بیم دارم که کناره‌گیری از مسوولیت‌ها به قهر تعبیر شود

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت‌وگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات
بیم دارم که کناره‌گیری از مسوولیت‌ها به قهر تعبیر شود
متأسفانه در مناظره، حرف‌هایی زده شد که غیرواقعی بود/ الحمدلله همکاری 60 ساله من و مقام معظم رهبری به گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم/الان روزهای کاری‌ام خیلی شلوغ و پرحجم نیست.

ایلنا- : اگر چه هاشمی رفسنجانی در گفت‌وگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات، نخستین بار در عمر سیاسی خود، برای كناره‌گیری از قدرت اعلام آمادگی می‌كند اما بلافاصله ادامه می‌دهد: «می‌ترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود». به گزارش ایلنا، ماهنامه مدیریت ارتباطات گفت‌وگویی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشته است که متن آن به شرح ذیل است.
صبح روز 25 اردیبهشت ماه و تنها 2 روز مانده به روز جهانی ارتباطات و روز ملی روابط عمومی به دیدار شخصیتی رفتیم كه با افتخار می‌گوید: «زندگی من از کار اجتماعی و کار آموزشی و ارتباطی اینچنینی و استفاده از ابزارهای اطلاع‌رسانی آغاز شد و تا الان هم همیشه همین بوده است».
ناگفته‌های رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد زندگی كاری و خصوصی و همچنین رد شایعه كاهش دیدارهایش با رهبرمعظم انقلاب را بخوانید. حضرتعالی به عنوان شخصیتی که بیش از 50 سال در عرصه‌های مختلف اجتماعی و مدیریتی حضور داشته و نقش‌آفرینی کرده‌اید، چه تعریفی از مدیریت ارتباطات دارید؟ من با دید میدانی و عملیاتی خودم سخن می‌گویم، چون کارم را هیچوقت از تحصیل در این رشته آغاز نکرده‌ام. مبنایی در ذهن من برای سعادت و پیشرفت جامعه وجود دارد و آن، این است که اساسیترین عنصر، آگاهی است؛ یعنی اگر آگاهی را از انسان‌ها بگیریم، چیزی مانند جمادات در یک معنا یا حیوانات که روی غریزه عمل می‌کنند، می‌شوند. نقطه امتیاز انسان آگاهی است...
براساس همین مطلب بسیار مهمی که بر پایه تجارب و تحقیقات میدانی خود در تعریف مدیریت ارتباطات به آن اشاره کردید، یعنی بحث آگاهی و اینکه وجه تمایز انسان و حیوان آگاهی است، این سؤال را مطرح می‌کنم که برخورد یک مدیر سیاسی با انواع رسانه‌ها و دستگاه‌های اطلاع‌رسانی به عنوان سازمان‌هایی که وظیفه آگاهی‌بخشی دارند، چگونه باید باشد؟ من می‌خواستم به همینجا برسم و خوب شد که سؤال کردید. این درست همان نقطه‌ای است که بنا بود وارد بحث شوم. به هرحال اگر بخواهیم با لحن قرآنی حرف بزنیم، باید بگوییم اسلام و قرآن کرامت انسان را در آگاهی و دانش می‌دانند و انبیاء را مأمور آگاهی‌بخشی به انسان می‌دانستند... وقتی در مورد اصحاب رسانه و آگاهی‌بخشی‌ها بحث می‌کنید، معلوم است هر مدیری باید همتش این باشد که واقعیت‌ها را اولاً خودش بفهمد، بعد واقعیت‌ها را به دیگران منتقل کند و هر کسی در سطح مسؤولیتش عالم باشد.
جز اصحاب رسانه و ابزار تعلیم و تربیت و ابزار اطلاع‌رسانی چه چیزی این کار را می‌تواند انجام دهد؟ در هر زمانی وسیله‌ای برای اطلاع‌رسانی بوده، از بیان شفاهی گرفته تا الان که به دیجیتال و الکترونیک رسیده که فقط با فشار یک دکمه، میلیاردها اطلاعات در یک ورقه کوچکی که چیزی مثل سوزن و سنجاق است، ذخیره می‌شود... عمده مشکلات کشورها و جوامع بشری در جهل است و رفع جهل توسط ارباب رسانه‌ها و خود رسانه‌ها صورت می‌گیرد. مدیریت هم باید واقعاً این وظیفه را در صدر وظایف خود بداند؛ کر و کور کردن مردم ظلم بسیار بزرگی است. با توجه به مسؤولیت‌های سنگینی که تاکنون داشته‌اید، خاطره‌ای تعریف کنید که توانستید با مدیریت صحیح ارتباطات خودتان، یک موضوع و مشکل را برای نظام حل کنید و نتیجه‌ای بگیرید که لذت و شیرینی‌اش را هنوز هم فراموش نکرده باشید. خاطره‌ای در این زمینه نمی‌توانم بگویم که به‌طور روشن مشخص شود که نتیجه یک قضیه این شده است، ولی به چند کار بزرگی اشاره می‌کنم که بر اثر اطلاع جامعه ما و اطلاع‌رسانی انجام شده است.
من خودم وقتی می‌خواستم کارم را در حوزه‌های اجتماعی در کنار درس خواندن شروع کنم، احساسم این بود که طلبه‌های آن زمان حوزه خیلی با واقعیت‌های جامعه فاصله دارند، چون سیاسی نبودند، روزنامه و مجله نمی‌خواندند و در حوزه رادیو نبود... اوایل می‌گفتند رادیو حرام است و داشتن رادیو لااقل برای یک روحانی عیب بود. وقتی وارد مبارزه شدیم و دیدیم نیازهای سیاسی داریم، امام به من دستور دادند یک رادیو بخرم و نصف پولش را هم دادند... سال 1342 بود؛ آن زمانی که قرار بود کاپیتولاسیون اتفاق بیافتد. یک دفعه خبری را از جایی گرفتم و مطلع شدم كه بناست در مقابل تصویب کاپیتولاسیون 200 میلیون دلار وام به ایران بدهند. این خبر را به امام دادم و گفتم چنین خبری است و در مجلس نیز در حال تصویب است.
امام گفت: «ما این چیزها را نمی‌دانیم». همانجا 200 تومان به من دادند و گفتند: «برو یک رادیو بخر». مغازه‌ای در خیابان حرم قم به نام «الکترولوکس» بود. من رفتم یک رادیو «ارسر» به قیمت 400 تومان خریدم. 200 تومان را دادم و بقیه‌اش را هم قسطی پرداخت کردم که اقساطش را خودم می‌دادم... آن رادیو را الان در موزه‌ام در رفسنجان گذاشته‌ام. چون آن رادیو برای من وسیله اطلاع‌رسانی و استفاده از ابزار بود. همان موقع امام مرا مأمور کردند كه به تهران بیایم تا خبر این مسأله را به‌طور مستند ببرم.
من هم به تهران آمدم و با کمک آقای فلسفی، آقای تولیت و آقای بهبهانی آن مصوبه مجلس و مصوبه مجلس سنا و اسناد پیمان وین را که مبنای این کار بود، گرفتم و خدمت امام بردم که امام سخنرانی نیرومندی علیه کاپیتولاسیون کردند و بعد هم تبعید شدند. ما 5 یا 6 سال قبل از آن در حوزه برای اینکه طلبه‌ها مطلع شوند، مجله‌ای را راه انداختیم كه سالنامه مکتب تشیع و فصلنامه مکتب تشیع بود. 8-7 سال هم منتشر شد و خیلی هم موفق بود. با نویسندگان بزرگ کار می‌کردیم. آن نشریه واقعاً حوزه را بیدار کرد، چون مقالات بسیار سنگین از شخصیت‌های بزرگ کشور می‌گرفتیم. آن موقع تیراژ کتاب‌ها 500 تا 1000 و در همین حد بود. اولین نشریه ما 10 هزار نسخه تیراژ داشت و فوری چاپ دوم خورد و 5 هزار نسخه دیگر چاپ کردیم. حوزه و محافل مذهبی با آن کار -چون به سراسر کشور ارسال کردیم- هوشیار شد و حوزه‌ها وارد سیاست شدند.
این مربوط به قبل از مبارزات، یعنی سال 36 - 35 بود که این کار را کردیم... کار اجتماعی‌ام را با مطبوعات شروع کردم. من، آقای باهنر، آقای مهدوی و آقای صالحی، 4 نفر طلبه کرمانی بودیم كه این كار را می‌كردیم و محور ما هم حضرت امام بود. مجله مکتب اسلام هم بود که محورش آقای شریعتمداری بود. هنوز هم به آن صورت سیاسی نشده بودیم. اصلاً زندگی من از کار اجتماعی و کار آموزشی و ارتباطی اینچنینی و استفاده از ابزارهای اطلاع‌رسانی آغاز شد و تا الان هم همیشه همین بوده است...
خاطره‌ای که می‌توانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی، دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوری‌ها را داشتیم. بزرگترین مشکل این بود که میلیون‌ها نفر مایل بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاه‌ها فقط چند هزار نفر می‌گرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل می‌دیدیم که بچه‌ها می‌رفتند کنکور می‌دادند و ندرتاً قبول می‌شدند، افراد خاصی قبول می‌شدند یا سفارشی بودند یا اینکه امکانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق می‌شدند. بقیه می‌ماندند. این موضوع برای كشور خیلی ضربه بزرگی بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاه‌ها هم تعطیل شدند. دانشگاه‌ها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمی‌گرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است.
من خطبه‌ای در نماز جماعت خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌شود، چون یک عده ممتاز -چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم كه درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به اینها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم.
این خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند -استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیلشان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این كار هدیه میکنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده است.
دیگر این تندروها و چپ‌ها نتوانستند مخالفت کنند. یعنی دولت آن موقع مخالف بود؟ خیر، ایشان خودشان جزو مؤسسان دانشگاه آزاد بودند. آن موقع افکاری که بر آن نیروهای انقلاب حاکم بود، نتیجه ادبیات مارکسیستی بود که همه جریان‌های مبارز دنیا را قبضه کرده بودند. هر کس می‌خواست مبارزه کند، مقالات امپریالیستی را که به درد این کار نمی‌خورد، می‌خواند و همه چیز در ذهنشان دولتی بود. هنوز هم همینطور است. هنوز هم در فرانسه اگر ببینید، مقالات اساسی را چپ‌ها می‌نویسند كه بقایای احزاب سوسیالیست هستند... تفکرها اینگونه بود. ما انقلابی‌های اسلامی تحت تأثیر اسلام چنین نبودیم، اما کارهای تندی که اوایل انقلاب شد، محصول آن افکار بود. به هرحال امام که تأیید کردند، ما کار را شروع کردیم. دلیل من این بود که جامعه نیاز دارد، ولی عرضه نیست. باید عرضه درست کنیم. فقط این دو نکته است که دانشگاه آزاد به سرعت رشد کرد.
یا مثلاً مسأله مترو. ما که انقلاب کردیم، تونل مترو به‌صورت روباز از خیابان میرداماد تا حوالی عباس‌آباد حفاری شده بود. ولی بعد از انقلاب بخشی از نیروهای انقلابی گفتند که این کار لوکس است و وابستگی غربی می‌آورد. شرکت را منحل کردند. زمان دولت آقای بازرگان بود. گرفتار ترافیک شدیم. من هم سابقه مسافرت به خارج و كشورهای فرانسه، انگلیس و آمریکا را داشتم و دیده بودم چقدر مترو در این کشورها مؤثر است و تحت تأثیر قرار گرفته بودم، در نمازجمعه یک خطبه خواندم كه معروف به خطبه مترو شده است. اما خیلی‌ها حتی آقای منتظری و دیگران مخالفت می‌کردند. باید در خطبه‌ها مسائل اساسی که نیاز جامعه بود، می‌گفتم و قدری به‌روزتر صحبت می‌کردم... گفتم این مترو چقدر موجب صرفه‌جویی در وقت می‌شود، در سلامت مردم مؤثر است، چقدر موجب صرفه‌جویی در سوخت می‌شود، زیر زمین است و فضای بیرون را اشغال نمی‌کند، چقدر اشتغال ایجاد می‌کند و... خیلی چیزها گفتم، چیزهایی که می‌دانستم، گفتم.
عدد و رقم هم درآورده بودم. عده‌ای مخالفت می‌کردند و می‌گفتند یك کار لوکس است. مثلاً می‌گفتند: این همه خاک که از زیرزمین درمی‌آورید، کجا می‌برید؟ یکی از سؤالات اساسی‌شان این بود و ما توضیح می‌دادیم. اینها را در نماز جمعه گفتیم، چون نمازجمعه را همه می‌گرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع همین نمازجمعه بود. گاهی خطبه‌های طولانی یکی، دو ساعته می‌خواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثه‌ای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد... شما فرمودید در دوره‌ای داشتن یک رادیو برای روحانی عیب بود، ولی الان شاید نداشتن یک وب‌سایت اختصاصی برای روحانیت عیب باشد یا اگر حوزه‌های علمیه ما نتوانند از ابزارهای اطلاع‌رسانی خوب استفاده کنند، شاید عیب تلقی شود... آنجایی دچار تناقض می‌شویم که ما همین الان محدودیت‌هایی در باب اطلاع‌رسانی داریم. اگرچه عقاید متفاوت است و یک عده معتقدند نظام اطلاع‌رسانی کاملاً آزادی داریم.
می‌خواهیم از جنابعالی سؤال کنیم که اگر مدیران آینده‌نگر نباشند و اگر تشخیص ندهند که در زمانی که لازم است باید مترو ساخته شود و آینده را نبینند، چه اتفاقی میافتد؟ الان در استفاده از ماهواره دچار تناقض هستیم. قانون منع استفاده از ماهواره را داریم، در حالی که ماهواره امروز تقریباً فراگیر شده، به‌خصوص در بخش شهری اكثریت مطلق دارند یا در مورد استفاده از اینترنت هم تناقضاتی دیده می‌شود. این تناقض‌ها را چه موقع باید رفع کرد؟ بالاخره مجمع تشخیص مصلحت نظام جایی است که سیاست‌های کلی نظام در آن تدوین می‌شود و به تأیید رهبری می‌رسد. باید بگویم اصولاً جامعه ما به خاطر سنتی بودنش و گرفتار خشک‌مقدس‌ها و متعصبین بودنش همیشه چند گام از دانش و علم عقب بوده است. البته اسلام برعکس است. اسلام در یک دنیای جاهلی صرف آمد و موتور توسعه و علم و دانش شد که حتی بعداً اروپا و مناطق دیگر را احیاء کرد.
ما درست برعکس شدیم. الان دنیای اسلام تقریباً عمدتاً به این صورت است و در ایرانِ ما هم همین وضع است. مثلاً همین که می‌گویید رادیو، رادیو وقتی که شروع شد، بعضی‌ها تحریم کرده بودند. روزنامه هم همینطور... روزنامه‌ها را در کیوسک‌ها می‌گذاشتند و ما می‌رفتیم آنجا و گاهی تیترها را می‌خواندیم. در روزنامه‌نگاری هم حوزه عقب بود، اما کم‌کم پیشرفت کردند. بلندگو هم همینطور بود. فرض کنید در مسجدی چند هزار آدم جمع میشدند و پیرمردی می‌خواست سخنرانی کند، چگونه باید صدایش را همه می‌شنیدند؟ یادم هست زمانی که خیلی جوان بودیم، حاج سید نورالدین حسینی که شخصیت بزرگی در شیراز و سیاسی هم بود، از شیراز به مشهد رفتند، جمعیت زیادی برای استقبال آمدند و همه صحن پر شده بود.
چند نفر آدم گذاشته بودند؛ ایشان یک جمله می‌گفت، مثلاً 30 متر آن‌طرف‌تر یک نفر همان جمله را با صدای بلند تکرار می‌کرد. 50 متر آن طرف‌تر یکی دیگر تکرار می‌کرد. این جمله چند بار تکرار می‌شد تا به نفر آخر برسد. آن وقت‌ها بلندگو هم بود، اما استفاده نمی‌کردند. شما خودتان از اینترنت استفاده میکنید؟ بله، استفاده می‌کنم. یعنی شخصاً استفاده می‌کنید و پشت كامپیوتر می‌نشینید؟ بله، شخصاً استفاده می‌کنم. بیشتر کدام سایت‌ها را می‌بینید؟ الان بیشتر سایت‌های خبری را می‌بینم. بی‌بی‌سی را می‌بینید؟ بله، گاهی می‌بینم. از بی‌بی‌سی چه تحلیلی دارید؟ بی‌بی‌سی در واقع برای نیل به اهدافی كه دارد، حرفه‌ای عمل می‌کند. در مورد شبکه بی‌بی‌سی فارسی صحبت می‌کنید؟ هم عربی و هم فارسی. اینها حرفه‌ای عمل می‌کنند. خبرنگاران و گوینده‌های ورزیده‌ای دارند و از لحاظ جامعه‌شناسی و روابط عمومی مطلعند. در خیلی از جاها خبرنگار دارند و با سیاستی که خودشان دارند، خبرها را انتخاب می‌کنند و به خورد مردم می‌دهند، یعنی از لحن و شیوه‌هایی که تجربه شده استفاده می‌کنند. حرف‌ها را فشرده می‌زنند و سعی میكنند موذیانه اهداف خود را القا كنند. در زمان انقلاب، آن موقع آنها طرفدار شاه بودند، اما خبرهایی که بی‌بی‌سی می‌داد به ضرر رژیم شاه بود و خیلی وقت‌ها این اخبار به درد ما می‌خورد.
در همه دنیا هم همین کار را می‌کند. این سیاستی است که مستمع جذب می‌کند و دولت‌ها گوش می‌دهند، برای اینکه بببینند چه دارد می‌گوید و چقدر به نفعشان می‌گوید و چطور می‌توانند جلویش را بگیرند. مردمی هم که مخالفند، گوش می‌دهند. آنها افکار و سیاست‌های خودشان را هم در اخبار می‌آورند و سیاست‌های خودشان را مخلوط اخبار می‌کنند... راه مبارزه با این پدیده كه سابقه‌ای طولانی هم در گذشته دارد، امروزه یك علم است كه باید آن را داشته باشیم و به جوانان خود تعلیم بدهیم... باید اولاً واقعیت محیط و مخاطب را بشناسیم. ثانیاً حرف‌هایی که مخاطب را فراری بدهد، نگوییم و حرف‌هایی بزنیم که وجدان طرف را قانع کند. البته اگر کسی خودش عقیده‌ای دارد، حرف‌های خودش را هم در آن قالب می‌تواند در بیاورد. ما توقع نداریم بی‌بی‌سی بیاید سیاست کشور خودش را فراموش کند. سیاست آن کشور را در هر برنامه‌ای می‌بینید، حتی سیاست استعماری‌اش را. با شیوه‌ای حرف‌های خود را در مغز مردم جا می‌کند. ما باید با دانش روانشناسی، جامعه‌شناسی و پیش‌بینی آینده آشنا باشیم.
الان خیلی چیزها در اطلاع‌رسانی شرط است. فرض کنید آقای مهاجرانی به عنوان کسی که سال‌ها معاون شما بوده، وقتی شما ایشان را در بی‌بی‌سی فارسی می‌بینید، چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ مایل نیستم هیچ وقت از آن رسانه استفاده کنم. آنها خودشان می‌دانند و من نمی‌دانم چه دلیلی برای خودشان دارند. حرف خودم را هم نمی‌خواهم به آنها تحمیل کنم. فکر می‌کنید مدیریت رسانه موجود در کشور ما چه مقدار در پیدایش عمق اتفاقات پس از انتخابات تأثیرگذار بود؟ من از سبکی که دارد عمل می‌شود، راضی نیستم. باید خیلی حرفه‌ای‌تر از این، واقعی‌تر و مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر باشد. ما نیاز به رسانه‌ای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. فرمایشات شما در مورد رسانه ملی است یا مجموع رسانه‌ها؟ همه رسانه‌ها، به خصوص رسانه ملی كه تأثیرگذاری بیشتری دارد.
الان اگر قرار باشد رأی‌گیری شود و رأی‌گیری آشکار باشد، شما با آزادسازی ماهواره موافق هستید؟ موارد مبتذلی وجود دارد که جوان‌های مردم را به انحراف می‌کشاند و فکر نمی‌کنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانال‌هایی که مطلب می‌گویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش می‌دهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم هم نمی‌توانیم. شما که می‌دانید الان دشمنان ما، آمریکایی‌ها و دیگران هزینه زیادی انجام می‌دهند تا فیلترشکن‌هایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا می‌رسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا می‌شود، این است که «الانسان حریص علی ما منع»؛ وقتی چیزی ممنوع شود، آدم‌های کنجکاو بیشتر دنبال آنها می‌روند تا ببینند آنچه بود؟ از همان اول می‌گویند این کار سیاسی است. آخر هم می‌بینند ما حق داشتیم.
به نظر می‌رسد برخی صاحبان قدرت در نظام جمهوری اسلامی - نه به معنای قدرت خارجی، قدرتی که در جمهوری اسلامی فهمش را داریم- وقتی از عرصه برکنار می‌شوند یا کناره‌گیری می‌کنند، به اپوزیسیون خود نظام تبدیل می‌شوند. شما با این نظر که از سوی برخی مطرح می‌شود، موافقید یا خیر؟ این یک حکم کلی ندارد. آدم‌ها فرق می‌کنند. یک عده هستند به دلیل اینکه از قدرت برکنار شدند، مخالف می‌شوند. اینها را باید تقبیح کرد. این درست نیست كه آدم وقتی در قدرت بود، حمایت کند و وقتی که نیست، مخالفت کند. موضوع دیگر محتوایی است. یعنی مثلاً فردی در مسؤولیتی بوده و کارهای خوبی به عقیده خودش انجام می‌داده، ولی الان می‌بیند کار خلاف انجام می‌شود -چه در قدرت باشد، چه نباشد- اگر کار خلافی می‌بیند و مخالفت نکند، این عیب است.
باید وقتی که عیبی می‌بینیم، آینه باشیم؛ آینه بودن هم دو گونه است. یک وقت می‌خواهیم آینه مغرضانه باشیم و چیزی را بگیریم و آنگونه که می‌خواهیم به مردم منعکس کنیم كه این خودش خیانت است. اما اگر وقتی می‌بینند قدرت و حکومت عیبی دارد و به جامعه ضرر می‌رساند، با افکار دینی نمی‌سازد، آینده را خراب می‌کند و اشکالاتی می‌بینند، طبعاً باید مخالفتشان را بگویند؛ منتها باید در سطح انتقاد گفته شود. در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نمازجمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یك ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید.
فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد، چقدر در موردش نقد شد، تحلیل شد. شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد كه مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود كه آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم كلی صادر کنیم. تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. شما شخصیتی هستید که همواره خبرساز بوده و برای کوچکترین ایما و اشاره شما تحلیل نوشته می‌شود، حضور حضرتعالی در مراسم تودیع آقای شاهرودی و معارفه آقای لاریجانی و نگاهی که عکاسان تیزبین به شما داشتند، برایش تحلیل‌ها نوشته می‌شود که شاید خیلی وقت‌ها برای خود شما جالب باشد. احتمالاً برای خوانندگان ما جذاب خواهد بود كه بپرسم یک روز کاری شما چطور می‌گذرد؟ الان روزهای کاری‌ام خیلی شلوغ و پرحجم نیست. خودتان خواستید یا اجبار شد؟ مقداری اجبار شد و مقداری خودم خواستم. این اجبار زمانه است یا حکومت؟ به خاطر شرایط سیاسی کشور است.
یعنی توافقی صورت گرفته است؟ نه. توافقی نبود... شایعه شده ملاقات‌های شما با رهبری بعد از جریانات انتخابات کمتر شده است. نه، قبلاً هفته‌ای یک ملاقات رایج و حتمی داشتیم. بعداً که كارها کمتر شد، دو هفته یک ملاقات داریم که معمولاً 2 ساعت طول می‌کشد که گاهی تا شام است. آیا ممکن است بین این دو هفته ضرورتی پیش بیاید که با ایشان ملاقاتی داشته باشید؟ بله، اگر مسأله‌ای پیش بیاید تلفنی یا حضوری صحبت می‌کنیم. قصد ندارید روزی بازنشستگی خود را اعلام کنید؟ بازنشسته هم بشویم همین است؛ ما که نمی‌توانیم بیکار بگردیم. تا به حال به بازنشستگی فکر کرده‌اید؟ بازنشستگی به معنای کناره‌گرفتن از مسؤولیت‌هایی که دارید؟ مایلم. الان سن من در حدی است که مایلم اینگونه شود. ولی هنوز می‌ترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود كه نمی‌خواهم انجام دهم. یکی از کارهایی که می‌خواستم بعد از ریاست جمهوری بکنم و نتوانستم انجام دهم، این بود که در سفرهای خارجی که می‌رفتم، خیلی جاها را نشان کردم که بعداً بروم ببینم و جهانگردی کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر داخلی هم بروم، برایم دشوار است، چون اگر بخواهم به جایی بروم، باید جمع زیادی از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که می‌رویم، شورای تأمین نیرو می‌آورند و همیشه زحمت دارد. برای همین سفرهایم را کم کردم... انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه كرده بود؟ دیدم كار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌دانستند كه نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم كاری نداشتم كه مردم به چه كسی رأی می‌دهند. ولی همه می‌دانستند كه روحیه كاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست.
متأسفانه در مناظره، ... حرف‌هایی را زده بود كه غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود كه همان حرف‌های دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌كردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود كه رهبری عكس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده كردید كه به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای كروبی كه رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا كرد كه روحانیت در اداره جامعه كارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرف‌های ناقص گفته‌اند. ترجیح می‌دهم خودشان اصلاح كنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر كردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه كردم. چون باید جواب آن حرف‌ها داده می‌شد. می‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه كردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات كه عصر سه‌شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه‌شنبه می‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌دادم، پنجشنبه كسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد.
می‌خواستم جواب آن حرف‌ها را بدهم. در كنار آن كارها، در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتیاق مردم را می‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقیمانده نامه به ایشان نرسیده بود، چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی كه می‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر كردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی كامپیوتر می‌خواندم. یعنی پس از اینكه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را ندیده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یك نكته دارم كه ... شخص شما را به فساد متهم نكرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود كه اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌كردم. گفتم: خواست خدا بود كه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌خواندید و به من می‌گفتید، منتشر نمی‌كردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر ... شكست بخورد كه درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً كار درستی نیست. اگر هم پیروز شود كه اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در كام مردم تلخ كنم ولی الان حق من است كه جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نكرد. ولی به نظر می‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات كرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند كه هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم.
حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید كه جواب بدهم. صلاح ندیدم كه پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌گذارد ولی بعد از انتخابات جواب می‌دهم. حتی گفتند كه به ... هم گفتم كه حرف‌های ناحقی زدید و جواب شما را می‌دهم. واقعاً هیچوقت ایشان به خاطر نامه از من گله نكردند، چون روابط ما به‌گونه‌ای است كه اگر گله هم داشته باشند، می‌گویند. الحمدلله همكاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است كه با هم رودربایستی نداریم. ولی هنوز هم شاهدیم كه می‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی كه وارد بازی‌های سیاسی می‌شوند از این حرف‌ها زیاد می‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌كند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌شود.
به هر حال از شما متشكریم كه فرصت كاملی دادید تا همه سؤالات خویش را به عنوان یك روزنامه‌نگار مطرح كنیم. اگر توصیه خاصی دارید، بفرمایید. تنها توصیه‌ام این است كه سعی نكنید به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب كنید. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یك روزنامه‌نگار و در یك رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری كه در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد كه گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌دانند؟ انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آنقدر محتوا دارد كه اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم به آن علاقه‌مند می‌شوند. آنگونه كه در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه كارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن پُركن احزاب و گروهك‌های متعددی كه آن روزها آزادانه بیان می‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌كرد. ولی دیدیم كه ناپاكی‌ها در دریای مردمی كنار زده شدند.

1389/3/30 - 15:04

0 نظرهای شما: