روایتی از یک ایرانی عاشق از رنج‌ها و شادی‌ها


به بهانه پایان مجموعه تلویزیونی «در چشم باد»

روایتی از یک ایرانی عاشق از رنج‌ها و شادی‌ها


ایسکانیوز: کارگردان در سریال«در چشم باد» روایتی از یک ایرانی عاشق از رنج‌ها، شادی‌ها و اشتباهات گذشتگان را به زبان تصویر و برخلاف همه تاریخ نگاران، روایتش را از آنچه در کتاب‌های تاریخ آمده شکل نداد، بلکه دوربینش به همراه خانواده ایرانی حرکت کرد و سراسر ایران زمین را به مخاطب نشان داد.


سریال «درچشم باد» به نویسندگی وکارگردانی« مسعود جعفری جوزانی» به پایان رسید و مثل همیشه اغلب کارشناسان و منتقدان در مورد این سریال تاریخی مطالب فراوانی را گفتند و نوشتند.«در چشم باد» تلاش کرد تا تاریخ صد ساله ایران را به زبان تصویر بیان کند. جعفری‌جوزانی 5 سال تمام روی سریالش کار کرد و باعث شد تا بازیگری مثل پارسا پیروزفر هم 5 سال از سینمای ایران دور بماند؛ چون تمام وقتش صرف بازی در این سریال شد. «در چشم باد» با دوربین 35 میلی‌متری ساخته شد و این یعنی جوزانی به خاستگاه سینمایی‌اش وفادار مانده و ‌کوشید ساختار بصری سریالش را به شیوه فیلم‌های سینمایی پردازش کند. نگاه او به قیام جنگل و نقش کمونیست‌ها در وقایع اجتماعی آن دوران بسیار نو و جالب توجه بود. «در چشم باد» حجم وسیعی از اطلاعات را به‌ صورت غیرمستقیم و در قالب درامی پرکشمکش به بیننده منتقل ‌کرد. دقت وسواس‌گونه جوزانی در طراحی میزانسن ‌تحسین برانگیز بود. به خصوص پلان ‌‌های بلند سریال از جلوه تکنیکی خیره‌کننده‌ای برخورداربود و نوع چینش صحنه و هدایت بازیگران باعث جذابیت نماهایی مانند سکانس کاروانسرا و نقالی شد. مهارت و تسلط کارگردان در هدایت این تعداد بازیگر و هنرور آن هم در یک لوکیشن محدود کاملاً آشکار بود. اگر مجموعه‌های تلویزیونی را به ‌تفکیک ادوار تاریخی بررسی کنیم، می‌بینیم که کمترین حجم تولید را سریال‌های مرتبط با تاریخ معاصر و دوره بعد از انقلاب مشروطه تشکیل می‌دهند. «هزاردستان» آغازگر مسیری بود که بعدها از سوی فیلمسازانی که دغدغه تاریخ معاصر داشتند، ادامه یافت و سریال‌هایی ساخته شد که در عین پیوند با تاریخ، از بررسی روند شکل‌گیری جامعه معاصر نیز غافل نبودند. اکنون در شهری مثل تهران تولید حتی یک سکانس درباره ماجراهای دهه 1360 بسیار دشوارتر از ساخت سریالی کامل درباره دوران غزنویان است؛ چون برای دومی شهرک ‌سینمایی و دکورهای آماده وجود دارد ولی برای اولی باید گشت دنبال خیابانی که هیچ نمای مدرنی نداشته باشد و تازه کل لوله‌های گاز و ماشین‌ها و نشانه‌های شهرنشینی جدید را نیز باید پوشاند . چندسال پیش صداوسیما تصمیم گرفت پروژه دامنه ‌داری را درباره چند شخصیت مهم تاریخ معاصر آغاز کند. برای این‌کار با فیلمسازان کاربلد مذاکره شد و امکانات لازم را فراهم کردند تا پروژه به مرحله اجرا برسد. دو سریال «شهریار» ساخته «کمال تبریزی» و «روزگارقریب» ساخته «کیانوش عیاری» از محصولات همین پروژه هستند. «در چشم باد» را می‌توان به‌نوعی در حال‌وهوای «روزگارقریب» دانست. یعنی سریالی که بافت تاریخی داشت. ولی در محدوده روایت تاریخ متوقف نماند. البته با تمام ظرافت‌ها و ایده‌های بصری جالبی که در سریال جعفری‌جوزانی دیده ‌شد، هنوز «روزگارقریب» بهترین اثر در این دسته سریال‌هاست و باید آن را اتفاقی فوق‌العاده در تاریخ سریال‌سازی تلویزیون محسوب کرد. حس قوی واقع‌نمایی عیاری، دیالوگ‌ نویسی ظریف و کارگردانی ماهرانه «روزگارقریب» استاندارد جدیدی را برای مجموعه‌های تلویزیونی ایجاد کرد که «در چشم باد» به آن بسیار نزدیک شد. اصولا سریال های تاریخی در دل خود جذابیت های بی شماری برای یک سری از مخاطبین تلویزیونی داشته وهمواره هواخواهان سینه چاک خودشان را داشته‌اند. طیف گسترده‌ای از بینندگان تلویزیونی در همه نقاط ایران وحتی جهان به تماشای مجموعه‌های تاریخی و داستان‌هایی که در دل زمان‌های کهن روی داده و به نوعی با شخصیت اصلی قصه وداستان همراه وهمدل شده وعلاقه ‌مند می شوند. در کشور ما نیز علاقه‌مندان به سریال‌های تاریخی کم نیستند. به عنوان مثال پخش چند سریال تاریخی درطول این سالها مانند «شهریار»،«یوسف پیامبر» و... ، به خصوص سریال های کره ای مانند«امپراطور دریا » و«افسانه جومونگ» طرفداران بی شماری را برای خود دست وپا کردند. تا جایی که درزمان پخش سریال«جومونگ» خیابانها وکوچه ها خلوت می شد تا مخاطبان همراه با شخصیت اصلی سریال «افسانه جومونگ» و همراه با تاریخ «گوگوریو» در دل تاریخ سیرکنند. مهمترین نکته درسریال های تاریخی نوع پرداخت ، قصه و جذابیت داستانی و غافلگیری مخاطب است که باعث می شود یک سریال بتواند مورد توجه قرارگیرد. به عنوان مثال سریال سطحی وضعیف «افسانه جومونگ» در طول پخش مخاطبان ایرانی را هر لحظه غافلگیر می‌کرد. داستان جذابیت و کشش لازم را داشت و مخاطب نمی توانست ادامه سریال را حدس بزند.مخاطب غافلگیرشده، و رو دست می خورد. که همین عامل چشم مخاطب ایرانی را بر ضعف های آشکارآن مانند بازی ، شخصیت پردازی و لباس های غلوآمیز ورنگارنگ می بست. اما کره ای ها ضعف سریال های خود را با ریتم وضرباهنگ و توالی اتفاقات می پوشاندند. در مقابل در سریال های ایرانی مشکل همیشگی وجود داشته و دارند. نبود یک داستان جذاب و گیرا که ذهن مخاطب را درگیر کند. در سریال های ایرانی و به خصوص در این سالها با توجه به سریال هایی که پخش شده، به نظرمشکلی حل نشدنی است. متاسفانه اغلب سریال ها کلیشه ای و تکراری به لحاظ مضمون و قصه هستند و مخاطب به راحتی پایان آنها را حدس می زند و اصلا انگیزه ای برای دیدن ادامه این گونه سریال ها ندارد. همه ما می دانیم و باور داریم که تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی جزو اولین تمدن های انسانی بوده است. سریال «در چشم باد» ساخته «مسعود جعفری جوزانی» فضایی کاملا ایرانی داشت. سریالی که قهرمانی ها،دلیری ها و به خصوص هویت ایرانی بودن ناب را به ما نشان داد .این سریال حجم وسیعی از اطلاعات را به ‌صورت غیرمستقیم و در قالب درامی پرکشمکش به بیننده منتقل کرد. دقت وسواس‌گونه جوزانی در طراحی میزانسن بسیار عالی بود، به ویژه پلان ‌های بلند سریال از جلوه تکنیکی خیره‌کننده‌ای برخورداربودند و نوع چینش صحنه و هدایت بازیگران باعث جذابیت نماها شد. این مجموعه به تبع زمان طولانی و داستان بلند، بازیگران و لوکیشن‌های متعدد و بازیگرانی از طیف‌های مختلف؛ از بازیگران کهنه‌کار و حرفه‌ای مانند «سعید نیک‌پور» به‌عنوان سمبلی از ایرانی پایبند به سنت‌ها و «محمود استاد محمد» که از بازیگران و کارگردانان قدیمی تئاتر است تا بازیگران خردسال و بازیگران جوان‌تری مثل «پارسا پیروزفر» و «کامبیز دیرباز» وبازیگر کهنه کاری چون «سعید راد» را توانست هرچند اندک گوشه ای تاریخ معاصرایران را نشان دهد. «درچشم باد» روایت یک ایرانی عاشق از رنج‌ها، شادی‌ها و اشتباهات پادشاهان و ملتش بود. جعفری جوزانی برخلاف همه تاریخ نگاران، روایتش را از آنچه در کتاب‌های تاریخ آمده شکل نداد ، بلکه دوربینش به همراه خانواده ایرانی حرکت می‌کرد تا آنچه را که آنها در مسیر حرکت‌شان در نقاط حساس تاریخ معاصر و زوایای پنهان آن دیده‌اند برای بیننده روایت کند. درام اصلی که در این سریال اتفاق ‌افتاد درامی بود که به تاریخ وفادار ماند؛وفاداری به این معنی است که ما با خواندن انواع نگاه‌های تاریخی موجود، با رجوع به ادبیات که بیش از تاریخ، واقعیت‌ها را بیان می‌کند . خاطرات و منابع موجود را کشف تاریخی و کشف تاریخ واقعی می کنیم . اگر کدهایی را که در هر فرم در این مجموعه وجود دارد باز کنیم وفاداری در چشم باد به تاریخ به وضوح دیده شد و نشان ‌داد که از چند طریق به این خاستگاه نزدیک شده است. یکی جغرافیای این فیلم که سعی شد جغرافیای سرتاسر ایران را یک بار دیگر به بیننده نشان دهد، از شمال سرسبز تا سرمای کوهستان‌ها و کویر جنوب و در رده دوم فولکلور حوزه وسیع پارسی‌زبانان است، از تاجیکستان تا کویر جنوب و سوم تغییر و تحول تاریخ ایران و دلیل به‌وجود آمدن آن است.آنچه درست می‌نماید این است که نباید تنها با دید امروزمان به تاریخ نگاه کنیم. سریال در چشم باد با آن پایان دراماتیکش یعنی شهید شدن بیژن ایرانی درآغوش فرزندش یک حدیث نفس به تمام معنا از کارگردانی است که تلاش کرد تاریخ ایران زمین را با زبان تصویرنشان دهد. چقدر دراین راه موفق بود به گذشت زمان نیاز دارد. تانشان دهد که این سریال چقدر درزمان پخش موفق بوده است .

0 نظرهای شما: