روزبه بماني، ترانهسرا، در گفتگو با ايلنا:
جامعه ايران؛ تشنه شادي است
بهاعتقاد بماني؛ در شرايطي كه متوليان موسيقي بايد جوابگوي وضعيت نابسامان موسيقي باشند، هيچكدام مسئوليت معضلات موجود را برعهده نميگيرند. صدا و سيما خود را كنار كشيده؛ وزارت ارشاد هم با پافشاري بر سياستهاي غلط به نابسامانيها دامن ميزند.
ایلنا:- روزبه بماني(ترانهسرا) معتقد است: ترانه، خاستگاهي اجتماعي دارد و از اين حيث در مواجهه با جريانهاي اجتماعي در هر دورهاي، تاثيرپذير است. اين ترانهسرا در گفتوگو با خبرنگار ايلنا، افزود: موزيك پاپ(مردمي) برآمده از نيازهاي احساسي جامعه است و مخاطبان آن كه عموما از طبقه متوسط هر جامعهاي هستند، به هر حال با گوش دادن به موسيقي، اين نيازها را در خود مرتفع ميكنند. اما آنچه مهم است اين است كه توليدكنندگان موسيقي وعوامل ذيربط؛ اثري را به جامعه ارائه كنند كه علاوه بر مرتفع ساختن نيازهاي عامه جامعه، خوراك فكري مناسبي نيز دراختيار مخاطبان قرار دهد.
وي در بررسي موقعيت ترانه، طي سه دهه اخير در كشورمان گفت: موسيقي تقريبا در دو دهه اول انقلاب عملا در محاق بهسر ميبرد و هيچ نمود واضحي به جز در سرودها و مارشهاي مناسبتي نداشت. البته هرازگاهي نيز چند نفر انسان شناخته شده در حوزه موسيقي سنتي و دستگاهي آثاري را ارائه ميكردند. بماني ادامه داد: اين وضعيت تا سال 76 ادامه داشت تا اينكه مسئولان صدا و سيما طي تعاملي كه با مركز موسيقي برقرار كردند، تصميم گرفتند كه با پخش و توليد آثار پاپ به نيازهاي ناديده گرفته شده جامعه پاسخ بدهند. وي گفت: هرچند تا آن زمان موسيقي پاپ جايگاه در رسانهها نداشت اما اين نياز در جامعه بود و حكما اگر چيزي به محاق رفت به معناي عدم وجود خاستگاه اجتماعي آن نيست. كمااينكه مخاطبان؛ نيازهاي خود را در جاهايي جز صدا و سيما جستجو ميكردند. اين ترانهسراي جوان معتقد است؛در سال 76 همه چيز از جايي شروع شد كه روزي تمام شده بود. به عبارت ديگر از نگاه وي، همان سبكها و صداهايي كه در دهه 50، با پيروزي انقلاب متوقف شده بودند، ازسر گرفته شد. وي با انتقاد از سياستگذاريهاي موسيقي در آن دوره افزود: اگرچه رويكرد اوليه مسئولان به جهت مرتفع كردن نيازهاي اجتماعي،رويكرد مناسبي بود اما آنها سياست درستي را پيش نگرفتند زيرا با حمايت از افرادي خاص كه عملا به تقليد از چهرههاي دهه پنجاهي و با همان ژانر و موسيقي ميخواندند، از جوانان و استعدادهاي موجود در آن بستر غافل ماندند. بماني اضافه كرد: هرچند مخاطبان با شنيدن كارهاي تقليدي كه در آنها تصاوير و يادهاي نوستالژيكي را زنده ميكرد، در ابتدا به وجد و هيجان آمدند اما خصوصيت كار تقليدي اين است كه پس از مدتي شنونده را دلزده ميكند و لاجرم شنونده مجددا بهدنبال نسخه اصلي ميرود. وي در ادامه سرنوشت جريان موسيقي در ايران گفت: اين ماجرا و كش و قوسها ادامه داشت و سيطره موسيقي ايران روز به روز گستردهتر ميشد. اما اين پويايي نسبي تنها تا سال 78 ادامه داشت و پس از آن نگاه مثبتي كه ازسوي مسئولان صدا و سيما آغاز شده بود، متوقف شد. بماني اضافه كرد: در ادامه اين جريانها و تصميمگيريهاست كه امروزه موسيقي روز و زنده پاپ، به جز درقالب تيتراژ چند سريال، هيچ نمودي در شبكههاي تلويزيوني ندارد. به عبارت ديگر گرچه در طول اين سالها جوانان زيادي به سمت موسيقي گرايش پيدا كردهاند اما درمقابل، روز به روز تريبون ارائه موسيقي كوچك و كوچكتر شده است. اين ترانهسرا در نقد سياستهاي حاكم بر عرصه موسيقي گفت: اغلب اين سياستها، سياستهاي حذفي بودهاند و حد و مرز اين مميزيها نيز دربين مديران و مسئولين كاملا سليقه بوده است. هر مديري كه روي كار ميآيد با سليقه خود به مميزي و حذف مبادرت ميورزد. حال اينكه مديري شخصا اعتراف ميكند كه هيچ وقت دست به سازي نبرده، بماند. وي در ادامه سخنانش گفت: روند تنگ شدن و بستهتر شدن اين دايره تا جايي پيش رفته است كه سياستگذاران موسيقي، خودشان باعث شدند تا با سختگيري و اعمال ايرادات و حذفيات، جوانان فعال در حوزه موسيقي به فعاليتهاي غيرمجاز يا به اصطلاح زيرزميني ترغيب شوند. طبيعي است كه هجمه گسترده علاقهمند به فعاليتهاي موسيقيايي در مواجهه با چنين فضاي بستهاي به راههاي كمهزينهتري براي انتقال و توزيع كارشان روي بياورند. راههايي چون اينترنت! بماني درباره سياستهاي يك بام و چندهوايي مسئولان موسيقي طي سالهاي اخير اظهارداشت: جالبتر از همه اين است كه يكسري از افرادي كه به جهت محدوديتهاي موجود، به فعاليت در فضاهاي ديگري چون كانالهاي خارجي، روي آورده و ازسوي مسئولان ممنوعالفعاليت معرفي شدند، به جهت آنكه اسم و رسمي پيدا كرده و طرفداراني را به خود اختصاص داده بودند، بار ديگر ازسوي مسئولان مورد حمايت قرار گرفته و پاي در عرصههايي همچون صدا و سيما گذاشتند. از نگاه وي، سير صعودي نارساييها در سيستم موسيقي كشور باعث شده كه سرانجام، موزيك از درون به خودش ضربه بزند و اين به معناي شيوع آثار بيكيفيت و سطح پائين است كه به وفور در سايتهاي اينترنتي يافت ميشود و ذائقه مخاطبان را نيز تحتتاثير قرار داده است. بماني، ضمن بيان اين مطلب كه در نبود موزيك خوب، موزيك بد متعارف ميشود، گفت: در شرايطي كه متوليان موسيقي بايد جوابگوي وضعيت نابسامان موجود باشند، هيچكدام مسئوليت معضلات موجود را برعهده نميگيرند. صدا و سيما كه عملا خود را از ماجرا كنار كشيده و وزارت ارشاد نيز به جاي اينكه فكري جدي براي مرتفع شدن مشكلات بكند، خود با پافشاري بر سياستهاي غلط پيشين به نابسامانيها دامن ميزند. وي ادامه داد: يك آلبوم در شرايط فعلي در يك سيكل متداول، تا دو سال درانتظار مجوز ميماند. درحاليكه موسيقي در زمانه ما، بحث روز است و تنها در حالتي كه به موقع به دست مخاطبان برسد، به درد ميخورد. بنابراين وقتي مسئولان ارشاد اين حساسيت را جدي نميگيرند، اين تصور قوت ميگيرد كه گويا اصلا قرار نيست يك آلبوم موسيقي به درد بخورد. اين ترانهسرا، ورشكسته شدن تهيهكنندگان و متعاقبا بيرغبتي آنان براي سرمايهگذاري روي موسيقي را در چنين شرايطي كاملا طبيعي ميداند و اين مسئله را بهعنوان يكي از دلايل مهم ديگر در گرايش جوانان به كارهاي انفرادي و كم هزينه برميشمارد. وي معتقد است: در چنين پروسهاي بهرهگيري از افراد متخصص در يك اثر از قبيل ترانهسرا،آهنگساز، تنظيمكننده و .... كمرنگ شده و بيشتر آثارارائه شده هم براي توليدكننده و هم براي مخاطب جنبه تفنني پيدا ميكند. بماني در اين باره افزود: جلوهگري در ذات جوانان است و وقتي شرايط بروز صحيح آن فراهم نباشد، ناخودآگاه فعاليتهاي جوانان از ماهيت كيفي و تخصصي خالي افتاده و تنها نقش تخليه احساسات را براي آنها بازي ميكند. وقتي از اين جوانان ميپرسي كه با چه انگيزهاي كار ميسازند، ميگويند ميخواهيم احساسمان را بيان كنيم و با چنين انگيزهاي است كه كارهاي سطح پائين فراواني توليد و در جامعه شايع ميشوند. اما آيا با چنين انگيزههايي ميتوان كار تخصصي كرد و مثلا پشت پيانو نشست؟! وي ضمن بيان اين مطلب كه يك اثر موسيقيايي خوب از بخشهاي مختلف ازجمله ترانه، آهنگ، صدا و تنظيم خوب تشكيل ميشود، گفت: بايد بپذيريم كه در سه دهه اخير بيشترين پيشرفت در موسيقي ايران در حوزه كلام اتفاق افتاده و ترانه از آهنگ و خواننده فاصله زيادي گرفته است. من معتقدم نسل ترانهسرايان جوان به زبان محكم و جايگاه قابل توجهي دست يافتهاند و از اين حيث قابل مقايسه با افرادي كه از دهه 50 كار خود را شروع كردهاند، چه در داخل و چه در خارج از كشور نيستند. اين ترانهسراي جوان با اشاره به اين مسئله كه هنرمند، وامدار جامعه است، اظهار داشت: اينكه چرا در چند سال اخير گونه متفاوت و هيجانانگيزي از آثار؛ توسط خوانندگان زيرزميني مرسوم شده و مورد اقبال جامعه نيز قرار گرفته، موضوع بسيار مهمي است كه بايد مورد بررسي و تحليل قرار بگيرد. از نگاه وي، اين آثار كه از كيفيت پائيني برخوردار هستند، يكي از اساسيترين نيازهاي جامعه را هدف قرار دادهاند و با برآورده ساختن اين نياز، مورد اقبال عمومي قرار گرفتهاند. وي در اين مورد گفت: بارزترين ويژگي اين دست كارها؛ شاد بودن آنهاست و تجميع نياز به شادي در بين اقشار مختلف، مبين اين مطلب است كه جامعه ما، امروز بيشتر از هر دورهاي تشنه شاد بودن است. بماني معتقد است: شاديطلبي جامعه تنها در حوزه موسيقي به اثبات نرسيده، بلكه شيوع فيلمهاي كمدي كه بخش گستردهاي از اكرانهاي سينماها را به خود اختصاص دادهاند و درمقابل فيلمهاي جدي و حتي با كيفيت، عموما فروش چشمگيري دارند، نيز گواه بر همين مدعاست. وي ضمن بيان اين مطلب كه جامعه ايران دومين جامعه جوان در جهان است، افزود: آنچه جوانان ايران به آن نياز مبرم دارند، برونريزيهاي احساسي است و اين خود هشداري است به مسئولان دولت كه همچنان با سياستگذاريهاي غلط خود مانع بروز چنين برونريزيهايي ميشوند. آنان بايد به اين مسئله توجه كنند كه چنين محدودسازيهايي در درازمدت نتايج مخربي بر جامعه خواهد گذاشت. بماني با اشاره به نقش فرهنگسازي در كشور، ادامه داد: مگر نه اين است كه يكي از مهمترين وظايف متوليان فرهنگي، فرهنگسازي و ارائه نمونههاي ارزشمند به جامعه است؟ اگر آنها معتقدند كه اين نوع موسيقي از سطح نازل و مبتذلي برخوردار است(كه هستند، وگرنه اين نوع موسيقي زيرزميني نبود) بايد با حمايت از موسيقي خوب، معيارهاي مطلوبي را به جامعه و هنرمندان ارائه دهند و اين كار جز با تجديدنظر بر سياستگذاريهاي پيشين و برنامهريزيهاي تاثيربخش، به دست نميآيد. وي باوجود اينكه معتقد است كارهاي سطح پائين ذائقه مردم را متاثر كرده، گفت: من معتقدم در وضعيتي كه اغلب جوانان طرفدار موزيكهاي بيارزش يا كمارزش هستند، بازهم اگر يك موزيك باارزش و تخصصي توليد و به نحو احسن، با تبليغ مناسب در جامعه توزيع شود، مورد توجه و اقبال عمومي قرار خواهد گرفت. اين ترانهسرا ادامه داد: درحال حاضر يا آثار خوب در بازار موسيقي وجود ندارند و يا آنقدر كم هستند كه بين كارهاي بد، ناديده ميمانند. اما اگر تلويزيون كه عموميترين رسانه ايران است آثار خوب را پخش كند، رفتهرفته ذائقه مردم نيز ارتقاءيافته و متعاقبا انتظاراتشان از موسيقي بالا ميرود و ديگر هر موزيك سخيفي را گوش نميكنند. بماني درخصوص ترانه و ترانهسراي خوب گفت: ترانه گونهاي از هنر است كه در ادامه با اضافه شدن موسيقي و خواننده، به برقراري ارتباط و انتقال پيام به مخاطبان مبادرت ميورزد. وي ادامه داد: در موسيقي پاپ (popular) مخاطبان بيشتر از طبقه متوسط جامعه هستند و در اين طبقه اقشار مختلفي از پزشك گرفته تا كارگر وجود دارند و ترانهسرا بايد در استفاده از واژهها و مفاهيم، اين تكثر مخاطب را درنظر داشته باشد و طوري بنويسد كه در هر قشري، اثرش خوانده و شنيده شود. اين ترانهسرا معتقد است: نخستين چيزي كه يك ترانهسرا بايد از آن بهرهمند باشد، شناخت از جامعه است. وي، ارتباط برقرار كردن با مخاطبان متفاوت را كه در سايه شناختي جامع ميسر ميشود، هنر ميداند و ميگويد: من در ترانههايم نخست بهدنبال برقراري ارتباط هستيم و در مرحله بعدي سعي ميكنم با مخاطب خود حرف بزنم. بهعبارت ديگر براين باور هستم كه ترانه بايد از روساخت ساده و همه فهم و زيرساختي عميق برخوردار باشد كه در مرحله دوم اگر مخاطبي پس از درك رو ساخت ترانه دلش خواست به مصاديق مفهومي و عميق دروني اثر دست پيدا كند، اين امكان برايش وجود داشته باشد.
1389/4/5 - 11:13:05
1389/4/5 - 11:13:05
0 نظرهای شما:
Post a Comment