مگر من بازی کویت را گزارش نکردم و باختیم؟ باخت به آلمان یا یوگوسلاوی را یادتان رفته؟ من بازی‌های زیادی را گزارش کردم که آخرش را نبردیم ولی شما مدام می‌گویید بازی ایران و استرالیا. حتی آمارتان دقیق نیست و دارید من را متهم به بی‌سوادی می‌کنید. من را می‌کوبید چون در گزارشم گفتم برای تیم ملی در خانه‌های آن کف بزنید. مگر مردمی که می‌روند در سینما فیلم هندی ببینند وقتی قهرمان قصه یکی را می‌زند برایش کف نمی‌زنند؟ این که تیم ملی کشورمان است. دارد می‌برد و مردم حسابی خوشحالند. گناه می‌شود اگر به مردم بگویم شادی کنید؟ خوب است مدام در گزارش‌هایم به زمین و زمان متلک بیاندازم؟ مدام از بدی‌ها بگویم و قصه‌ها را بیشتر کنم؟ این طوری می‌شوم گزارشگر محبوب؟
ولی تو عادت کردی همه گزارش‌هایت حماسی باشند. عین بازی ایران و استرالیا!
باز جمع بستی. کجا ایران و بلاروس را این‌طوری گزارش کردم؟
جواد جان کاری کردی که حتی گزارش‌های ارسالی‌ات از دوحه با سانسور پخش می‌شوند. چون بچه‌های تیم ملی را طوری صدا می‌زنی که می‌گویند در آن تملق وجود دارد؟
شما می‌خواهید از همه چیز ایراد بگیرید. بازی ایران و عربستان در تهران که باختیم را یادت هست؟ تیم دایی را می‌گویم. گزارشگری که بازی را گزارش می‌کرد معروف‌ترین گزارشگر آنهاست. او مدام روی آنتن داد می‌زد خدا به ما رحم کند. با چه رویی به ریاض برگردیم؟ مردم با ما چه می‌کنند. همین آدم در تهران وقتی گل دوم را زدند گفت، می‌گفت سواران عرب و... ولی ما ایجا نمی‌توانیم از این واژه‌ها استفاده کنیم.
اما هیجان دادن تو خیلی بیش از حد است و مردم این را دوست ندارند!
چرا ما نباید ناسیونالیستی فکر کنیم؟ من برای کشورم گزارش می‌کنم. خودت می‌دانی که خیلی به سیستم کاری افشین قطبی انتقاد دارم و این‌ها را به خودش هم گفتم ولی دلیل نمی‌شود که بخواهم مردم را مایوس کنم. تیم دارد می‌برد و وقت خوشحالی است. می‌خواهم همه انرژی‌ام را بگذارم که مثبت گزارش کنم. حالا می‌توانی خوشحال باشی و بگویی جواد را له کردیم و از عجزش آمد برای‌مان کامنت گذاشت. اصلا می‌خواهی همین امروز برگردم تهران. فکر می‌کنی فرقی می‌کند. چرا می‌خواهید شادی ملت را ضایع کنید. بابا عادل که دارد در شبکه جام جم بازی‌ها را گزارش می‌کند. پس چرا می‌گویید او را محرومش کردند. می‌‌خواهید ما را روبه‌روی هم بگذارید. چرا تو مطالب‌تان من را مسخره می‌کنید؟
شلوغش می‌کنی جواد. خودت یادت رفته در گزارش‌هایت چقدر سر‌به‌سر استاد اسدی می‌گذاشتی؟
اصلا آن فرق داشت. البته تو گزارش‌هایم نبود. چرا شاید یکبار در بازی ایران و ژاپن این کار را کرده باشم. آن هم برای گل استثنایی‌اش به ژاپن. تازه او استاد اسدی بود.حالا تو خاکستر دنبال چی می‌گردی؟
هیچی. می خواهم قبول کنی خیلی از این مشکلات تقصیر خودت است. تو که به رئیس سازمان ورزش می‌گویی «پدر ورزش کشور» این می‌شود تملق. این را ما نمی‌گوییم، حرف مردم است!
چند بار بگویم؟ بابا من یک اشتباهی کردم. برای کارم استدلال دارم. می‌گویم الان ضرغامی پدر صدا و سیماست و قبل از او لاریجانی بوده. پدر یعنی مسئول خانواده نه بنیانگذار. کسی که مسئولیت اداره خانواده را دارد. وگرنه یعنی من نمی‌دانم علی سعیدلو و محمد علی‌آبادی امثال صدقیانی نیستند؟ مگر علی‌آبادی تختی را ساخته که فکر کنید منظورم از پدر بنیانگذار بوده است؟ اصلا شاید حق با شما باشد. من که عذر خواستم. به قرآن من پولم را در آن برنامه از علی‌آبادی نمی‌گرفتم که بخواهم برای پاچه‌خواری این حرف را بزنم. تازه برای یک حرف تا کی باید تاوان بدهم؟ من هم می‌دانم که صاحب منچستر تا ابد فرگوسن‌ها هستند اما حالا مالک این تیم گلیزر‌ها هستند. اصلا حق داری باید می‌گفتم مالک ولی اشتباه کردم. بگویم غلط کردم؟ برای صدمین بار این را بگویم؟ به جان نگارم نمی‌خواستم با گفتن آن حرف تملق‌گویی کرده باشم. تو را خدا این ماجرا را بی‌خیال شوید. حق با شماست باید می‌گفتم متولی اما اشتباه کردم و گفتم پدر ولی خواهشا دیگر آن حرف را برایم چماق نکنید.
اما هنوز هم در گزارش‌هایت پر از این حرف‌هاست. از واژه‌هایی که اعصاب خرد می‌کنند. مثلا همین قضیه «مثل یک سنگربان توپ را جمع می‌کند» یا ماجرای میلاد، هادی عقیلی یا خیلی چیزهای دیگری که می‌گویی.
این هم شانس من است. اگر عادل از این حرف‌ها بزند می‌گویید به به چه اطلاعاتی اما اگر من بگویم: «امروز روز تولد هادی عقیلی است و امیدواریم امروز با گل این جشنش شیرین‌تر شود» می‌شود افه آمدن؟ به جان فرهاد نمی‌توانم دلیل بهانه‌گیری‌های‌تان را درک کنم.
بابا به قرآن برای یک بازیکن نمی‌گویند جشن میلاد یا قضیه سنگربان.
یادم نمی‌آید گفته باشم جشن میلاد اما اگر گفتم عذر می‌خواهم. درباره سنگربان هم معتقدم سنگر جایی نفوذ‌ناپذیر است نه مثل دروازه که هر لحظه ممکن است باز شود برای همین وقتی مهدی توپ خوبی را گرفت گفتم مثل یک سنگربان، مثل یک سرباز فداکار...
راستش دیگر تکراری شده که بگوییم مطالعه نمی‌کنی!
شما که من را می‌شناسید تو را خدا این حرف را نزنید. بابا من بازیکن‌های عراق را مثل کف دستم می‌شناسم اما اینجا که آمدم سرما خوردم و در سه روزی که مریض بودم، توی هتل بیشتر از 70 صفحه پرینت از اطلاعات کره گرفتم و خواندم که بازیکنان این تیم را بشناسم. راستش درباره مربی‌شان که بعد از جام جهانی در میدان شهر محاکمه‌اش کردند اما دلیلی نمی‌بینم با این حرف‌ها در گزارشم جوری حریف را تحقیر کنم. این که دیگر حقم است که از بین اطلاعات گزینش کنم. یا مثلا می‌دیدم که عراقی‌ها بعد از گل دوم ما دعوا می‌کردند اما دلیلی نداشت آنها را روایت کنم. این‌ها دیگر اعتقادات من است. همسرم مدام می‌گوید جواد تو که این همه می‌خوانی چرا این قدر از تو ایراد می‌گیرند. راستش باورم نمی‌شود که با من همدل باشید. همین خبرورزشی بعد از بازی ایران و استرالیا هم نوشت افتضاح گزارشگر بازی در گزارش بازی. حالا که سال‌ها گذشته آن گزارش برای‌تان شده خاطره. من که از شما 10، 15 سالی بزرگترم این چیزها را بهتر درک می‌کنم. نمی‌دانم واقعا چرا به من می‌گویید نمی‌خوانم.
راستش این طور به نظر می رسد این قدر غرق در تجارت شدی که نمی‌توانی...
کدام تجارت؟ من که در جنت‌آباد یک خانه دارم و ماشینم سمندی است که شرایطی از ایران خودرو برداشتم چه تجارتی دارم؟ یک دفتر دارم که همایش‌های ورزشی برگزار می‌کند. تو را خدا بیا ببین چقدر مگر درآمد دارد. پولدار آن آقایی است که از وزارت نفت هم بیشتر پول دارد، نه یکی مثل جواد خیابانی، عادل فردوسی‌پور یا شما که خبرنگار هستید.

کد مطلب : 119850

0 نظرهای شما: