اين سينما به مرز ابتذال نزديك شده است...
گزارش كامل نشست آسيبشناسي سينماي كمدي روز ايران در فارس
گزارش كامل نشست آسيبشناسي سينماي كمدي روز ايران در فارس
خبرگزاري فارس: نشست آسيبشناسي سينماي كمدي روز ايران و بررسي اين آسيبها از منظر اخلاق و عرف اجتماعي در خبرگزاري فارس برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، نشست آسيبشناسي سينماي كمدي روز ايران و بررسي اين آسيبها از منظر اخلاق و عرف اجتماعي با حضور ابراهيموحيدزاده، احمدرضا معتمدي و كاظمراستگفتار (كارگردانهاي سينماي ايران)، شهرام خرازيها (منتقد سينما)، خبرنگاران سينمايي، دبير گروه هنر و رئيس اداره كل فرهنگي فارس در محل برپايي نشستهاي خبرگزاري برگزار شد.
* سينماي ما هم دچار لمپنيزم شده است
بنا بر اين گزارش، «ابراهيم وحيدزاده» در اين نشست با اشاره به ريشه معضلات سينماي كمدي در ايران، گفت: ما دچار يك سوءتفاهم عمدي هستيم و همواره سعي ميكنيم، صورت مسئله را فراموش كنيم و به معلولها بپردازيم و نه علتها. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه به شدت دچار لمپنيزم است و خاص اين دوره يا دورههاي ديگر نيست و كاملا تاريخي است، كه گاهي به شدت بروز پيدا ميكند و گاهي خودش را مخفي ميكند. وي ادامه داد: اين لمپنيزيم متأسفانه فقط لمپنيزيم اقتصادي نيست و در عرصههاي فرهنگي، اجتماعي، علمي هم خودش را نشان ميدهد و در سينماي ما نيز تأثير گذاشته است. وحيدزاده سينما را ويترين يك كشور خواند و گفت: همان چيزي كه در يك جامعه اتفاق ميافتد، در سينما و هنرش امكان بروز پيدا ميكند و وقتي لمپنيزيم در جامعه شكل بگيرد، طبيعتا سينما نيز به همان سمت خواهد رفت. بنابراين به جاي اينكه به جستجو اين باشيم كه آيا ما كمدين براي سينما داريم يا نه و آيا سينماي ما در جهتي ميرود كه ما آن جهت را دوست نداريم، بررسي كنيم كه چرا اين اتفاق افتاده است.
* سينما نان سنگك است يا سينماست؟!
اين كارگردان سينما با طرح اين پرسش كه بياييم پاسخ اين سؤال را بدهيم كه آيا سينما نان سنگك است يا سينماست، گفت: شما وقتي در بيابان قرار گرفتهايد و گرسنهايد، از يك نان سنگك سوخته و بيات را به هر حال ميخوريد. ولي سينما اين طور نيست. يعني شما اگر 2 سال هم سينما نرويد، براي زندگييتان اتفاقي نميافتد، بنابراين امكان انتخاب داريد و چيزي را انتخاب ميكنيد كه دوست داريد و چيزي را دوست داريد كه با فرهنگ دانش و زندگي شما، همسويي و همخواني دارد و شما ميتوانيد با آن همذات پنداري كنيد. وي افزود: همذات پنداري چه زماني پيش ميآيد؟ اگر يك كودك 8 ساله را در نظر بگيريد، همذات پنداري او در مورد بازيها و اتفاقاتي است كه در رده سنياش ميافتد و طبيعتا براي سنين بالاتر به مسائل كودك، نوجوان و جوان نميپردازند، با اين احوال، اين سينما يعني همان سينمايي كه بايد باشد و تماشاگر با آن همذات پنداري ميكند. يعني ما نميتوانيم اين سينما را در جامعهاي كه نياز دارد به ناعقلانيت برسد، رد كنيم. وحيدزاده در ادامه اين نشست، گفت: گاهي ما ناگزير به ناعقلانيت هستيم و گاهي به عمد خودمان آن را انتخاب ميكنيم. ناعقلانيت زماني بوجود ميآيد كه ما از پس حل مسائلمان بر نميآييم، يعني وقتي شما دچار يك غم بزرگ ميشويد كه ذهنيت شما را ويران ميكند، بدن شما واكنش نشان ميدهد و يا دچار بيماري ميشويد يا عقل را كنار ميزنيد و دچار جنون ميشويد، جنوني كه باعث ميشود به زندگيتان ادامه بدهيد. بنابراين اين جامعه به سينمايي ميرود كه براي دو ساعت فكر نكند، فارغ از انديشه باشد و وقتي فارغ از انديشه باشد، طبيعتا همين ميشود و چيز ديگري غير از اين سينما را نميپذيرد.
* بايد در سياستگذاري تفاوتي در شرايط اكران فيلم بد و خوب، اعمال شود
كارگردان فيلم «تحفهها» با اشاره به علاقمندي مخاطب به اين جنس سينماي كمدي، گفت: در سينما ما فقط يك نوع مخاطب نداريم، مخاطبان در انواع و سنين مختلف هستند ولي آنچه كه توده مخاطب است كه آدمهاي 8 تا 35 سال، آنها اين نوع سينماي كمدي را ميپسندند و ما متاسفيم كه اين اتفاق ميافتد، ولي دارد اتفاق ميافتد. وي سينماي ايران را نيازمند جذب مخاطب خارجي دانست و افزود: وقتي شما فيلمي با محتوا و ساختار درست ميسازيد، يك تعدادي ميروند و فيلمتان را ميبينند ولي اين تعداد باعث بازگشت سرمايه نميشوند. اين سينماي محدود خانگي كه فقط 70 ميليون جمعيت ايران مخاطب دارد، نميتواند به تعالي برسد و بايد برايش بازار خارجي پيدا كرد كه اگر 4 ميليون نفر يك فيلم خوب را ميپسندد، لااقل به اين رقم تعدادي تماشاگر آسيايي اضافه شود و اين مجموعه بتواند سينما را تكان بدهد. وحيدزاده با بيان اين مطلب كه بايد در سياستگذاري تفاوتي در شرايط اكران فيلم بد و خوب، اعمال شود، گفت: فيلم بد و خوب در شرايط يكساني اكران ميشوند. به كسي كه فيلم بد ساخته، نميگويند اين چه فيلمي است، ساختهاي و از اين به بعد شامل درجه بندي ميشوي. اگر درجه جيم بگيري، شرايط محدود اكران خواهي داشت. به كسي هم كه فيلم خوب ميسازد، شرايط ويژهاي نميدهند كه لااقل براي زحمتي كه كشيده، حداقل بتواند با سوبسيد فيلم بعدياش را بسازد.
* لازمه ساختن كمدي اين است كه درام را بشناسي
«ابراهيم وحيدزاده» سينما را كالايي فرهنگي دانست كه ارتباط دهنده بين توليدكننده و مصرفكننده است و گفت: اين يعني يك بدهبستان كه اگر مصرفكننده چيزي را تقاضا كند، بايد تهيهكننده آن را برايش بسازد. حالا فيلمسازي در اين بين وجود دارد كه به دنبال شرافت كاري است و خودش را خادم فرهنگ ميداند و سراغ اين جريان نميرود. ولي شخص ديگري پيدا ميشود و اين نوع فيلم را توليد ميكند. بنابراين در آسيبشناسي سينماي كمدي بايد هم توليدكننده را ديد، هم مصرفكننده را. وي ادامه داد: مدتي پيش به ديدن تئاتري رفتم كه 3 سال روي صحنه بود و تعجب كردم كه اين اتفاق در حالي رخ ميداد كه تئاتر معتبر ما، حداكثر امكان 40 جلسه نمايش را دارد. البته قيمت بليت اين تئاتر دو برابر بليت سينما بود ولي در اواسط هفته همه صندليهاي سالن پر بود. به لحاظ مفهومي تمامي اين 3 ساعت كار، فقط 10 دقيقه قصه داشت و بقيهاش لودگي، رقص، آواز بود و آن قصه هم مشمئزترين موضوعات را مطرح ميكرد. ولي در نهايت اين تئاتر 3 سال روي صحنه رفته است. كارگردان فيلم «عروسك» با بيان اين مطلب كه بياييم دو سوي قضيه عرضه و تقاضا را در نظربگيريم، گفت: يك فيلمساز كه تا اندازهاي سينما را ميداند، فيلمهاي جدي ساخته و نفروخته است و از آنجايي كه معيشت و آينده ندارد، وقتي ميبيند سينماي كمدي ميفروشد، فيلم كمدي ميسازد، در حالي كه از اين سينما شناختي ندارد و طبيعتا براي جذب مخاطبش بايد وارد واديهاي لودگي و مسخرگي شود. وحيدزاده بر ضابطهمندي در عرصه سينما و داشتن اطلاعات كافي فيلمساز در عرصه كمدي تأكيد كرد و گفت: بايد ابتدا ضابطهاي قرار داد كه لازمههاي كارگرداني را مشخص كند. لازمه ساختن كمدي اين است كه درام را بشناسي. همينطور بدون ضابطه به صرف اين كه سينماي كمدي ميفروشد، هر كسي نيايد در اين عرصه وارد شود.
*نبايد در تلويزيون ابتذال را ترويج دهيم، چون اين ذهن مخاطب را تخريب ميكند
وي همچنين در رابطه با افزايش سطح دانايي تماشاگر گفت: ما بايد به تماشاچي كمك كنيم كه قضاوت و بينشش بالا برود، نبايد در برنامههاي تلويزيوني كه 24 ساعت فعال است، ابتذال را ترويج دهيم، چون اين ذهن شروع به تخريب شدن ميكند. وحيدزاده با بيان اين مطلب كه كمدي متعالي از تفكر برميخيزد، گفت: اولا اين تفكر بايد وجود داشته باشد كه سينما هنري متعالي و برخواسته از تفكر است و بعد امكان بروز به آن داده شود. كارگردان «مجسمه» و «عشق فيلم» گفت: يك انسان متفكر هم اگر آنقدر در طول روز مسئله و معظل داشته باشد، كه وقتي ميخواهد به سينما برود، ترجيح دهد كه 2 ساعت فكر نكند و كليد مغزش را خاموش كند و فقط بخندد، در نهايت انتخابش همان فيلم مبتذل خواهد بود. بنابراين بايد جامعتر به اين مسئله نگاه كنيم و همه جوانب اجتماعي، سياسي، علمي، فرهنگي را در اين بين در نظر بگيريم.
* پيشنهاد راهاندازي يك اتحاديه سينمايي
ابراهيم وحيدزاده با اشاره به راهكارهاي برون رفت از سينماي كمدي كنوني گفت: اگر كليت سينما را در نظر بگيريم، بايد افراد حرفهاي در سينما فعاليت كنند. يعني كسي كه فيلمبردار است يا فيلمنامهنويس، دانش فيلمبرداري و فيلمنامهنويسي داشته باشد و دانش حرف اول را بزند و نه روابط و رانت. وي تصريح كرد: به نظرم بايد سياستگذاري را خود اعضاي سينما تعيين كنند، آن هم به دليل اشراف و دانشي كه دارند و نميشود كسي از جاي ديگر را براي مديريت فرهنگي منصوب كرد. همانطور كه كسي حاضر نيست براي لوله كشي منزلش به دنبال نجار برود، در مديريت فرهنگ هم بايد مديريت متخصص فعاليت كند. وي پيشنهاد راهاندازي اتحاديهاي سينمايي داد و گفت: براي همين به نظرم يك اتحاديه سينما بايد داشته باشيم كه بتواند ضوابط را به كار ببرد و خود آن بتواند قانونمندي را جا بيندازد و قوانين مورد نياز را به كار بگيرد. وقتي اين دو موقعيت يعني فعاليت افراد سينماگر حرفهاي را داشته باشيم و همين افراد حرفهاي سياست، برنامهريزي و آينده نگري را در سينما نهاديه كنند، آن وقت سينما ميتواند به سمت و سوي درستي برود. وحيد زاده ادامه داد: وقتي اين افراد ميتوانند حركت درستي را پيش ببرند كه از امنيت انديشهاي و مالي برخوردار باشند، يعني اين كه سياستگذاري صرفا روي يك كاغذ نباشد كه دراجرا، ردههاي بالا آن را اصلا قبول نداشته باشند. ما بايد خودمان را به روز كنيم و با شرايط جهاني سينما تغيير دهيم و با انديشهاي كه مربوط به سينما نيست، يا سينمايي كه دوره اعتبارش تمام شده را به كار نبريم.
* اگر مردم از فيلم معناگرا هم استقبال كنند يك عده سودجو فيلم معناگرا ميسازند تا به پول برسند!
«كاظم راست گفتار» در بخشي از اين نشست گفت: اينكه بياييم آسيبشناسي كنيم كه آيا سينماي كمدي، آسيب زننده است يا آسيب خورنده، به نظرم اشتباه است. فكر ميكنم ما برخوردار از سينمايي هستيم كه خنده به لب ميآورد، حالا اسم كمدي روي آن بگذاريم يا هر اسم ديگر و نگراني اين است كه چرا مردم از اين سينما استقبال ميكنند، من فكر ميكنم اين نبايد جاي نگراني داشته باشد. وي ادامه داد: مردم اگر از هر ژانر سينمايي ديگر هم استقبال كنند، آيا بايد نگران شويم و بگوييم كه بايد آسيبشناسي شود كه چرا اين اتفاق ميافتد؟! يا اينكه از اين استقبال خوشحال شويم و سمت و سوي سياستهاي فرهنگي خودمان را با آن هماهنگ كنيم؟ كارگردان «عروس خوشقدم»، در ادامه گفت: من بيش از اينكه پاسخاش را بدانم و يا به دنبال تئوريزه كردن اين قضيه باشم، بيشتر برايم سئوال است و اعتقادي هم لااقل تاكنون پيدا نكردهام كه سينماي كمدي دارد آسيب ميزند يا اين كه آسيبي به آن وارد شده است. بالاخره سينما در اين مملكت وجود دارد و يك عدهاي جهانبيني خودشان را از طريق اين سينما منتقل ميكنند و يك تعداد هم ميبينند سينماي كمدي به قول معروف بفروش است و ميشود از طريق آن به نان و نوايي رسيد، بهخاطر سود بردن فيلمهايي ميسازند كه سر و شكل كمدي دارد اما گندمنماي جوفروش است. وي گفت: واقعيت امر اين است اگر مردم از فيلم بهاصطلاح معناگرا هم استقبال كنند بالاخره يك عده آدم سودجو پيدا ميشوند و ميروند فيلم معناگرا ميسازند تا از آن طريق به پول برسند. ديگر ژانرهاي سينمايي هم از اين قاعده مستثني نيستند. ولي اين دليل نميشود كه حالا چون افراد سودجو به دنبال اين ماجرا رفتند، بيايم كليت را زير سئوال ببريم كه اين جريان بايد آسيبشناسي شود.
* ما سينماي كمدي را هنوز نشناختهايم
كاظم راستگفتار با بيان اين مطلب كه اگر افرادي غير از سازندگان حرفهاي سينماي كمدي، وارد اين عرصه شدهاند، دليل بر آسيب وارد شدن نيست، گفت: به نظر من بهترين مقياس و معيار براي سنجش سره از ناسره، خودِ مردم هستند. خوشبختانه ما مردمي بسيار با دانش و فهميده داريم كه ميدانند چه چيزي برايشان خوب است و چه چيزي بد. البته بعضي از استثنائات هم اين وسط وجود دارد كه به حواشيهاي پيرامون آن فيلم برميگردد و استقبال مردم نه به خاطر خودِ فيلم بلكه بيشتر به خاطر حاشيههاي آن است . وي گفت: چون متأسفانه مردمِ ما حاشيه را بيشتر از متن دوست دارند. حالا با ديدن استقبال مردم از يك فيلم كه مورد سليقهي ما نيست، نميتوانيم بگوييم كه آسيب زده شده! ... مثلا ديدهام بعضي از دوستان خيلي ناراحتند كه چرا فيلمهايي مثل اخراجيها، دو خواهر يا زندگي شيرين ميفروشد، خب اين نگاه بيش از آنكه منطقي باشد، قدري عصبي و حسادتآميز است. كارگردان «پسر تهراني»، ادامه داد: همين ديروز در جلسهاي صحبت بر سر اين بود كه شخصي از روستا آمده و گاو و گوسفندش را فروخته و به جاي آن كه نيسان آبي بخرد، آمده فيلم كمدي ساخته! اعتقاد من اين است كه ما سينماي كمدي را هنوز نشناختهايم تا بياييم و آسيبشناسي كنيم. راستگفتار با بيان اين مطلب كه آسيبشناسي زماني صورت ميگيرد كه تعريف و شناخت دقيقي از اين سينما داشته باشيم، گفت: پس از آن بايد بررسي كنيم كه از چه جاهايي ميتواند به آن آسيب برسد. اگر ما يك تعريف واحد از سينماي كمدي ميداشتيم كه معيار و مقياس ما چيست و بعد كسي كه فيلم كمدي خوب ميسازد، جايزهاش را بگيرد و آن كسي هم كه فيلم كمدي نميسازد، فيلمي ميسازد كه شبه كمدي است يا اداي فيلمهاي كمدي را در ميآورد، تكليفش روشن شود. وي افزود: متأسفانه چنين تعريفي وجود ندارد. آن هم در زماني كه متأسفانه منتقدان و تحليلگران سينمايي هم سينماي كمدي را جدي نگرفتهاند و التفات چنداني به آن ندارند. به همين خاطر تا اين وضعيت پابرجاست آش همين آش است و كاسه همين كاسه.
* در فيلمهاي كمدي حرفهاي به مراتب مهمتري گفتهام تا فيلمهاي جدي
راستگفتار در ادامه سخنانش در اين نشست تخصصي، گفت: در طي بحث دو مسئله براي من روشن شد كه به نظرم به نگاهي كه به سينماي كمدي داريم آسيب ميزند، يكي جريان ديكتاتوري كه ريشه در تاريخ ما دارد و ديگري مقوله اقتصاد. در دوران گذشته در دربار پادشاهان دلقكهايي بودند كه كارشان حساسيتزدايي بوده، يعني يكسري حرفهايي را كه اگر وزير ميزده، منجر ميشده كه در جا سرش را قطع كنند. دلقك در لايهاي از كنايه و هزل ميگفته و ضمن اصلاح بعضي از امور از سلطان جايزه هم ميگرفته. گونهاي از سينماي كمدي در ايران به اين دليل به وجود آمده كه در حالت جدي امكان بيان برخي مسائل نبوده و اين مسايل در چارچوب كمدي بهتر بيان ميشده است. خود من در فيلمهاي كمديام حرفهاي به مراتب مهمتري گفتهام تا فيلمهاي جدي.
* روشنفكران و بعضي از منتقدان سينمايي ما، نگاه ديكتاتورمأبانه دارند
وي به طرح مسئله ديكتاتوري روشنفكري پرداخت و گفت: يك بخش ديگر جريان ديكتاتوري روشنفكري است. روشنفكران و بعضي از منتقدان سينمايي ما، نگاه ديكتاتورمأبانه دارند. منِ روشنفكر معتقدم فقط من حق دارم حرف بزنم و حرف من درست است و سخن كس ديگر تا آنجا صحيح است كه شبيه نگرش من باشد و مدح من را بگويد. اگر چنين بود اين طرز فكر اجازه رشد دارد و اگر آن چيزي را كه من دوست ندارم، بگويد يا با من هماهنگ نكند و بگويد، اين فرد و كليه افكارش مردود است. اين كارگردان كمدي در ادامه افزود: اين رويه تا آنجايي پيش رفته كه منتقدان ما فكر ميكنند فيلمسازي كه منش و روش آنها را تأييد كرد، اگر بدترين كار دنيا را هم ساخت، بايد تأييد شود و اگر قبولشان نداشت، مهمترين حرف دنيا را هم كه زد، بايستي منكوب شود! بدبختانه ظاهراٌ در طبقهبندي منتقدانِ ما، فيلمسازان كمدي به دليل نگاه ذاتاٌ انتقاديشان جزء دسته اول قرار ميگيرند! و به همين خاطر است كه سينماي كمدي، هيچگاه در مدينه فاضله منتقدان جايگاهي نداشته است. وي به بخش ديگري كه به سينماي كمدي آسيبزده اشاره كرد و افزود: بخش ديگري كه به سينماي كمدي آسيب ميزند، اقتصاد است. سينما عرصه عرضه و تقاضاست، سينماي كمدي تقاضا برايش زياد است و عرضه ميشود و بخشهاي ديگري از سينما كه ممكن است مورد علاقه من هم باشد، مهجور مانده است. سينماگر هم مانند باقي مردم براي امرار معاش و پاسخ دادن به نيازهاي خانوادهاش، نياز به كار دارد وقتي آن كارهايي كه دوست دارد امكاني براي ساختش نيست و پيشنهادات ديگري دارد كه دوست ندارد ولي روال بازار آن را بر ميتابد، مجبور است كه به آن سمت برود.
* فيلمنامه كمدي من را همه تهيهكنندهها ميپذيرند و ارشاد هم به آن پروانه ساخت ميدهد
كارگردان فيلم «نقاب» گفت: بنده به عنوان كاظم راستگفتار 5 فيلمنامه جدي دارم و يك فيلمنامه كمدي، 5 فيلم جديام را تهيهكنندگان نميخواهند و وزارت ارشاد رد ميكند ولي فيلم كمدي را همه تهيهكنندهها ميپذيرند و ارشاد هم پروانه ساخت ميدهد. يعني مجموعه اجتماع روندي را ايجاد كردهايم كه به اين وضعيت منجر شده و همگي به نوعي در آن مقصر هستيم و سهمي داريم و بعد توپ را در زمين ديگران مياندازيم. اين مشكل با كار فرهنگي حل ميشود و زمانبر است . اميدوارم كه با سعه صدر و بالا بردن حد تحملمان روزي برسد كه سينمايي آبرومند و قابل عرضه به مردم دنيا داشته باشيم.
* در دهه 80، جاي سينما و تلويزيون در ژانر كمدي عوض شد
در اين نشست، «شهرام خرازيها» منتقد سينما به تاريخچه سينماي كمدي در ايران اشاره كرد و گفت: سينماي كمدي به دو مقطع قبل و بعد از انقلاب اسلامي تقسيم ميشود. ميدانيم سينماي كمدي قبل از انقلاب اسلامي به جز در مواردي نقاط درخشان چنداني نداشته است. نميخواهم منكر برخي از كارهاي كمدي آن دوره شوم ولي در آن زمان آثاري ساخته شدند كه به لحاظ محتوايي قابل تأمل نبودهاند. ما از نظر تكنيكي و ساختاري هر چقدر سال به سال جلو ميرويم، طبعا بعد از انقلاب به واسطه امكانات بيشتري كه در اختيار سينماگران قرار گرفته، ساختار سينماي كمدي و برنامههاي تلويزيوني خيلي بهتر شده است. وي ادامه داد: قبل از انقلاب تعداد آثار مصرفي حوزه سينما و تلويزيون كه قابل دفاع و از ابتذال دور باشد كم بوده است، با توجه به تحولات فرهنگي كه صورت ميگيرد و اين كه انقلاب ما يك انقلاب فرهنگي بوده، طبيعي است كه برنامههاي تلويزيوني كمدي و فيلمهاي كمدي در سينماي ايران، دچار تغيير و تحولاتي ميشوند و ارتقاء كمي و كيفي پيدا ميكنند و از لحاظ ساختار و مضمون و اجرا مسلما شاهد پيشرفتهايي هستيم. اين منتقد سينما تصريح كرد: سالهاي اوليه انقلاب طبيعتا يكسري سؤتفاهمهايي در ارتباط با مسائل و امور هنري وجود داشت و با ديد خوشبينانهاي به آنها نگاه نميشد. وي ادامه داد: اوايل دهه 60 فيلمهاي سينماي كمدي «مردي كه زياد ميدانست» و «خانواده آقاي حقدوست» ساخته ميشود و بعد ژانر كمدي با يك رويكرد جديدي به سينماي ايران ميآيد، البته با نيمنگاهي به حال و هواي كمدي قبل از انقلاب پا ميگيرد. خرازيها به كمدي در دهههاي مختلف پرداخت و گفت: در دهه 60 فيلمهاي كمدي بيشتري ساخته ميشود و اواخر اين دهه شاهد ساخت فيلمهايي چون «اجارهنشينها»ي داريوش مهرجويي هستيم كه يكي از بهترين فيلمهاي كمدي سينماي ايران تلقي ميشود و بعد در دهه 70 دوباره شاهد رشد سينماي كمدي هستيم، مردم از آن استقبال ميكنند و چرخه سينما با ژانر كمدي سريعتر ميشود و احياء ميشود و شكوفايي اقتصادي سينماي ايران در گروي ساخت فيلمهاي كمدي قرار ميگيرد. وي ادامه داد: در دهه 70 سينماي كمدي در جا ميزند و شروع به افت ميكند. در دهه 80 كه در انتهاي آن هستيم، ميبينيم كه بسيار افت كرده و اگر بخواهيم آن بررسي كنيم، ميبينيم كه در صدر فروش فيلمها حداقل يك يا دو فيلم كمدي قرار داشته و در اكرانهاي نورزوي نيز لااقل يك فيلم كمدي بوده است. خرازيها درباره ويژگيهاي سينماي كمدي دهه 80 گفت: در دهه 80، كمديها، تلويزيوني شده و جاي سينما و تلويزيون در ژانر كمدي عوض ميشود و ميبينيم كه در عرصه كمدي، سريالها بافت سينمايي پيدا ميكنند و از بافت تلويزيوني دور ميشوند ولي برعكس در سينماي ايران ميبينيم كه فيلمهاي كمدي از ساختار سينمايي دور ميشوند و به سمت ساختار تلويزيوني ميروند.
* بازيگراني كه فاقد ويژگيهاي يك كمدين سينمايي هستند
اين منتقد سينما و رييس اداره سلامت روان دانشگاه علوم پزشكي تهران در اين نشست به نقش كمدينها در سينما اشاره كرد و گفت: در ژانرهاي مختلف سينمايي بعضي ژانرها به هنر پيشه تخصصي خودشان وابسته هستند. مثلا در ژانر اعتقادي - اجتماعي يا در ژانر ملودرام، هنرپيشه غيرتخصصي هم ميتواند كار كند ولي در بعضي ژانرهاي ترسناك، كمدي، جنگي، هنرپيشه متخصص خود را نياز دارد. خرازيها گفت: قبل از انقلاب، تلويزيون و سينما كمدينهايي داشت كه بعضي به معناي اخص كمدين واقعي نبودند ولي معروف بودند. ولي بعد از انقلاب تعداد كمدينهايمان كم بوده است. در دهه 60 اكبر عبدي و عليرضا خمسه را داريم كه كارشان تا اواسط دهه 70 ادامه پيدا ميكند. در واقع اكبر عبدي در دهه 60 تا 70 سوپراستار محسوب ميشود ولي اواخر دهه 70 و در دهه 80، ما ديگر كمدين به آن شكل نداريم و اگر كمدينهايي را كه از تلويزيون كوچ كردند و به سينما آمدند، در نظر بگيريم، بايد بگوئيم متأسفانه آنها فاقد ويژگيهاي يك كمدين سينمايي هستند. وي ادامه داد: اين كمدينها مهارتهايي را كه در بازي تلويزيوني كسب كردهاند، ميخواهند در سينما پياده كنند و در قالب بازي تلويزيوني در سينما ظاهر ميشوند.
*كمدين به معناي مطلق در سينما نداريم
اين منتقد يكي از دلايل افت ژانر كمدي در سينماي دهه 80 را كوچ بازيگران تلويزيوني به سينماي دانست و گفت: درهر حال اين بازيگران فضاي تلويزيوني را به سينما ميآورند. در حال حاضر كمدين به معناي مطلق در سينما نداريم. به طور مثال رضا عطاران يكي از بازيگران كمدي است كه سرش شلوغ است و همه تهيه كنندگان او را انتخاب ميكنند و از اين فيلم به آن فيلم ميرود ولي آيا او در شخصيتهايي كه ايفا ميكند، بازي سينمايي ارائه ميدهد؟ عطاران يك كمدين سينمايي نيست و بيشتر يك بازيگر تلويزيوني است كه همچنان قالب تلويزيوني خودش را تكرار ميكند.
* كمدي در تاريخ سينماي ايران موجود ناقص الخلقهاي است كه رشد كاريكاتوري دارد
شهرام خرازيها در ادامه اين نشست خاطرنشان كرد: بيش از 100 سال است كه از عمر سينما در ايران ميگذرد. شروع سينما در ايران با كمدي بوده، فيلمهايي كه تقليد از فيلمهاي غربي بوده و سنگ بناي آن را كج گذاشتهاند و يك ژانر عجيب و غريبي به نام ژانر كمدي متولد ميشود كه در واقع موجود ناقص الخلقهاي است كه رشد كاريكاتوري دارد و هر قسمت و اجراء اين ژانر هم ، خيلي ناهنجار رشد كرده است. وي تصريح كرد: رابطه با كارگردانهاي سينما بايد بگويم، يك كارگردان سينما براي اينكه بتواند بقاء داشته باشد در سينما و تثبيت شود و از بين تهيهكنندگان فيدبك مثبت بگيرد، بايد فيلمش را در ويترين قرار بدهد. اگر قرار شود كه فيلم نفروش بسازد، حذف ميشود. البته در سينماي ايران ما كارگردانهايي داريم كه هنر اصليشان اين است كه ميتوانند تهيهكننده را مجاب كنند كه سرمايهگذار فيلمشان باشند.
* در دهه 60 با فيلم جنگي وارد سينما ميشدند و حالا با فيلم كمدي
وي اظهار داشت: در دهه 60 براي كارگردانان اول، ساخت فيلم جنگي مد شده بود، يعني فيلم جنگي را به عنوان فيلم اول انتخاب ميكردند. يعني با اين فيلمها وارد سينما ميشدند و بعد از فيلمهاي دوم و سوم ديگر فيلم جنگي نميساختند و به آن راهي ميرفتند كه دوست داشتند. وي در دهه اخير ساخت فيلم كمدي را راهي براي ورود به سينما دانست و گفت: به نظر ميرسد در دهه 80 كمديسازي اين حالت را پيدا ميكند، يعني از مجراي سينماي كمدي وارد ميشوند و بديهي است كه هر چقدر فيلمساز تحصيلات بالاتر و سليقه بهتري داشته باشد، حرفهايتر عمل ميكند ولي آن چيزي كه سنگ بناي يك فيلم است، سينما است كه آن را -عليرغم داشتن ادبيات درخشان و غني- كم داريم و ما از آن اندوخته فرهنگي در سينما استفاده نكردهايم. اكثر فيلمهاي كمدي ما ريشهاي در ادبيات ندارند و اتفاقا فيلمهايي كه فروش اندكي داشتهاند، بيشتر ريشه در ادبيات داشتهاند. وي در بخش ديگري از اين نشست به رقابت بين سينما و تلويزيون و نگارش گروهي فيلمنامه اشاره كرد و گفت : در دهه 80 در تلويزيون اين جريان مد شد كه كارهاي گروهي در فيلمنامهنويسي انجام دهند، اما در سينما حالت تك روي در كارگردانها ديده ميشود و كارگردان نويسنده، فيلمنامه هم هست و به كار كارگاهي هم خيلي اعتقاد ندارد، در صورتي كه وقتي كار كارگاهي انجام ميشود در سينماي كمدي، نتيجه بهتري دارد. شايد يكي از دلايلي كه بناي كمدي در ايران آسيب ديده و تلويزيون غلبه پيدا كرده همين تك رو بودن كارگردان است و فقط ايده خودش را قبول دارد و اينكه مشاوره نميگيرند. اين منتقد سينما همچنين درباره تأثير اقتصاد در سينماي كمدي، گفت: اقتصاد در همه چيز حرف اول را ميزند و اقتصاد به ژانر كمدي بسيار جهت داده و باعث شده كه خيليها به سراغ مبتذلسازي بروند و از جذابيتهاي سخيف براي جلب مخاطب استفاده كنند. سينما و تلويزيون بايد همه نوع محصولي را بايد توليد كند، البته با رعايت ضوابط اخلاقي و قانوني و از اين بازاري كه فراهم ميكند، مخاطب بايد استفاده كند. در سينما مخاطب خودش محصول را انتخاب ميكند يا در محصولات ويدئويي، در شرايطي هستيم كه خيليها با يك پيش فرض و اطلاعات قبلي فيلم تهيه ميكنند. در سينما مخاطب حق انتخاب دارد و ميتواند نرود يك فيلم را ببيند ولي در تلويزيون يك مقدار اين انتخاب كمتر است.
* كمديهاي پرفروش سينماي امروز ايران نمونه كمدي فرويدي است بنا بر اين گزارش، دكتر «احمدرضا معتمدي» در نشست آسيبشناسي سينماي كمدي از منظر اخلاق به بررسي تاريخچه كمدي پرداخت و گفت: خنده براي عالم انساني است، چرا كه انسان، طبق تعريف كلاسيك ارسطويي حيوان ناطق خوانده شده و از تفكر و انديشه برخوردار است. انسان متوجه جابهجايي اشياء و پديدهها شده و دچار تعجب ميشود و سپس حالت خنده برايش حاصل ميشود، بنابراين خنده ناشي از حوزه تفكر انسان است. وي ادامه داد: نكته ديگري كه در مورد انسان وجود دارد، (چون فرشتگان هم عاقل هستند)، اين است كه انسان فطرت و خود آگاهي دارد كه هم خودش سوژه خنده ميشود و هم ابژه آن. خودآگاهي كه باعث درك رفتار نامعقول است و به آن ميخندند و جدياش ميگيرند و عكسش عامل خنده ميشود. معتمدي به به تئوريهايي كه در طول تاريخ در زمينه كمدي وجود دارد، اشاره كرد و گفت: از افلاطون و ارسطو تا دوران قرون وسطي تا دوران رنسانس و دوره معاصر نظرات بسيار زيادي در زمينه كمدي وجود دارد كه ما بسيار از آنها دورهستيم. اكنون بسياري از انديشمندان رسالههاي دكتريشان را در مورد طنز و كمدي مينويسند و تعجب ميكنم كه وقتي ميخواهيم كار كنيم ما بدترين نظريهها را (كمدي فرويدي)، انتخاب ميكنيم. عضو هيات علمي دانشكده صداوسيما، در ادامه افزود: مثلا ارسطو به بازنمايي رفتار فروتر انسان براي كمدي اشاره ميكند، او كمديهاي دوره خودش، آريستوفان و ديگران را بررسي ميكند كه نقيضهسازيهايي در آثار اورپيد و ديگران داشته است. ارسطو ميگويد: كمدي مثل تراژدي نهايتاً به تزكيه تبديل ميشود و به تعبير ارسطو به كارتارسيس منجر ميشود. وي به فرآيند تبديل كمدي از عنصري براي تزكيه به عاملي براي تخليه در دوره معاصر اشاره كرد و افزود: اما در نقطه مقابل در دوره معاصر، ما شاهد نوعي از طنز و كمدي فرويدي هستيم كه ميگويد انسان بين نهاد و فراخود گرفتار ميشود و ميخواهد يكي را انتخاب كند. حالا در جامعهاي ميبينيد كه اين نظام هنجاري و ارزشي، يك جور سركوب كننده رفتار ميكند، بنابراين كمدي ميتواند شورشي از ناحيه غريزه عليه آن هنجارها، يعني از ناحيه نهاد عليه فراخود باشد. وقتي از ارسطو حركت ميكنيم و به دوره فرويد ميرسيم ميبينيم كه جهت كمدي كاملا عوض ميشود و اثر كمدي به جاي تزكيه تبديل ميشود به تخليه. وي كمديهاي پرفروش سينماي امروز ايران را نمونه اي كمدي فرويدي دانست و گفت: به عنوان نمونه كمديهاي پرفروشي كه در سينماي ايران ساخته شده، همه از اين ويژگي كمدي فرويدي برخوردارند.
* برخيها امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند
كارگردان فيلم «قاعده بازي» به شيوه نامناسب انتقال مفاهيم اشاره كرد و تصريح كرد: در جامعه ما حدود 20 تا 25 سال رسانههاي ملي و ابزارهاي تبليغات، به شكل مستقيم هر چيزي را كه در يك نظام محترم و هنجار ارزشي محسوب ميشود، تبليغ ميكنند. ولي به دليل اينكه شيوه تبليغاتشان درست نيست و نميدانند چطور به زبان رسانهاي صحبت كنند و زبان معاصر نامكشوف مانده، اين مفاهيم به شيوههاي كاملا مستقيم و غيرفرهنگي عرضه ميشود. معتمدي با بيان اين مطلب كه برخي امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند، گفت: فضا به گونهاي است كه براي ساخت يكسري از اين كمديها، امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند و مجموعه كارشان، يك سري لطيفه و جك ميشود كه به صورت نخ دورهم رشته شده با محوريت اينكه ما ميخواهيم با اين هنجار شوخي كنيم. وي گفت: من تضمين ميكنم با هر هنجاري در يك فيلم شوخي كنيم، آن فيلم چندين ميليارد فروش خواهد كرد. اگر ارزشها درست تبليغ و عرضه ميشد، اين فضا به وجود نميآمد كه هنجارها در نقاطي قرار بگيرند كه بشود آنها را هدف قرار داد.
* فرهنگ و ادبيات ايران سرشار از منابع طنز و كمدي است
اين سينماگر و استاد دانشگاه فرهنگ و ادبيات ايران را سرشار از منابع طنز و كمدي دانست و گفت: به هر حال در طول تاريخ سينما آثار بزرگ كمدي داريم و يا در تاريخ ادبيات خودمان شعرايي مثل سعدي، مولوي، عبيد داريم كه در اين حوزه هم آثاري داشتهاند كه تا حد زيادي جدي به نظر ميرسد ولي يك طنز ويژهاي دارند. معتمدي گفت: در تاريخ ادبيات جهان آثاري كه در قرون وسطي، رنسانس وجود دارند تا زماني كه سينما شكل ميگيرد، اين طنز و كمدي ديده ميشود. مثلا در كارهاي شكسپير، در كنار تراژديها آثاري نيز در زمينه كمدي وجود دارد. در تاريخ سينما هم شاهد فيلمهايي هستيم كه ازشيوههاي طنز يونان قديم استفاده شده. مثلا شيوه احاله به محال كه همان برهان خلف است يعني يك موقعيت اجتماعي را ميگرفتند به عنوان يك نظريه، فرضيه و قضيه مورد توجه قرار ميدادند و الزام آن را بررسي ميكردند و ميرسيدند به شرايط ديگر و گزاره متناقض و خلفاش را ثابت ميكردند. شما مي بينيد از همين شيوه چه آثار بزرگي ساخته شده است. وي به نمونههاي استفاده از نقيضهسازي در تاريخ سينماي جهان اشاره كرد و گفت: مثلا در مورد شيوههاي نقيضهسازي ميتوان به فيلمهاي اوليه وودي آلن مثل «پول را بردار و فرار كن» اشاره كرد كه همان جكهايي است كه ما در فيلمهاي كمدي كنوني ميبينيم ولي كاملاً تصويري و درست است و لحظه لحظه اتفاقات تصويري دقيق دارد. يا مثلا براساس نظريات بركسون كه رساله دكترايش راجع به طنز است كه ميگويد انسانها به خاطر منفعت طلبي نيست كه دروغ ميگويد بلكه به ماشينهاي دروغگو تبديل شدهاند. اين نظريه را شما در ديكتاتور بزرگ ساخته چارلي چاپلين ميبينيد كه چطور مثل يك ماشين، توليد واژههايي ميكند كه اصلاً مفهومي ندارد. وي تصريح كرد كه ما مجموعه تئوريهايي داريم كه چند هزار سال قدمت دارند و همزمان با اين نظريهها و تئوريها، كارهاي عملي نيز صورت گرفته است.
* اين سينما به مرز ابتذال نزديك شده است
اين كارگردان افزود: ما پشتوانه ادبي خودمان را داريم و نميدانم در اين شرايط كه با آن روبهرو شدهايم بايد چه كرد. در واقع درك ميكنم كه عدهاي نگرانند تا بعضي از آزاديهايي كه در برخي از حوزههاي سينما وجود دارد، دچار محدوديت شود و بعضي از اتفاقات هم ديگر نيافتد. ولي ديگر اين سينما به مرز ابتذال نزديك شده است و نبايد به خاطر مرزشكني و اينكه اجازه پيدا ميكنيم با هنجارها بازي كنيم، دست به ساخت چنين آثاري بزنيم. وي گفت: نكته ديگر اين است كه نميدانم اين اجازهها چطور داده ميشود و چرا به همه داده نميشود. اگر ميخواهيم يك هنجار را تغيير دهيم، ميتوانيم اين اجازه را به همه بدهيم.
* چرا آقاي وحيدزاده فيلمي مثل «تحفهها» تكرار نكردند؟
عضو هيات علمي دانشكده صداوسيما، گفت: من گلايه دارم كه چرا آقاي وحيدزاده فيلمي مثل تحفهها را تكرار نكردند، شايد يك دليلش اين باشد كه اگر بسازد، ديده نميشود. در تحفهها كاري كاملاً كلاسيك انجام شد و انواع تئوريهاي كمدي مختلف، جابهجا در اين فيلم حضور داشت ولي ايشان 8 سال نتوانستند فيلم بسازند. دوست دارم شما بپرسيد كه چرا بعد از 30 سال فقط 4 فيلم در سينما ساختيد. وي گفت: نقادي است كه ميتواند در طول تاريخ پيش برنده باشد، پروست، تولستوي و ديگر بزرگان در كنار خلق آثار هنري، نقادي هم كردهاند. به هر حال مديريت فرهنگي و مطبوعات مشكل دارند و سينماگرانمان دچار مشكل ميشوند، در حاليكه انگيزههاي جدي و محترمي داشته باشند. وقتي فضاي كار اين شكل باشد مجبور ميشوند از برج عاجشان فرود بيايد. چه اشكالي داشت آقاي وحيدزاده هم مثل ژاك تاتي، 5 فيلم برجسته ميساخت و با آرامش خيال و راحتي در صدر سينماي كشور ميدرخشيد.
* من بعد از اتمام «قاعده بازي» سكته كردم
معتمدي با اشاره به ساخت فيلم كمدي «قاعده بازي»، گفت: من با همان وجه فلسفي كه در نگاهم بوده، سراغ كمدي آمدم، چون كمدي بهترين فضاي ساختار شكني است. اگر مهمترين فلسفه امروز دنيا، ساختار شكني است، اين اتفاق در كمدي رخ ميدهد. من سعي كردم تمامي مباحث پست مدرن را دراين كار در نظر بگيرم. مثلا مسائل بينامتني را در نظر گرفتم و با 40 - 50 فيلم بزرگ شوخي كردم. بعضي از اينها فقط 30 ثانيه از فيلم را تشكيل ميداد ولي نزديك 40 ميليون هزينه برده و براي جلوههاي ويژه، طراحي صحنه و ويژوآل افكت روزها كار برده است. ولي در نهايت انگار هيچ اتفاقي نميافتد. وي افزود: در نهايت هم اولين سئوالي كه از ما ميشد، اين بود كه آقا چه شد كه شما آمديد تا لودگي كنيد؟ چرا بايد سطح فرهنگ، دانش و انديشه اينقدر پايين باشد؟ يكي از مسائل جدي در غرب مطرح است، اين است كه چندين هزار سال فلسفه غربي به دليل تقسيمبنديهاي دوگانهاش؛ دنيا را با مشكل روبهرو كرده. من در قاعده بازي، دو شخصيت اصلي را يكي هم غني و هم فقير قرار دادم و ديگري كه نه غني بود و نه فقير ولي بر سر هر دو كلاه ميگذاشت. يعني تقسيمبنديهايي كه امروز در تفكر پست مدرن مورد نقد است. ولي اصلا هيچ جا راجع به آن صحبت و بحث نميشود و بعد هم در جايي متهم ميشويم كه كارهاي مبتذل انجام داديم. در چنين شرايطي ديگر چطورميشود، كار كرد؟ اين كارگردان سينما در ادامه سخنانش گفت: ساختن فيلم كمدي به نسبت كارهاي ديگر سخت است. ما در قاعده بازي مجبور شديم چيزي حدود 40 جلوههاي ويژه را براي اولين بار در ايران انجام دهيم فقط براي اينكه چند شوخي متفاوت داشته باشيم. درهمين فيلم دوبار اكبر عبدي از خطر مرگ صد در صد نجات پيدا كرد و از ارتفاع 30 - 40 متري افتاد. ببنيد با چه دشواري ميخواهد كار كمدي انجام شود ولي اصلا كسي تحويل نميگيرد و طبيعي است كه اين جنس از كمدي تعطيل ميشود. من بعد از اتمام اين كار سكته كردم و الان هم 5 سال است كه بيكارم. معتمدي وجه اصلي كمدي را كمدين خواند و گفت: سينماي كمدي با كمدين شكل گرفته و ما بدون كمدين ميخواهيم سينماي كمدي درست كنيم. اين جور دلقكبازيهايي كه دارد الان اتفاق ميافتد وبا يك مشت جك و ادا و اطوار فيلم ساخته ميشود با آن چيزي كه به صورت گرافيكي تصوير را شكل ميدهد و چيزي از جنس سينما است، فرق ميكند. احمدرضا معتمدي تصريح كرد: وقتي در سينما سراغ تفكر و انديشه ميروي، نگراني پيش ميآيد. فيلم برانداز در اين مملكت به راحتي ساخته ميشود، چون تكليفش روشن است و ميگويند ميخواهد چند تا اهانت كند، بعد هم راحت ميرود جشنوارههاي خارجي و جايزهاش را ميگيرد و ميآيد. فيلم مبتذل هم به راحتي ساخته ميشود و مشكلي ايجاد نميشود اما وقتي سراغ تفكر ميروي در حاليكه دلسوز اين تشكيلات و جامعه هستي و ميخواهي يك نقد درست انجام دهي، دچار مشكل هستي و نميتواني حرفت را بزني. وي به طرح پيشنهاداتي براي فرهنگسازي پرداخت و افزود: روي پشتوانه فرهنگي اين كشور، كار نشده ولي غرب اين فرهنگسازي را انجام داده است. به نظرم تمامي كارهاي علمي، پژوهشي و تحقيقاتي بايد پشتيبان كاري ما قرار گيرند و در كنار آن كارهاي تجربي را اجازه فعاليت داشته باشند تا همزمان به موازات اين تحقيقات انجام ميشود. به هر حال درآمد نفت وجود دارد و بايد درست هزينه شود تا پشتوانه فرهنگي پيدا كنيم و نمونههايي داشته باشيد كه بتوانيم به نسل آينده منتقل كنيم.
*مديران فرهنگي بايد سقف فرهنگي را بالا ببرند
كارگردان «ديوانهاي از قفس پريد»، گفت: مديران فرهنگي بايد سقف فرهنگي را بالا ببرند و به آن ارتفاع دهند. واقعا با اين سقف كوتاه فرهنگ، چه ميشود كرد؟ دو اتفاق با اين شرايط ميتواند رخ دهد، يكي ابتذل و ديگري انحراف. اين دو وجه در سقف كوتاه فرهنگي رواج دارد. اين كارگردان و استاد دانشگاه در ادامه اين نشست، گفت: فيلمساز مسلماني كه در يك سريال تلويزيوني به دنبال اين است كه فلان عنوان تاريخي را بر دارد و كار كند، نانش را دارد، مي خورد و ميلياردي هم ميبرد. آن يكي هم درسينما از وجه روشنفكرياش نان ميخورد و ميخواهد با استفاده از ساختار نئوراليستي فيلم ديني بسازد، يك ساختار پديدارگرايانه كه از بن با تفكر جاري، ديداري و شهودي سينماي ديني تضاد دارد.اين ميان هيچ ديدبان و تئوريسين فرهنگي وجود ندارد و سقف فرهنگي را هم پايين ميآوريم، بالاخره يكي از اين كارها را بايد كنار بگذاريم تا فضايي ايجاد شود و قطعا جرياني رخ ميدهد. «احمدرضا معتمدي» همچنين درباره مسئله مشتركنويسي در سينما گفت: مشتركنويسي از يك قانون كلاسيك شكل نگرفته، مشتركنويسي در تلويزيون به اين دليل است كه نياز بوده، نود قسمت پشت سر هم از تلويزيون پخش شود و اينطور هم نبوده كه از6 ماه قبل متني نوشته شده باشد، ولي مثلا در سينما وقتي يك كارگردان هر 4 سال ميخواهد يك فيلم بسازد، وقت كافي دارد كه فيلمنامهاش را بنويسد و احتياجي به كارگروهي ندارد.
* با سيستم گلخانهاي مخالف بودم اما در آن سينما، لااقل سالي 4 فيلم خوب توليد ميشد
وي به مبحث اقتصاد در سينما اشاره كرد و ادامه داد: در نظام ليبراليستي اقتصادي، سود حاكم است و رفتار عقلايي اقتصادي يعني بالابردن منفعت و سود به هر قيمتي. اين امر در فرهنگ تأثير خودش را ميگذرد. ممكن است در اين آزادسازي، چند اتفاق هم بيافتد ولي اصل سينما را تخريب ميكند. من با سيستم سينماي گلخانهاي مخالف بودم و حداقل سالي دو فيلمنامه ردي داشتم ولي لااقل در آن سينما، سالي 4 فيلم خوب حداقل توليد ميشد. احمدرضا معتمدي در ادامه نشست گفت: وقتي به اين شكل در اقتصاد را به روي سينما باز ميكنيد، ديگر موجود فرهنگي در اين بين باقي نميماند و توليد فرهنگي اتفاق نميافتد. در درازمدت همين ميشود كه الان هستيم. وي همچنين درباره مسئله سوبسيد گفت: در سينماي ما هنوز سوبسيد پرداخت ميشود و چه بسا بودجه وزارت ارشاد افزايش هم يافته است، چطور آن موقع با 10 ميليون پول يك فيلم خوب ساخته ميشد ولي الان اين كمكها چطور توزيع ميشود كه به توليد آثار خوب منجر نميشود؟
بنا بر اين گزارش، «ابراهيم وحيدزاده» در اين نشست با اشاره به ريشه معضلات سينماي كمدي در ايران، گفت: ما دچار يك سوءتفاهم عمدي هستيم و همواره سعي ميكنيم، صورت مسئله را فراموش كنيم و به معلولها بپردازيم و نه علتها. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه به شدت دچار لمپنيزم است و خاص اين دوره يا دورههاي ديگر نيست و كاملا تاريخي است، كه گاهي به شدت بروز پيدا ميكند و گاهي خودش را مخفي ميكند. وي ادامه داد: اين لمپنيزيم متأسفانه فقط لمپنيزيم اقتصادي نيست و در عرصههاي فرهنگي، اجتماعي، علمي هم خودش را نشان ميدهد و در سينماي ما نيز تأثير گذاشته است. وحيدزاده سينما را ويترين يك كشور خواند و گفت: همان چيزي كه در يك جامعه اتفاق ميافتد، در سينما و هنرش امكان بروز پيدا ميكند و وقتي لمپنيزيم در جامعه شكل بگيرد، طبيعتا سينما نيز به همان سمت خواهد رفت. بنابراين به جاي اينكه به جستجو اين باشيم كه آيا ما كمدين براي سينما داريم يا نه و آيا سينماي ما در جهتي ميرود كه ما آن جهت را دوست نداريم، بررسي كنيم كه چرا اين اتفاق افتاده است.
* سينما نان سنگك است يا سينماست؟!
اين كارگردان سينما با طرح اين پرسش كه بياييم پاسخ اين سؤال را بدهيم كه آيا سينما نان سنگك است يا سينماست، گفت: شما وقتي در بيابان قرار گرفتهايد و گرسنهايد، از يك نان سنگك سوخته و بيات را به هر حال ميخوريد. ولي سينما اين طور نيست. يعني شما اگر 2 سال هم سينما نرويد، براي زندگييتان اتفاقي نميافتد، بنابراين امكان انتخاب داريد و چيزي را انتخاب ميكنيد كه دوست داريد و چيزي را دوست داريد كه با فرهنگ دانش و زندگي شما، همسويي و همخواني دارد و شما ميتوانيد با آن همذات پنداري كنيد. وي افزود: همذات پنداري چه زماني پيش ميآيد؟ اگر يك كودك 8 ساله را در نظر بگيريد، همذات پنداري او در مورد بازيها و اتفاقاتي است كه در رده سنياش ميافتد و طبيعتا براي سنين بالاتر به مسائل كودك، نوجوان و جوان نميپردازند، با اين احوال، اين سينما يعني همان سينمايي كه بايد باشد و تماشاگر با آن همذات پنداري ميكند. يعني ما نميتوانيم اين سينما را در جامعهاي كه نياز دارد به ناعقلانيت برسد، رد كنيم. وحيدزاده در ادامه اين نشست، گفت: گاهي ما ناگزير به ناعقلانيت هستيم و گاهي به عمد خودمان آن را انتخاب ميكنيم. ناعقلانيت زماني بوجود ميآيد كه ما از پس حل مسائلمان بر نميآييم، يعني وقتي شما دچار يك غم بزرگ ميشويد كه ذهنيت شما را ويران ميكند، بدن شما واكنش نشان ميدهد و يا دچار بيماري ميشويد يا عقل را كنار ميزنيد و دچار جنون ميشويد، جنوني كه باعث ميشود به زندگيتان ادامه بدهيد. بنابراين اين جامعه به سينمايي ميرود كه براي دو ساعت فكر نكند، فارغ از انديشه باشد و وقتي فارغ از انديشه باشد، طبيعتا همين ميشود و چيز ديگري غير از اين سينما را نميپذيرد.
* بايد در سياستگذاري تفاوتي در شرايط اكران فيلم بد و خوب، اعمال شود
كارگردان فيلم «تحفهها» با اشاره به علاقمندي مخاطب به اين جنس سينماي كمدي، گفت: در سينما ما فقط يك نوع مخاطب نداريم، مخاطبان در انواع و سنين مختلف هستند ولي آنچه كه توده مخاطب است كه آدمهاي 8 تا 35 سال، آنها اين نوع سينماي كمدي را ميپسندند و ما متاسفيم كه اين اتفاق ميافتد، ولي دارد اتفاق ميافتد. وي سينماي ايران را نيازمند جذب مخاطب خارجي دانست و افزود: وقتي شما فيلمي با محتوا و ساختار درست ميسازيد، يك تعدادي ميروند و فيلمتان را ميبينند ولي اين تعداد باعث بازگشت سرمايه نميشوند. اين سينماي محدود خانگي كه فقط 70 ميليون جمعيت ايران مخاطب دارد، نميتواند به تعالي برسد و بايد برايش بازار خارجي پيدا كرد كه اگر 4 ميليون نفر يك فيلم خوب را ميپسندد، لااقل به اين رقم تعدادي تماشاگر آسيايي اضافه شود و اين مجموعه بتواند سينما را تكان بدهد. وحيدزاده با بيان اين مطلب كه بايد در سياستگذاري تفاوتي در شرايط اكران فيلم بد و خوب، اعمال شود، گفت: فيلم بد و خوب در شرايط يكساني اكران ميشوند. به كسي كه فيلم بد ساخته، نميگويند اين چه فيلمي است، ساختهاي و از اين به بعد شامل درجه بندي ميشوي. اگر درجه جيم بگيري، شرايط محدود اكران خواهي داشت. به كسي هم كه فيلم خوب ميسازد، شرايط ويژهاي نميدهند كه لااقل براي زحمتي كه كشيده، حداقل بتواند با سوبسيد فيلم بعدياش را بسازد.
* لازمه ساختن كمدي اين است كه درام را بشناسي
«ابراهيم وحيدزاده» سينما را كالايي فرهنگي دانست كه ارتباط دهنده بين توليدكننده و مصرفكننده است و گفت: اين يعني يك بدهبستان كه اگر مصرفكننده چيزي را تقاضا كند، بايد تهيهكننده آن را برايش بسازد. حالا فيلمسازي در اين بين وجود دارد كه به دنبال شرافت كاري است و خودش را خادم فرهنگ ميداند و سراغ اين جريان نميرود. ولي شخص ديگري پيدا ميشود و اين نوع فيلم را توليد ميكند. بنابراين در آسيبشناسي سينماي كمدي بايد هم توليدكننده را ديد، هم مصرفكننده را. وي ادامه داد: مدتي پيش به ديدن تئاتري رفتم كه 3 سال روي صحنه بود و تعجب كردم كه اين اتفاق در حالي رخ ميداد كه تئاتر معتبر ما، حداكثر امكان 40 جلسه نمايش را دارد. البته قيمت بليت اين تئاتر دو برابر بليت سينما بود ولي در اواسط هفته همه صندليهاي سالن پر بود. به لحاظ مفهومي تمامي اين 3 ساعت كار، فقط 10 دقيقه قصه داشت و بقيهاش لودگي، رقص، آواز بود و آن قصه هم مشمئزترين موضوعات را مطرح ميكرد. ولي در نهايت اين تئاتر 3 سال روي صحنه رفته است. كارگردان فيلم «عروسك» با بيان اين مطلب كه بياييم دو سوي قضيه عرضه و تقاضا را در نظربگيريم، گفت: يك فيلمساز كه تا اندازهاي سينما را ميداند، فيلمهاي جدي ساخته و نفروخته است و از آنجايي كه معيشت و آينده ندارد، وقتي ميبيند سينماي كمدي ميفروشد، فيلم كمدي ميسازد، در حالي كه از اين سينما شناختي ندارد و طبيعتا براي جذب مخاطبش بايد وارد واديهاي لودگي و مسخرگي شود. وحيدزاده بر ضابطهمندي در عرصه سينما و داشتن اطلاعات كافي فيلمساز در عرصه كمدي تأكيد كرد و گفت: بايد ابتدا ضابطهاي قرار داد كه لازمههاي كارگرداني را مشخص كند. لازمه ساختن كمدي اين است كه درام را بشناسي. همينطور بدون ضابطه به صرف اين كه سينماي كمدي ميفروشد، هر كسي نيايد در اين عرصه وارد شود.
*نبايد در تلويزيون ابتذال را ترويج دهيم، چون اين ذهن مخاطب را تخريب ميكند
وي همچنين در رابطه با افزايش سطح دانايي تماشاگر گفت: ما بايد به تماشاچي كمك كنيم كه قضاوت و بينشش بالا برود، نبايد در برنامههاي تلويزيوني كه 24 ساعت فعال است، ابتذال را ترويج دهيم، چون اين ذهن شروع به تخريب شدن ميكند. وحيدزاده با بيان اين مطلب كه كمدي متعالي از تفكر برميخيزد، گفت: اولا اين تفكر بايد وجود داشته باشد كه سينما هنري متعالي و برخواسته از تفكر است و بعد امكان بروز به آن داده شود. كارگردان «مجسمه» و «عشق فيلم» گفت: يك انسان متفكر هم اگر آنقدر در طول روز مسئله و معظل داشته باشد، كه وقتي ميخواهد به سينما برود، ترجيح دهد كه 2 ساعت فكر نكند و كليد مغزش را خاموش كند و فقط بخندد، در نهايت انتخابش همان فيلم مبتذل خواهد بود. بنابراين بايد جامعتر به اين مسئله نگاه كنيم و همه جوانب اجتماعي، سياسي، علمي، فرهنگي را در اين بين در نظر بگيريم.
* پيشنهاد راهاندازي يك اتحاديه سينمايي
ابراهيم وحيدزاده با اشاره به راهكارهاي برون رفت از سينماي كمدي كنوني گفت: اگر كليت سينما را در نظر بگيريم، بايد افراد حرفهاي در سينما فعاليت كنند. يعني كسي كه فيلمبردار است يا فيلمنامهنويس، دانش فيلمبرداري و فيلمنامهنويسي داشته باشد و دانش حرف اول را بزند و نه روابط و رانت. وي تصريح كرد: به نظرم بايد سياستگذاري را خود اعضاي سينما تعيين كنند، آن هم به دليل اشراف و دانشي كه دارند و نميشود كسي از جاي ديگر را براي مديريت فرهنگي منصوب كرد. همانطور كه كسي حاضر نيست براي لوله كشي منزلش به دنبال نجار برود، در مديريت فرهنگ هم بايد مديريت متخصص فعاليت كند. وي پيشنهاد راهاندازي اتحاديهاي سينمايي داد و گفت: براي همين به نظرم يك اتحاديه سينما بايد داشته باشيم كه بتواند ضوابط را به كار ببرد و خود آن بتواند قانونمندي را جا بيندازد و قوانين مورد نياز را به كار بگيرد. وقتي اين دو موقعيت يعني فعاليت افراد سينماگر حرفهاي را داشته باشيم و همين افراد حرفهاي سياست، برنامهريزي و آينده نگري را در سينما نهاديه كنند، آن وقت سينما ميتواند به سمت و سوي درستي برود. وحيد زاده ادامه داد: وقتي اين افراد ميتوانند حركت درستي را پيش ببرند كه از امنيت انديشهاي و مالي برخوردار باشند، يعني اين كه سياستگذاري صرفا روي يك كاغذ نباشد كه دراجرا، ردههاي بالا آن را اصلا قبول نداشته باشند. ما بايد خودمان را به روز كنيم و با شرايط جهاني سينما تغيير دهيم و با انديشهاي كه مربوط به سينما نيست، يا سينمايي كه دوره اعتبارش تمام شده را به كار نبريم.
* اگر مردم از فيلم معناگرا هم استقبال كنند يك عده سودجو فيلم معناگرا ميسازند تا به پول برسند!
«كاظم راست گفتار» در بخشي از اين نشست گفت: اينكه بياييم آسيبشناسي كنيم كه آيا سينماي كمدي، آسيب زننده است يا آسيب خورنده، به نظرم اشتباه است. فكر ميكنم ما برخوردار از سينمايي هستيم كه خنده به لب ميآورد، حالا اسم كمدي روي آن بگذاريم يا هر اسم ديگر و نگراني اين است كه چرا مردم از اين سينما استقبال ميكنند، من فكر ميكنم اين نبايد جاي نگراني داشته باشد. وي ادامه داد: مردم اگر از هر ژانر سينمايي ديگر هم استقبال كنند، آيا بايد نگران شويم و بگوييم كه بايد آسيبشناسي شود كه چرا اين اتفاق ميافتد؟! يا اينكه از اين استقبال خوشحال شويم و سمت و سوي سياستهاي فرهنگي خودمان را با آن هماهنگ كنيم؟ كارگردان «عروس خوشقدم»، در ادامه گفت: من بيش از اينكه پاسخاش را بدانم و يا به دنبال تئوريزه كردن اين قضيه باشم، بيشتر برايم سئوال است و اعتقادي هم لااقل تاكنون پيدا نكردهام كه سينماي كمدي دارد آسيب ميزند يا اين كه آسيبي به آن وارد شده است. بالاخره سينما در اين مملكت وجود دارد و يك عدهاي جهانبيني خودشان را از طريق اين سينما منتقل ميكنند و يك تعداد هم ميبينند سينماي كمدي به قول معروف بفروش است و ميشود از طريق آن به نان و نوايي رسيد، بهخاطر سود بردن فيلمهايي ميسازند كه سر و شكل كمدي دارد اما گندمنماي جوفروش است. وي گفت: واقعيت امر اين است اگر مردم از فيلم بهاصطلاح معناگرا هم استقبال كنند بالاخره يك عده آدم سودجو پيدا ميشوند و ميروند فيلم معناگرا ميسازند تا از آن طريق به پول برسند. ديگر ژانرهاي سينمايي هم از اين قاعده مستثني نيستند. ولي اين دليل نميشود كه حالا چون افراد سودجو به دنبال اين ماجرا رفتند، بيايم كليت را زير سئوال ببريم كه اين جريان بايد آسيبشناسي شود.
* ما سينماي كمدي را هنوز نشناختهايم
كاظم راستگفتار با بيان اين مطلب كه اگر افرادي غير از سازندگان حرفهاي سينماي كمدي، وارد اين عرصه شدهاند، دليل بر آسيب وارد شدن نيست، گفت: به نظر من بهترين مقياس و معيار براي سنجش سره از ناسره، خودِ مردم هستند. خوشبختانه ما مردمي بسيار با دانش و فهميده داريم كه ميدانند چه چيزي برايشان خوب است و چه چيزي بد. البته بعضي از استثنائات هم اين وسط وجود دارد كه به حواشيهاي پيرامون آن فيلم برميگردد و استقبال مردم نه به خاطر خودِ فيلم بلكه بيشتر به خاطر حاشيههاي آن است . وي گفت: چون متأسفانه مردمِ ما حاشيه را بيشتر از متن دوست دارند. حالا با ديدن استقبال مردم از يك فيلم كه مورد سليقهي ما نيست، نميتوانيم بگوييم كه آسيب زده شده! ... مثلا ديدهام بعضي از دوستان خيلي ناراحتند كه چرا فيلمهايي مثل اخراجيها، دو خواهر يا زندگي شيرين ميفروشد، خب اين نگاه بيش از آنكه منطقي باشد، قدري عصبي و حسادتآميز است. كارگردان «پسر تهراني»، ادامه داد: همين ديروز در جلسهاي صحبت بر سر اين بود كه شخصي از روستا آمده و گاو و گوسفندش را فروخته و به جاي آن كه نيسان آبي بخرد، آمده فيلم كمدي ساخته! اعتقاد من اين است كه ما سينماي كمدي را هنوز نشناختهايم تا بياييم و آسيبشناسي كنيم. راستگفتار با بيان اين مطلب كه آسيبشناسي زماني صورت ميگيرد كه تعريف و شناخت دقيقي از اين سينما داشته باشيم، گفت: پس از آن بايد بررسي كنيم كه از چه جاهايي ميتواند به آن آسيب برسد. اگر ما يك تعريف واحد از سينماي كمدي ميداشتيم كه معيار و مقياس ما چيست و بعد كسي كه فيلم كمدي خوب ميسازد، جايزهاش را بگيرد و آن كسي هم كه فيلم كمدي نميسازد، فيلمي ميسازد كه شبه كمدي است يا اداي فيلمهاي كمدي را در ميآورد، تكليفش روشن شود. وي افزود: متأسفانه چنين تعريفي وجود ندارد. آن هم در زماني كه متأسفانه منتقدان و تحليلگران سينمايي هم سينماي كمدي را جدي نگرفتهاند و التفات چنداني به آن ندارند. به همين خاطر تا اين وضعيت پابرجاست آش همين آش است و كاسه همين كاسه.
* در فيلمهاي كمدي حرفهاي به مراتب مهمتري گفتهام تا فيلمهاي جدي
راستگفتار در ادامه سخنانش در اين نشست تخصصي، گفت: در طي بحث دو مسئله براي من روشن شد كه به نظرم به نگاهي كه به سينماي كمدي داريم آسيب ميزند، يكي جريان ديكتاتوري كه ريشه در تاريخ ما دارد و ديگري مقوله اقتصاد. در دوران گذشته در دربار پادشاهان دلقكهايي بودند كه كارشان حساسيتزدايي بوده، يعني يكسري حرفهايي را كه اگر وزير ميزده، منجر ميشده كه در جا سرش را قطع كنند. دلقك در لايهاي از كنايه و هزل ميگفته و ضمن اصلاح بعضي از امور از سلطان جايزه هم ميگرفته. گونهاي از سينماي كمدي در ايران به اين دليل به وجود آمده كه در حالت جدي امكان بيان برخي مسائل نبوده و اين مسايل در چارچوب كمدي بهتر بيان ميشده است. خود من در فيلمهاي كمديام حرفهاي به مراتب مهمتري گفتهام تا فيلمهاي جدي.
* روشنفكران و بعضي از منتقدان سينمايي ما، نگاه ديكتاتورمأبانه دارند
وي به طرح مسئله ديكتاتوري روشنفكري پرداخت و گفت: يك بخش ديگر جريان ديكتاتوري روشنفكري است. روشنفكران و بعضي از منتقدان سينمايي ما، نگاه ديكتاتورمأبانه دارند. منِ روشنفكر معتقدم فقط من حق دارم حرف بزنم و حرف من درست است و سخن كس ديگر تا آنجا صحيح است كه شبيه نگرش من باشد و مدح من را بگويد. اگر چنين بود اين طرز فكر اجازه رشد دارد و اگر آن چيزي را كه من دوست ندارم، بگويد يا با من هماهنگ نكند و بگويد، اين فرد و كليه افكارش مردود است. اين كارگردان كمدي در ادامه افزود: اين رويه تا آنجايي پيش رفته كه منتقدان ما فكر ميكنند فيلمسازي كه منش و روش آنها را تأييد كرد، اگر بدترين كار دنيا را هم ساخت، بايد تأييد شود و اگر قبولشان نداشت، مهمترين حرف دنيا را هم كه زد، بايستي منكوب شود! بدبختانه ظاهراٌ در طبقهبندي منتقدانِ ما، فيلمسازان كمدي به دليل نگاه ذاتاٌ انتقاديشان جزء دسته اول قرار ميگيرند! و به همين خاطر است كه سينماي كمدي، هيچگاه در مدينه فاضله منتقدان جايگاهي نداشته است. وي به بخش ديگري كه به سينماي كمدي آسيبزده اشاره كرد و افزود: بخش ديگري كه به سينماي كمدي آسيب ميزند، اقتصاد است. سينما عرصه عرضه و تقاضاست، سينماي كمدي تقاضا برايش زياد است و عرضه ميشود و بخشهاي ديگري از سينما كه ممكن است مورد علاقه من هم باشد، مهجور مانده است. سينماگر هم مانند باقي مردم براي امرار معاش و پاسخ دادن به نيازهاي خانوادهاش، نياز به كار دارد وقتي آن كارهايي كه دوست دارد امكاني براي ساختش نيست و پيشنهادات ديگري دارد كه دوست ندارد ولي روال بازار آن را بر ميتابد، مجبور است كه به آن سمت برود.
* فيلمنامه كمدي من را همه تهيهكنندهها ميپذيرند و ارشاد هم به آن پروانه ساخت ميدهد
كارگردان فيلم «نقاب» گفت: بنده به عنوان كاظم راستگفتار 5 فيلمنامه جدي دارم و يك فيلمنامه كمدي، 5 فيلم جديام را تهيهكنندگان نميخواهند و وزارت ارشاد رد ميكند ولي فيلم كمدي را همه تهيهكنندهها ميپذيرند و ارشاد هم پروانه ساخت ميدهد. يعني مجموعه اجتماع روندي را ايجاد كردهايم كه به اين وضعيت منجر شده و همگي به نوعي در آن مقصر هستيم و سهمي داريم و بعد توپ را در زمين ديگران مياندازيم. اين مشكل با كار فرهنگي حل ميشود و زمانبر است . اميدوارم كه با سعه صدر و بالا بردن حد تحملمان روزي برسد كه سينمايي آبرومند و قابل عرضه به مردم دنيا داشته باشيم.
* در دهه 80، جاي سينما و تلويزيون در ژانر كمدي عوض شد
در اين نشست، «شهرام خرازيها» منتقد سينما به تاريخچه سينماي كمدي در ايران اشاره كرد و گفت: سينماي كمدي به دو مقطع قبل و بعد از انقلاب اسلامي تقسيم ميشود. ميدانيم سينماي كمدي قبل از انقلاب اسلامي به جز در مواردي نقاط درخشان چنداني نداشته است. نميخواهم منكر برخي از كارهاي كمدي آن دوره شوم ولي در آن زمان آثاري ساخته شدند كه به لحاظ محتوايي قابل تأمل نبودهاند. ما از نظر تكنيكي و ساختاري هر چقدر سال به سال جلو ميرويم، طبعا بعد از انقلاب به واسطه امكانات بيشتري كه در اختيار سينماگران قرار گرفته، ساختار سينماي كمدي و برنامههاي تلويزيوني خيلي بهتر شده است. وي ادامه داد: قبل از انقلاب تعداد آثار مصرفي حوزه سينما و تلويزيون كه قابل دفاع و از ابتذال دور باشد كم بوده است، با توجه به تحولات فرهنگي كه صورت ميگيرد و اين كه انقلاب ما يك انقلاب فرهنگي بوده، طبيعي است كه برنامههاي تلويزيوني كمدي و فيلمهاي كمدي در سينماي ايران، دچار تغيير و تحولاتي ميشوند و ارتقاء كمي و كيفي پيدا ميكنند و از لحاظ ساختار و مضمون و اجرا مسلما شاهد پيشرفتهايي هستيم. اين منتقد سينما تصريح كرد: سالهاي اوليه انقلاب طبيعتا يكسري سؤتفاهمهايي در ارتباط با مسائل و امور هنري وجود داشت و با ديد خوشبينانهاي به آنها نگاه نميشد. وي ادامه داد: اوايل دهه 60 فيلمهاي سينماي كمدي «مردي كه زياد ميدانست» و «خانواده آقاي حقدوست» ساخته ميشود و بعد ژانر كمدي با يك رويكرد جديدي به سينماي ايران ميآيد، البته با نيمنگاهي به حال و هواي كمدي قبل از انقلاب پا ميگيرد. خرازيها به كمدي در دهههاي مختلف پرداخت و گفت: در دهه 60 فيلمهاي كمدي بيشتري ساخته ميشود و اواخر اين دهه شاهد ساخت فيلمهايي چون «اجارهنشينها»ي داريوش مهرجويي هستيم كه يكي از بهترين فيلمهاي كمدي سينماي ايران تلقي ميشود و بعد در دهه 70 دوباره شاهد رشد سينماي كمدي هستيم، مردم از آن استقبال ميكنند و چرخه سينما با ژانر كمدي سريعتر ميشود و احياء ميشود و شكوفايي اقتصادي سينماي ايران در گروي ساخت فيلمهاي كمدي قرار ميگيرد. وي ادامه داد: در دهه 70 سينماي كمدي در جا ميزند و شروع به افت ميكند. در دهه 80 كه در انتهاي آن هستيم، ميبينيم كه بسيار افت كرده و اگر بخواهيم آن بررسي كنيم، ميبينيم كه در صدر فروش فيلمها حداقل يك يا دو فيلم كمدي قرار داشته و در اكرانهاي نورزوي نيز لااقل يك فيلم كمدي بوده است. خرازيها درباره ويژگيهاي سينماي كمدي دهه 80 گفت: در دهه 80، كمديها، تلويزيوني شده و جاي سينما و تلويزيون در ژانر كمدي عوض ميشود و ميبينيم كه در عرصه كمدي، سريالها بافت سينمايي پيدا ميكنند و از بافت تلويزيوني دور ميشوند ولي برعكس در سينماي ايران ميبينيم كه فيلمهاي كمدي از ساختار سينمايي دور ميشوند و به سمت ساختار تلويزيوني ميروند.
* بازيگراني كه فاقد ويژگيهاي يك كمدين سينمايي هستند
اين منتقد سينما و رييس اداره سلامت روان دانشگاه علوم پزشكي تهران در اين نشست به نقش كمدينها در سينما اشاره كرد و گفت: در ژانرهاي مختلف سينمايي بعضي ژانرها به هنر پيشه تخصصي خودشان وابسته هستند. مثلا در ژانر اعتقادي - اجتماعي يا در ژانر ملودرام، هنرپيشه غيرتخصصي هم ميتواند كار كند ولي در بعضي ژانرهاي ترسناك، كمدي، جنگي، هنرپيشه متخصص خود را نياز دارد. خرازيها گفت: قبل از انقلاب، تلويزيون و سينما كمدينهايي داشت كه بعضي به معناي اخص كمدين واقعي نبودند ولي معروف بودند. ولي بعد از انقلاب تعداد كمدينهايمان كم بوده است. در دهه 60 اكبر عبدي و عليرضا خمسه را داريم كه كارشان تا اواسط دهه 70 ادامه پيدا ميكند. در واقع اكبر عبدي در دهه 60 تا 70 سوپراستار محسوب ميشود ولي اواخر دهه 70 و در دهه 80، ما ديگر كمدين به آن شكل نداريم و اگر كمدينهايي را كه از تلويزيون كوچ كردند و به سينما آمدند، در نظر بگيريم، بايد بگوئيم متأسفانه آنها فاقد ويژگيهاي يك كمدين سينمايي هستند. وي ادامه داد: اين كمدينها مهارتهايي را كه در بازي تلويزيوني كسب كردهاند، ميخواهند در سينما پياده كنند و در قالب بازي تلويزيوني در سينما ظاهر ميشوند.
*كمدين به معناي مطلق در سينما نداريم
اين منتقد يكي از دلايل افت ژانر كمدي در سينماي دهه 80 را كوچ بازيگران تلويزيوني به سينماي دانست و گفت: درهر حال اين بازيگران فضاي تلويزيوني را به سينما ميآورند. در حال حاضر كمدين به معناي مطلق در سينما نداريم. به طور مثال رضا عطاران يكي از بازيگران كمدي است كه سرش شلوغ است و همه تهيه كنندگان او را انتخاب ميكنند و از اين فيلم به آن فيلم ميرود ولي آيا او در شخصيتهايي كه ايفا ميكند، بازي سينمايي ارائه ميدهد؟ عطاران يك كمدين سينمايي نيست و بيشتر يك بازيگر تلويزيوني است كه همچنان قالب تلويزيوني خودش را تكرار ميكند.
* كمدي در تاريخ سينماي ايران موجود ناقص الخلقهاي است كه رشد كاريكاتوري دارد
شهرام خرازيها در ادامه اين نشست خاطرنشان كرد: بيش از 100 سال است كه از عمر سينما در ايران ميگذرد. شروع سينما در ايران با كمدي بوده، فيلمهايي كه تقليد از فيلمهاي غربي بوده و سنگ بناي آن را كج گذاشتهاند و يك ژانر عجيب و غريبي به نام ژانر كمدي متولد ميشود كه در واقع موجود ناقص الخلقهاي است كه رشد كاريكاتوري دارد و هر قسمت و اجراء اين ژانر هم ، خيلي ناهنجار رشد كرده است. وي تصريح كرد: رابطه با كارگردانهاي سينما بايد بگويم، يك كارگردان سينما براي اينكه بتواند بقاء داشته باشد در سينما و تثبيت شود و از بين تهيهكنندگان فيدبك مثبت بگيرد، بايد فيلمش را در ويترين قرار بدهد. اگر قرار شود كه فيلم نفروش بسازد، حذف ميشود. البته در سينماي ايران ما كارگردانهايي داريم كه هنر اصليشان اين است كه ميتوانند تهيهكننده را مجاب كنند كه سرمايهگذار فيلمشان باشند.
* در دهه 60 با فيلم جنگي وارد سينما ميشدند و حالا با فيلم كمدي
وي اظهار داشت: در دهه 60 براي كارگردانان اول، ساخت فيلم جنگي مد شده بود، يعني فيلم جنگي را به عنوان فيلم اول انتخاب ميكردند. يعني با اين فيلمها وارد سينما ميشدند و بعد از فيلمهاي دوم و سوم ديگر فيلم جنگي نميساختند و به آن راهي ميرفتند كه دوست داشتند. وي در دهه اخير ساخت فيلم كمدي را راهي براي ورود به سينما دانست و گفت: به نظر ميرسد در دهه 80 كمديسازي اين حالت را پيدا ميكند، يعني از مجراي سينماي كمدي وارد ميشوند و بديهي است كه هر چقدر فيلمساز تحصيلات بالاتر و سليقه بهتري داشته باشد، حرفهايتر عمل ميكند ولي آن چيزي كه سنگ بناي يك فيلم است، سينما است كه آن را -عليرغم داشتن ادبيات درخشان و غني- كم داريم و ما از آن اندوخته فرهنگي در سينما استفاده نكردهايم. اكثر فيلمهاي كمدي ما ريشهاي در ادبيات ندارند و اتفاقا فيلمهايي كه فروش اندكي داشتهاند، بيشتر ريشه در ادبيات داشتهاند. وي در بخش ديگري از اين نشست به رقابت بين سينما و تلويزيون و نگارش گروهي فيلمنامه اشاره كرد و گفت : در دهه 80 در تلويزيون اين جريان مد شد كه كارهاي گروهي در فيلمنامهنويسي انجام دهند، اما در سينما حالت تك روي در كارگردانها ديده ميشود و كارگردان نويسنده، فيلمنامه هم هست و به كار كارگاهي هم خيلي اعتقاد ندارد، در صورتي كه وقتي كار كارگاهي انجام ميشود در سينماي كمدي، نتيجه بهتري دارد. شايد يكي از دلايلي كه بناي كمدي در ايران آسيب ديده و تلويزيون غلبه پيدا كرده همين تك رو بودن كارگردان است و فقط ايده خودش را قبول دارد و اينكه مشاوره نميگيرند. اين منتقد سينما همچنين درباره تأثير اقتصاد در سينماي كمدي، گفت: اقتصاد در همه چيز حرف اول را ميزند و اقتصاد به ژانر كمدي بسيار جهت داده و باعث شده كه خيليها به سراغ مبتذلسازي بروند و از جذابيتهاي سخيف براي جلب مخاطب استفاده كنند. سينما و تلويزيون بايد همه نوع محصولي را بايد توليد كند، البته با رعايت ضوابط اخلاقي و قانوني و از اين بازاري كه فراهم ميكند، مخاطب بايد استفاده كند. در سينما مخاطب خودش محصول را انتخاب ميكند يا در محصولات ويدئويي، در شرايطي هستيم كه خيليها با يك پيش فرض و اطلاعات قبلي فيلم تهيه ميكنند. در سينما مخاطب حق انتخاب دارد و ميتواند نرود يك فيلم را ببيند ولي در تلويزيون يك مقدار اين انتخاب كمتر است.
* كمديهاي پرفروش سينماي امروز ايران نمونه كمدي فرويدي است بنا بر اين گزارش، دكتر «احمدرضا معتمدي» در نشست آسيبشناسي سينماي كمدي از منظر اخلاق به بررسي تاريخچه كمدي پرداخت و گفت: خنده براي عالم انساني است، چرا كه انسان، طبق تعريف كلاسيك ارسطويي حيوان ناطق خوانده شده و از تفكر و انديشه برخوردار است. انسان متوجه جابهجايي اشياء و پديدهها شده و دچار تعجب ميشود و سپس حالت خنده برايش حاصل ميشود، بنابراين خنده ناشي از حوزه تفكر انسان است. وي ادامه داد: نكته ديگري كه در مورد انسان وجود دارد، (چون فرشتگان هم عاقل هستند)، اين است كه انسان فطرت و خود آگاهي دارد كه هم خودش سوژه خنده ميشود و هم ابژه آن. خودآگاهي كه باعث درك رفتار نامعقول است و به آن ميخندند و جدياش ميگيرند و عكسش عامل خنده ميشود. معتمدي به به تئوريهايي كه در طول تاريخ در زمينه كمدي وجود دارد، اشاره كرد و گفت: از افلاطون و ارسطو تا دوران قرون وسطي تا دوران رنسانس و دوره معاصر نظرات بسيار زيادي در زمينه كمدي وجود دارد كه ما بسيار از آنها دورهستيم. اكنون بسياري از انديشمندان رسالههاي دكتريشان را در مورد طنز و كمدي مينويسند و تعجب ميكنم كه وقتي ميخواهيم كار كنيم ما بدترين نظريهها را (كمدي فرويدي)، انتخاب ميكنيم. عضو هيات علمي دانشكده صداوسيما، در ادامه افزود: مثلا ارسطو به بازنمايي رفتار فروتر انسان براي كمدي اشاره ميكند، او كمديهاي دوره خودش، آريستوفان و ديگران را بررسي ميكند كه نقيضهسازيهايي در آثار اورپيد و ديگران داشته است. ارسطو ميگويد: كمدي مثل تراژدي نهايتاً به تزكيه تبديل ميشود و به تعبير ارسطو به كارتارسيس منجر ميشود. وي به فرآيند تبديل كمدي از عنصري براي تزكيه به عاملي براي تخليه در دوره معاصر اشاره كرد و افزود: اما در نقطه مقابل در دوره معاصر، ما شاهد نوعي از طنز و كمدي فرويدي هستيم كه ميگويد انسان بين نهاد و فراخود گرفتار ميشود و ميخواهد يكي را انتخاب كند. حالا در جامعهاي ميبينيد كه اين نظام هنجاري و ارزشي، يك جور سركوب كننده رفتار ميكند، بنابراين كمدي ميتواند شورشي از ناحيه غريزه عليه آن هنجارها، يعني از ناحيه نهاد عليه فراخود باشد. وقتي از ارسطو حركت ميكنيم و به دوره فرويد ميرسيم ميبينيم كه جهت كمدي كاملا عوض ميشود و اثر كمدي به جاي تزكيه تبديل ميشود به تخليه. وي كمديهاي پرفروش سينماي امروز ايران را نمونه اي كمدي فرويدي دانست و گفت: به عنوان نمونه كمديهاي پرفروشي كه در سينماي ايران ساخته شده، همه از اين ويژگي كمدي فرويدي برخوردارند.
* برخيها امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند
كارگردان فيلم «قاعده بازي» به شيوه نامناسب انتقال مفاهيم اشاره كرد و تصريح كرد: در جامعه ما حدود 20 تا 25 سال رسانههاي ملي و ابزارهاي تبليغات، به شكل مستقيم هر چيزي را كه در يك نظام محترم و هنجار ارزشي محسوب ميشود، تبليغ ميكنند. ولي به دليل اينكه شيوه تبليغاتشان درست نيست و نميدانند چطور به زبان رسانهاي صحبت كنند و زبان معاصر نامكشوف مانده، اين مفاهيم به شيوههاي كاملا مستقيم و غيرفرهنگي عرضه ميشود. معتمدي با بيان اين مطلب كه برخي امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند، گفت: فضا به گونهاي است كه براي ساخت يكسري از اين كمديها، امتياز هزينه كردن ارزشها را ميخرند و مجموعه كارشان، يك سري لطيفه و جك ميشود كه به صورت نخ دورهم رشته شده با محوريت اينكه ما ميخواهيم با اين هنجار شوخي كنيم. وي گفت: من تضمين ميكنم با هر هنجاري در يك فيلم شوخي كنيم، آن فيلم چندين ميليارد فروش خواهد كرد. اگر ارزشها درست تبليغ و عرضه ميشد، اين فضا به وجود نميآمد كه هنجارها در نقاطي قرار بگيرند كه بشود آنها را هدف قرار داد.
* فرهنگ و ادبيات ايران سرشار از منابع طنز و كمدي است
اين سينماگر و استاد دانشگاه فرهنگ و ادبيات ايران را سرشار از منابع طنز و كمدي دانست و گفت: به هر حال در طول تاريخ سينما آثار بزرگ كمدي داريم و يا در تاريخ ادبيات خودمان شعرايي مثل سعدي، مولوي، عبيد داريم كه در اين حوزه هم آثاري داشتهاند كه تا حد زيادي جدي به نظر ميرسد ولي يك طنز ويژهاي دارند. معتمدي گفت: در تاريخ ادبيات جهان آثاري كه در قرون وسطي، رنسانس وجود دارند تا زماني كه سينما شكل ميگيرد، اين طنز و كمدي ديده ميشود. مثلا در كارهاي شكسپير، در كنار تراژديها آثاري نيز در زمينه كمدي وجود دارد. در تاريخ سينما هم شاهد فيلمهايي هستيم كه ازشيوههاي طنز يونان قديم استفاده شده. مثلا شيوه احاله به محال كه همان برهان خلف است يعني يك موقعيت اجتماعي را ميگرفتند به عنوان يك نظريه، فرضيه و قضيه مورد توجه قرار ميدادند و الزام آن را بررسي ميكردند و ميرسيدند به شرايط ديگر و گزاره متناقض و خلفاش را ثابت ميكردند. شما مي بينيد از همين شيوه چه آثار بزرگي ساخته شده است. وي به نمونههاي استفاده از نقيضهسازي در تاريخ سينماي جهان اشاره كرد و گفت: مثلا در مورد شيوههاي نقيضهسازي ميتوان به فيلمهاي اوليه وودي آلن مثل «پول را بردار و فرار كن» اشاره كرد كه همان جكهايي است كه ما در فيلمهاي كمدي كنوني ميبينيم ولي كاملاً تصويري و درست است و لحظه لحظه اتفاقات تصويري دقيق دارد. يا مثلا براساس نظريات بركسون كه رساله دكترايش راجع به طنز است كه ميگويد انسانها به خاطر منفعت طلبي نيست كه دروغ ميگويد بلكه به ماشينهاي دروغگو تبديل شدهاند. اين نظريه را شما در ديكتاتور بزرگ ساخته چارلي چاپلين ميبينيد كه چطور مثل يك ماشين، توليد واژههايي ميكند كه اصلاً مفهومي ندارد. وي تصريح كرد كه ما مجموعه تئوريهايي داريم كه چند هزار سال قدمت دارند و همزمان با اين نظريهها و تئوريها، كارهاي عملي نيز صورت گرفته است.
* اين سينما به مرز ابتذال نزديك شده است
اين كارگردان افزود: ما پشتوانه ادبي خودمان را داريم و نميدانم در اين شرايط كه با آن روبهرو شدهايم بايد چه كرد. در واقع درك ميكنم كه عدهاي نگرانند تا بعضي از آزاديهايي كه در برخي از حوزههاي سينما وجود دارد، دچار محدوديت شود و بعضي از اتفاقات هم ديگر نيافتد. ولي ديگر اين سينما به مرز ابتذال نزديك شده است و نبايد به خاطر مرزشكني و اينكه اجازه پيدا ميكنيم با هنجارها بازي كنيم، دست به ساخت چنين آثاري بزنيم. وي گفت: نكته ديگر اين است كه نميدانم اين اجازهها چطور داده ميشود و چرا به همه داده نميشود. اگر ميخواهيم يك هنجار را تغيير دهيم، ميتوانيم اين اجازه را به همه بدهيم.
* چرا آقاي وحيدزاده فيلمي مثل «تحفهها» تكرار نكردند؟
عضو هيات علمي دانشكده صداوسيما، گفت: من گلايه دارم كه چرا آقاي وحيدزاده فيلمي مثل تحفهها را تكرار نكردند، شايد يك دليلش اين باشد كه اگر بسازد، ديده نميشود. در تحفهها كاري كاملاً كلاسيك انجام شد و انواع تئوريهاي كمدي مختلف، جابهجا در اين فيلم حضور داشت ولي ايشان 8 سال نتوانستند فيلم بسازند. دوست دارم شما بپرسيد كه چرا بعد از 30 سال فقط 4 فيلم در سينما ساختيد. وي گفت: نقادي است كه ميتواند در طول تاريخ پيش برنده باشد، پروست، تولستوي و ديگر بزرگان در كنار خلق آثار هنري، نقادي هم كردهاند. به هر حال مديريت فرهنگي و مطبوعات مشكل دارند و سينماگرانمان دچار مشكل ميشوند، در حاليكه انگيزههاي جدي و محترمي داشته باشند. وقتي فضاي كار اين شكل باشد مجبور ميشوند از برج عاجشان فرود بيايد. چه اشكالي داشت آقاي وحيدزاده هم مثل ژاك تاتي، 5 فيلم برجسته ميساخت و با آرامش خيال و راحتي در صدر سينماي كشور ميدرخشيد.
* من بعد از اتمام «قاعده بازي» سكته كردم
معتمدي با اشاره به ساخت فيلم كمدي «قاعده بازي»، گفت: من با همان وجه فلسفي كه در نگاهم بوده، سراغ كمدي آمدم، چون كمدي بهترين فضاي ساختار شكني است. اگر مهمترين فلسفه امروز دنيا، ساختار شكني است، اين اتفاق در كمدي رخ ميدهد. من سعي كردم تمامي مباحث پست مدرن را دراين كار در نظر بگيرم. مثلا مسائل بينامتني را در نظر گرفتم و با 40 - 50 فيلم بزرگ شوخي كردم. بعضي از اينها فقط 30 ثانيه از فيلم را تشكيل ميداد ولي نزديك 40 ميليون هزينه برده و براي جلوههاي ويژه، طراحي صحنه و ويژوآل افكت روزها كار برده است. ولي در نهايت انگار هيچ اتفاقي نميافتد. وي افزود: در نهايت هم اولين سئوالي كه از ما ميشد، اين بود كه آقا چه شد كه شما آمديد تا لودگي كنيد؟ چرا بايد سطح فرهنگ، دانش و انديشه اينقدر پايين باشد؟ يكي از مسائل جدي در غرب مطرح است، اين است كه چندين هزار سال فلسفه غربي به دليل تقسيمبنديهاي دوگانهاش؛ دنيا را با مشكل روبهرو كرده. من در قاعده بازي، دو شخصيت اصلي را يكي هم غني و هم فقير قرار دادم و ديگري كه نه غني بود و نه فقير ولي بر سر هر دو كلاه ميگذاشت. يعني تقسيمبنديهايي كه امروز در تفكر پست مدرن مورد نقد است. ولي اصلا هيچ جا راجع به آن صحبت و بحث نميشود و بعد هم در جايي متهم ميشويم كه كارهاي مبتذل انجام داديم. در چنين شرايطي ديگر چطورميشود، كار كرد؟ اين كارگردان سينما در ادامه سخنانش گفت: ساختن فيلم كمدي به نسبت كارهاي ديگر سخت است. ما در قاعده بازي مجبور شديم چيزي حدود 40 جلوههاي ويژه را براي اولين بار در ايران انجام دهيم فقط براي اينكه چند شوخي متفاوت داشته باشيم. درهمين فيلم دوبار اكبر عبدي از خطر مرگ صد در صد نجات پيدا كرد و از ارتفاع 30 - 40 متري افتاد. ببنيد با چه دشواري ميخواهد كار كمدي انجام شود ولي اصلا كسي تحويل نميگيرد و طبيعي است كه اين جنس از كمدي تعطيل ميشود. من بعد از اتمام اين كار سكته كردم و الان هم 5 سال است كه بيكارم. معتمدي وجه اصلي كمدي را كمدين خواند و گفت: سينماي كمدي با كمدين شكل گرفته و ما بدون كمدين ميخواهيم سينماي كمدي درست كنيم. اين جور دلقكبازيهايي كه دارد الان اتفاق ميافتد وبا يك مشت جك و ادا و اطوار فيلم ساخته ميشود با آن چيزي كه به صورت گرافيكي تصوير را شكل ميدهد و چيزي از جنس سينما است، فرق ميكند. احمدرضا معتمدي تصريح كرد: وقتي در سينما سراغ تفكر و انديشه ميروي، نگراني پيش ميآيد. فيلم برانداز در اين مملكت به راحتي ساخته ميشود، چون تكليفش روشن است و ميگويند ميخواهد چند تا اهانت كند، بعد هم راحت ميرود جشنوارههاي خارجي و جايزهاش را ميگيرد و ميآيد. فيلم مبتذل هم به راحتي ساخته ميشود و مشكلي ايجاد نميشود اما وقتي سراغ تفكر ميروي در حاليكه دلسوز اين تشكيلات و جامعه هستي و ميخواهي يك نقد درست انجام دهي، دچار مشكل هستي و نميتواني حرفت را بزني. وي به طرح پيشنهاداتي براي فرهنگسازي پرداخت و افزود: روي پشتوانه فرهنگي اين كشور، كار نشده ولي غرب اين فرهنگسازي را انجام داده است. به نظرم تمامي كارهاي علمي، پژوهشي و تحقيقاتي بايد پشتيبان كاري ما قرار گيرند و در كنار آن كارهاي تجربي را اجازه فعاليت داشته باشند تا همزمان به موازات اين تحقيقات انجام ميشود. به هر حال درآمد نفت وجود دارد و بايد درست هزينه شود تا پشتوانه فرهنگي پيدا كنيم و نمونههايي داشته باشيد كه بتوانيم به نسل آينده منتقل كنيم.
*مديران فرهنگي بايد سقف فرهنگي را بالا ببرند
كارگردان «ديوانهاي از قفس پريد»، گفت: مديران فرهنگي بايد سقف فرهنگي را بالا ببرند و به آن ارتفاع دهند. واقعا با اين سقف كوتاه فرهنگ، چه ميشود كرد؟ دو اتفاق با اين شرايط ميتواند رخ دهد، يكي ابتذل و ديگري انحراف. اين دو وجه در سقف كوتاه فرهنگي رواج دارد. اين كارگردان و استاد دانشگاه در ادامه اين نشست، گفت: فيلمساز مسلماني كه در يك سريال تلويزيوني به دنبال اين است كه فلان عنوان تاريخي را بر دارد و كار كند، نانش را دارد، مي خورد و ميلياردي هم ميبرد. آن يكي هم درسينما از وجه روشنفكرياش نان ميخورد و ميخواهد با استفاده از ساختار نئوراليستي فيلم ديني بسازد، يك ساختار پديدارگرايانه كه از بن با تفكر جاري، ديداري و شهودي سينماي ديني تضاد دارد.اين ميان هيچ ديدبان و تئوريسين فرهنگي وجود ندارد و سقف فرهنگي را هم پايين ميآوريم، بالاخره يكي از اين كارها را بايد كنار بگذاريم تا فضايي ايجاد شود و قطعا جرياني رخ ميدهد. «احمدرضا معتمدي» همچنين درباره مسئله مشتركنويسي در سينما گفت: مشتركنويسي از يك قانون كلاسيك شكل نگرفته، مشتركنويسي در تلويزيون به اين دليل است كه نياز بوده، نود قسمت پشت سر هم از تلويزيون پخش شود و اينطور هم نبوده كه از6 ماه قبل متني نوشته شده باشد، ولي مثلا در سينما وقتي يك كارگردان هر 4 سال ميخواهد يك فيلم بسازد، وقت كافي دارد كه فيلمنامهاش را بنويسد و احتياجي به كارگروهي ندارد.
* با سيستم گلخانهاي مخالف بودم اما در آن سينما، لااقل سالي 4 فيلم خوب توليد ميشد
وي به مبحث اقتصاد در سينما اشاره كرد و ادامه داد: در نظام ليبراليستي اقتصادي، سود حاكم است و رفتار عقلايي اقتصادي يعني بالابردن منفعت و سود به هر قيمتي. اين امر در فرهنگ تأثير خودش را ميگذرد. ممكن است در اين آزادسازي، چند اتفاق هم بيافتد ولي اصل سينما را تخريب ميكند. من با سيستم سينماي گلخانهاي مخالف بودم و حداقل سالي دو فيلمنامه ردي داشتم ولي لااقل در آن سينما، سالي 4 فيلم خوب حداقل توليد ميشد. احمدرضا معتمدي در ادامه نشست گفت: وقتي به اين شكل در اقتصاد را به روي سينما باز ميكنيد، ديگر موجود فرهنگي در اين بين باقي نميماند و توليد فرهنگي اتفاق نميافتد. در درازمدت همين ميشود كه الان هستيم. وي همچنين درباره مسئله سوبسيد گفت: در سينماي ما هنوز سوبسيد پرداخت ميشود و چه بسا بودجه وزارت ارشاد افزايش هم يافته است، چطور آن موقع با 10 ميليون پول يك فيلم خوب ساخته ميشد ولي الان اين كمكها چطور توزيع ميشود كه به توليد آثار خوب منجر نميشود؟
گفتوگو و تنظيم: آزاده كريمي
0 نظرهای شما:
Post a Comment