به مناسبت سال روز تولد «لوئیجی پیراندللو»
طنزپردازی که دورویی ها و تزویرهای جامعه را آشکار می کرد
ایسکانیوز: «لوئیجی پیراندللو» با ۴۵ سال کار ادبی، طنزپردازی است که پرده ها را کنار می زند و بر قراردادهای مرسوم جامعه می تازد و دورویی ها و تزویر را آشکار می کند. او در نشان دادن شخصیت ها و حالات روحی متفاوت آنها توانایی شگرفی داشت .
لوئیجی پیراندللو در27 ژوئن 1867 در سیسیل ایتالیا چشم به جهان گشود . او در دانشگاه ایتالیا و سپس دانشگاه بن به تحصیل پرداخت و پایان نامه درجه دکترای خود را در رشته لهجه زادگاه خود نوشت . پیراندللو کار ادبی را با شعر آغازکرد اما لوئیجی کاپوئانا ،رمان نویس نام آور سیسیلی ،او را به نوشتن داستان تشویق کرد و پیراندللو نخستین مجموعه داستان خود را در 1893 انتشار داد . سال بعد رانده شده را نوشت . این رمان داستان زنی است که شوهرش او را از خانه می راند و پس از مدتی رفته رفته شخصیتی پیدا می کند که جامعه در ابتدا می پنداشته است . درونمایه های نخستین داستانهای او تقابل ظاهرو واقعیت است . او در این داستانها به جنبه های غم انگیز جامعه ای می پردازد که تنها به ظاهرو انجام تشریفات ارج می نهد . پیراندللو بسیار شوخ طبع بود اما شوخ طبعی او در داستانهایش بیشتر رنگی تلخ و غمخوارانه دارد. هر چند پیراندللو در نخستین داستانهایش از ورگاوکاپوئانا رئالیستهای سیسیل ،تاثیرپذیرفت امابسیار زود به کشف مضمون پرداخت . رمان «مرحوم ماتیا پاسکال» درسال1904 داستان مردی است که روزی خبر مرگ خود را در روزنامها می بیند . اوکه ازرنج زندگی به جان آمده از خواندن خبر مرگ خودشادمان می شود و خانه و شهر خود را ترک می گوید .پیراندللو اعتقاد داشت که شخصیت آدم پدیده ای ذهنی است و به شیوه تفکر بستگی دارد و بارها عبارت «نسبیت شخصیت» را به کارمی برد . او این عقیده را که ازنظر فلسفی مردود شناخته شده از آلفرد بینه و هانری برگسون ، دو فیلسوف فرانسوی ، گرفته بود امابسیار روشن و با اطمینانی هیجان انگیز بیان می کرد . لوئیجی پیراندللو در زبان محاوره توانابود همین امر او رابه طور طبیعی به جانب تئاتر کشاند. او نخستین نمایشنامه خود ،با نام «شرارت» را در 1908 نوشت . در سال 1916 درمدت یک سال 9 نمایشنامه نوشت که از میان آنها «اگر این طور می اندیشید حق با شماست» برای او شهرت کسب کرد . او در نوشتن این نمایشنامه ها شیوه های مالوف و قرار دادی را به کار گرفت . اما تماس با گروههای پیشرو او را یاری کرد تا اهمیت هماهنگی عناصر را در صحنه دریابد .پیراندللو «تئاترجامع» خود را بر نمایشنامه یک شخصیت پریشان پایه ریزی کرد که بعد ها به نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» تبدیل شد . این نمایشنامه شهرتی جهانی برای پیراندللو به دنبال داشت . شش شخصیت در جستجوی نویسنده ، هر یک به شیوه خود وامشب از خود می سازیم (1930) مجموعه نمایشنامه سه گانه پیراندللو را تشکیل می دهندکه خود آنها را «نمایشنامه های سه گانه تئاتر در تئاتر» می نامید .این سه نمایشنامه شناخت تئاترپیراندللو را امکانپذیر می سازند. پیراندللو تاکید می ورزید که تئاترخیال است ،چون صورت«فرم»دارد یا بهتر گفته شود صورت است ،صورت که حرکت می کند . ونیز دارای اثباتی است که زندگی از آن عاری است . نمایشنامه های پیراندللو از اعتبار جدلی برخور دارند و بر آن نیستند تا ارزشهایی را نشان دهند که از عقاید تجریدی حاصل می آیند. پیراندللو با نمایشنامه های خودانقلابی در شگردهای تئاتر جدید پدید آورد . او قرار داد های ثابت تئاتر را مردود می دانست ؛ چون معتقد بود که آنهاتجربه نمایش را به جای سازده بودن تاحد سرگرمی تنزل می دهند و برای تماشاچیان جز تن آسانی حاصلی ندارند. او در تئاتر خودقرار دادها را مورد پرسش قرار می دهد و پرده های خیال را تک تک کنار می زند تابه حقیقت عریان شرایط زندگی آدمی دست یادبد. زیرا اعتقاد داشت که تنهابا شناخت این حقیقت است که می توان به رستگاری آدمی دل بست . نمایشنامه «هانری چهارم» درسال 1922 نخستین نمایشنامه تئاتر پوچی به شمار می آید .بیش از دیگرنمایشنامه های اوبه اجرا در آمده است . تراژدی هانری در این است که آن نقاب دیوانگی که آگاهانه بر چهره می آویزد ،در پایان نمایش ، با نیروی عواطفی که بیرون از اختیار اوست ،جزیی از وجود اومی گردد. پیراندللو دراین نمایشنامه به نقابهایی اشاره می کند که جامعه بر چهره ما می گذارد و جز ایفای آن نقش ،انتظار دیگری ازماندارد. تجسم بی هویتی و تنزل شخصیت آدمی تاحد ایفاگر نقشی اجتماعی بزرگترین دستاورد تئاتر پیراندللو بوده است . پیراندللو همراه با «برتولد برشت»،«جان میلینگتن سینگ» و «یوجین اونیل» چهار تن نمایشنامه نویسان بزرگ قرن معاصر به شمار می آیند. لوئیجی پیراندللو زندگی توان فرسایی داشت. دیوانگی همسر بسیار زیبایش از تراژدی های زندگی اوست . با این همه ، نکته درخور توجه این است که او بهترین آثارش را در دوران سراسر رنجباری به وجود آورد که به نگهداری از او مشغول بود و فقر مادی آزارش می داد .پیراندللو در عین حال زندگی ادبی پرباری داشت . به جز 7 رمان و 50 نمایشنامه ،250 داستان کوتاه منتشر کرد . اونیمی ازاین نمایشنامه ها براساس داستانهای کوتاه خود نوشت . دروغین بودن ظواهر ؛عدم وجودعنصری یک پارچه در شخصیت که به صورت حالات ، عقاید ،احساسات و کثرت «من» های گوناگون بروز می کند ؛ جاودانگی آدمهای داستانی در تقابل با آدمهای واقعی که می میرند و فراموش می شوند؛ و تظاهر نژاد انسان به زیستن بر اساس اصول عقلانی ، برخی از تشویشهای ذهنی پیراندللوی داستان نویس را تشکیل می دهند . بعدازخواندن داستانها یا دیدن نمایشنامه پیراندللو به نتایجی دست می یابیم که اساسی تر از عقایدی است که او خود در این آثار ارائه کرده است و این موضوع از نشانه های آثار نویسنده بزرگ است . در طول ۴۵ سال کار ادبی وی ، تحولات بسیاری در آثار او به چشم می خورد. اما در این میان «بذله گویی» و طنز در آثار او از جایگاه ویژه ای در تئاتر برخوردارند.او طنزپردازی است که پرده ها را کنار می زند و بر قراردادهای مرسوم جامعه می تازد و دورویی ها و تزویر را آشکار می کند. او در نشان دادن شخصیت ها و حالات روحی متفاوت آنها توانایی شگرفی دارد و در عین حال در ایجاد موقعیت های متناقض به ویژه در نمایش نامه هایش استاد است. وی درسال ۱۹۰۷ درسن ۴۰ سالگی، کرسی استادی دانشگاه روم را به دست می آورد و این موضوع نقطه پایانی بر دغدغه های مالی او می گذارد . وی درسال ۱۹۳۴ مشوق تشکیل مجمعی درباره تئاتر در شهر رم می شود. در این سال جایزه نوبل ادبیات را از آن خود می کند و «افسانه کودک تعویض شده» را منتشر می کند. سال ۱۹۳۶ ، در سن ۶۹ سالگی وقتی مشغول اقتباسی از رمان مرحوم «ماتیا پاسکال» برای سینماست، بیمار می شود و از بیماری سینه پهلو فوت می کند و نمایشنامه «غول های کوهستان» نا تمام می ماند.
0 نظرهای شما:
Post a Comment