به مناسبت سال روز تولد «کلود شابرول»
معتبرترین تئوری پرداز سینما
ایسکانیوز: زندگینامه کلود شابرول یکی از معتبرترین تئوری پردازان سینما و یکی از پیشکسوتان موج نوی سینمای فرانسه بوده که تاکنون گنجینه ای از آثار غنی و تاویل شده این نهضت را خلق کرده است.
کلود شابرول، بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان فرانسوی در 24 ژوئن 1930 در پاریس بدنیا آمد. در دوران جنگ جهانی دوم در دهکده خانوادگیاش در حومه پاریس زندگی کرد و علاقهاش به سینما از همان دوران شروع شد. وی یکی از معتبرترین تئوری پردازان سینما و یکی از پیشکسوتان موج نوی سینمای فرانسه بود که تاکنون گنجینه ای از آثار غنی و تاویل شده این نهضت را خلق کرده است. شابرول را عموما استاد فیلمهای هیجان انگیز و ترسناک می شناسند. معروف است که او از موضوع فیلم هایش همیشه فاصله می گیرد و با عینی گرایی سرد و خشک با آنها روبرو می شود، به طوریکه یکی از منتقدان سینمایی او را «خدای منصف ولی غیر احساساتی» خوانده است که از بالا خطاها و گناهان مخلوقاتش را نظاره می کند. در تمام فیلم های شاخص و تعیین کننده شابرول به نوعی تضاد بین اخلاق بورژوایی و احساسات غیر قابل کنترل و گاها خشن در بافت فیلم تنیده شده است. این تضاد به اثر کارگردان کیفیتی ملودراماتیک می دهد و وی را قادر می سازد تا در فضایی مابین فیلم هنری و فیلم سرگرم کننده عامه پسند تردد کند. شابرول پس از پایان جنگ به پاریس رفت و به اصرار پدرش که داروخانهای داشت مدتی داروشناسی و مدت کوتاهی هم حقوق و علوم سیاسی خواند ولی در نهایت با لیسانس ادبیات فارغ التحصیل شد. در پاریس علاقهاش را به سینما با رفتن به سینما تک دنبال کرد و همان جا با «اریک رومر»، «فرانسوا تروفو»، «ژان لوک گدار»، و «ژاک ریوت» آشنا شد که بعدا همین گروه عشاق سینما، موج نو سینمای فرانسه را تشکیل دادند. پس از خدمت سربازی به جرگه منتقدین کایه دو سینما و طرفداران تئوری مولف پیوست. در 1952 ازدواج کرد و در 1955 مدیر روابط عمومی کمپانی فاکس قرن بیستم در پاریس شد. به قول خودش آنها گفتند که او بدترین مدیر روابط عمومی است که تا به حال در زندگی دیدهاند و به این ترتیب او یک سال بعد جایش را به ژان لوک گدار داد.در 1957 ثروتی به همسرش ارث رسید و به کمک این پول شابرول اولین فیلم بلندش را به نام سرژ زیبا در دسامبر همان سال و با تعدادی بازیگر گمنام در لوکیشنهای واقعی دهکده دوران کودکیاش ساخت که داستان دو دوست دوران کودکی است که پس از سالها در حالی همدیگر را مییابند که یکی در اندوه از دست دادن فرزندش دائمالخمر شده و دیگری تلاش میکند او را نجات دهد. فیلم که فیلمنامهاش را نیز خود شابرول نوشته بود موفق شد در جشنواره لوکارنو برنده جایزه شود و با موفقیت تجاری نیز روبرو شد. شابرول گفته است که با ساختن «سرژ زیبا» خود را از شر بقایای آموزش حقنه شده دوران کودکی خلاص کرده است. هر چند که سالها بعد خودش این فیلم را متظاهرانهترین فیلمی که ساختهام خطاب کرد. سال بعد شابرول پسر عموها را با فیلمنامهای نوشته خودش و با همکاری پل گگف ساخت که به روایت زندگی یک دانشجوی حقوق سخت کوش شهرستانی در پاریس میپردازد که زندگیاش توسط پسر عموی شهری فاسدش نابود میشود. این فیلم موفق به دریافت خرس طلایی جشنواره برلین شد و با موفقیت تجاری این فیلم، شابرول کمپانی فیلمسازی خود را راه انداخت و در تهیه اولین فیلمهای دوستان کایهایاش شرکت کرد، برج اسد را برای اریک رومر تهیه کرد و در سرمایه گذاری پاریس از آن ماست به کارگردانی ژاک ریوت نیز سهیم بود و به نوعی به پدر خوانده موج نوییهای همدورهاش تبدیل شد. در 1959 سومین فیلمش را با نام محکم کاری ساخت که نخستین فیلم رنگی و پر خرج شابرول بود و این بار نیز فیلمنامه را گگف بر محور یک رابطه عشقی جنایی نوشته بود. در 1960 زن های خوب، 1961 سومین معشوق، 1962 اوفلیا و در 1963 لاندرو را ساخت که این آخری فیلمی بر مبنای زندگی هانری لاندرو جنایت کار معروف فرانسوی بود، مردی که در دوران جنگ جهانی اول با بیش از ده زن طرح دوستی ریخت و پس از سرکیسه کردن آنها همهاشان را به قتل رساند و در نهایت نیز دستگیر و اعدام شد . چاپلین نیز« مسیو وردو» را با اقتباسی از زندگی او ساخته بود. تا سال 1967 چند فیلم تجاری کم اهمیت ساخت که بعضا هجویهای بر فیلمهای جاسوسی بودند. در 1968 غزالها را ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت و آغازگر فیلمهایی شد که همهگی با جنایتی سروکار داشتند و در ساختار و لحن گزندهاشان نسبت به زندگی بورژوایی با هم شریک بودند و برای ساخت آنها نیز معمولا از عوامل فنی یکسانی بهره میبرد. «زن بیوفا» محصول 1968، داستان خانواده مرفهی را بیان میکند که مرد با پی بردن به خیانت همسرش موفق به شناسایی معشوق همسرش شده و او را به قتل میرساند و در تلاش برای مخفی کرد جسد دستگیر میشود. شابرول در ادامه این روند در 1969 که حیوان بمیرد، 1970 جدایی و در 1971 درست پیش از شب را ساخت. در 1971 دهه شگفتانگیز را با بازی اورسن ولز و آنتونی پرکینز ساخت که به اعتقاد بسیاری فیلمی کسالت بار و پر مدعا بود. عروسیهای خونین (1973) و نادا (1974) دو فیلم سیاسی بودند که البته با قتل و خشونت ترکیب شده بودند. میهمانی دلخواه (1975) در واقع تشریح و تحلیل ازدواج پل گگف بود. که فیلمنامهاش را خود گگف نوشت و خودش و همسر و فرزندش در آن بازی کردند. ویولت نوزیر (1978) نیز یکی از معدود آثار ستایش شده دهه هفتادی شابرول است. در 1980 با رویکردی غیر متعارف اسب غرور را ساخت که درامی مردم شناسانه و وقایع نگاری زندگی ساده و مشقتبار روستاییهای بریتانی پیش از جنگ جهانی اول بود و بسیار با دیگر کارهای شابرول تفاوت داشت. پس از این او تغییراتی در تیم فیلمسازیاش بوجود آورد و از جمله ماتیو شابرول، پسرش را به عنوان سازنده موسیقی متن به گروه خود اضافه کرد. تا 1990 چند فیلم دیگر ساخت که مهمترین آنها بازرس لاواردن (1986) با محوریت داستان قتل یک نویسنده و یک ماجرای زنانه (1989) بود که حکایت واقعی زنی است که کارش سقط جنین بود و در زمان جنگ جهانی دوم دستگیر و اعدام شد. در 1991 مادام بواری را با محوریت یک مثلث عشقی تراژیک با شرکت ایزابل هوپر ساخت که از رمان گوستاو فلوبر اقتباس شده بود. دیگر فیلمهای مهم او تا سال 2000 بتی (1991)، جهنم (1994) و تشریفات (1995) است و در سال 2000 نیز از شکلات شما متشکرم را ساخت و در سال 2006 نیز کمدی قدرت را ساخته است. بیشتر فیلمهای شابرول و شیوه روایی او بخصوص اهمیتی که به جنایت و تاثیر آن بر زندگی افراد میدهد و دیدگاهی که نسبت به گناه دارد بسیار تحت تاثیر هیچکاک و فریتز لانگ است و به هر حال شابرول به رغم برخی فیلمهای ضعیفش، حضوری موثر در سینمای فرانسه داشته و همچنان یکی از شمایلهای موج نوی سینمای فرانسه است.درباره شابرول گفته اند که او سعی کرد تا انقلابی در سیستم ارزشی سینما بوجود آورد. فیلم های این ایدئولوگ سینمایی برای همیشه جزو گنجینه آثار کلاسیک جهان خواهند بود.
0 نظرهای شما:
Post a Comment