گفتگوي ايلنا با پرويز نقيبيان، نقاش؛

گفتگوي ايلنا با پرويز نقيبيان،نقاش؛
زمان كيهاني؛ فرديت‌ها را مي‌بلعد


استفاده از كلاژ و روانشناسي دو ويژگي كاري نقيبيان است. مي‌گويد: نقاشي منتج از خرد تصويرگري برآمده از قانون طبيعت است و در كارهايم ابهام‌هاي كيهاني را آشكار كرده‌ام. او در چند نمایشگاه در میلان؛ پاریس... شركت داشته‌است.

ایلنا: - بعداز سال‌ها يكي از افرادي كه به واقع به آنچه كه خلق مي‌كند؛ واقف است، نمايشگاه گذاشته و مخاطبان خود را به ميهماني ديدن كلاژهاي خود دعوت كرده است. پرویز نقیبیان، متولد 1320 در اصفهان است که در رشته روان‌شناسی در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل کرده و در اين رشته تا مدرك پرفسورا پيش رفته و دارای 25 سال سابقه فعالیت هنری شامل نقاشی و مجسمه‌سازی است.
وی تاکنون دو نمایشگاه گروهی در میلان و پاریس و دو نمایشگاه انفرادی در انجمن ایران آمریکا ـ اصفهان و نگارخانه سیحون تهران برگزار کرده كه آخري حدود 15 سال پيش بود. او اينك و بعداز تمام اين سال‌ها بار ديگر به نگارخانه جهان نما آمده تا آثارش را به نمايش بگذارد. نقيبيان را با كلاژ مي‌شناسند. كلاژ (مأخوذ از زبان فرانسه: Coller به معنی چسباندن) روشی در تولید آثار تجسمی است كه در آن مصالح و مواد مختلف(چون كاغذ‌های رنگی، مقوا، پارچه، ریسمان، بریده روزنامه، عكس و جز اینها) را بر سطح بوم، تخته یا مقوا با تركیب توامان و مناسب می‌چسبانند و گاه با نقاشی و طراحی به تكمیل آن می‌پردازند. کلاژ در اوایل قرن بیستم به تکنیک محبوب هنرمندان نوگرا تبدیل شد. نقاشان كوبیست، داداییست و سورئالیست این اسلوب را به‌كار می‌گرفتند. پابلو پیكاسو، نقاش كوبیست، اولین فردی بود كه این روش را برای نقاشی (طبیعت بی‌جان با صندلی، 1912) بكار برد. هانری ماتیس، كازیمیر ماله‌ویچ، دیوید هاكنی و بسیاری دیگر آثاری را با این اسلوب خلق كرده‌اند. اين قرابت زماني پيدايش كلاژ با آغاز كارهنري نقيبيان باعث شده كه او به سمت اين سبك هنري كشيده شده و به آن تمايل پيدا كند. باتوجه به اينكه اين استاد پيشكسوت نقاشي در شمال زندگي مي كند و به گفته خود دوست ندارد از خانه خود بيرون بيايد (اين موضوع را خويشان او نيز تاييد مي‌كند كه نقيبيان در 7 سال گذسته نهايتا چند روز را بيرون از خانه خود بوده است!) بي‌مناسبت نديديم كه درباره كارهايش با او صحبت كنيم. مي‌گويد: براي من هيچ وقت ديروزي وجود نداشته و ندارد. هميشه در حال زندگي مي‌كنم. نقيبيان زندگي‌نامه خود را اين گونه تعريف مي‌كند: در سال 1320 در اصفهان به دنيا آمدم. سال 1344 به دانشگاه رفتم و 1348 ليسانس روانشناسي را در ايران گرفتم.تا 1353 در پاريس بودم و تحصيلاتم را در زمينه روانشناسي اجتماعي ادامه دادم. بعداز بازگشت؛ چندسال استاد دانشگاه اصفهان بودم و روانشناسي تدريس مي‌كردم. در همين سال‌ها درسي با نام "پرورش ادراك هنري" را پيشنهاد دادم و طي آن به موضوعاتي درباره هنر و ارتباطش با روان‌شناسي مي‌پرداختم.
* چرا كسي كه تحصيلات خود را در رشته روان‌شناسي انجام داده و اتفاقا به مدارج خيلي بالا رسيده، به سراغ هنر و نقاشي مي‌‌رود؟ ــ‌ براي همه افراد جامعه؛ هنر يك ضرورت است زيرا هنرها به ما نشان مي‌دهند كه چگونه زيبايي‌اي كه در يك سطح يا حجم يا در هر اثر هنري ديگر وجود دارد؛ را در ذات خودمان كاربردي كنيم. به تعبير ديگر علت اهميت هنر در ذهن من به‌عنوان روانشناس؛ تاثيري است كه در ذات خودمان به‌عنوان انسان مي‌گذارد و برآيند تمام اين موارد دلايل من شد كه به سمت هنر گرايش پيدا كنم. در همان سال‌هاي جواني و هنگامي كه دانشجوي جواني در پاريس بودم؛ با يك منتقد زيباشناختي هنر به نام "ميشل تاتي" آشنا شدم. ايشان بعداز شناختي كه روي كارهاي من پيدا كرد؛ مرا در يك نمايشگاه كه براي نقاشان ايراني در گالري ميلان شهر پاريس گذاشته شده بود؛ شركت داد. راهنمايي‌ها و پردازش‌هاي ذهني او روي من تاثير داشت. بعداز اين در يك نمايشگاه كه در انجمن ايران آمريكا در شهر اصفهان بود؛ حضور داشتم و بعداز انقلاب نيز يك نمايشگاه در گالري سيحون داشتم و ديگر نمايشگاه نداشتم تا آخرين نمايشگاهم در گالري جهان‌نما.
* به‌عنوان كسي كه به علم روانشناسي و مقوله هنر؛ هردو؛ آشنا هستيد آيا ارتباطي بين اين دو مي‌بينيد يا خير؟ ــ بدون‌شك هنرها را مي‌توان راه‌هايي براي مداوا و رها شدن از باب‌هايي كه در دوره‌هاي رشد تكاملي انسان سركوب شده‌اند؛ دانست. اگر به خلقت جهان دقت كنيم خواهيم ديد كه تمام اجزاي حيات و جهان روي يك سيستم ثابت حركت مي‌كنند. اگر آب نباشد؛ نور نباشد؛ خاك نباشد، دانه‌اي نمي‌رويد. يعني بستري براي هر رويشي احتياج است. روانشناسي به مطالعه روان آدمي مي‌پردازد و رفتارهاي آدمي را مورد تحليل قرار مي‌دهد. درصورت‌هاي بصري نقاشي بازهم همين رفتارها مورد توجه قرار مي‌گيرد. به عنوان مثال مي‌توان در نقاشي گفت كه چه رواني چه كاري را پرداخته است. به عقيده من هنر راهي است براي تعالي انسان.
*‌آيا بر اين باور هستيد كه هنر براي خوشايند مخاطب است يا براي خوشايند دل هنرمند يا ارضاي حس خلق كردن؟ ــ هر چيزي بايد زمان و فضاي خودش را داشته باشد. برخي هنرها صرفا با يك بار ديدن و گذشتن ازكنار آنها كافي است ولي درباره برخي هنرها مي‌توان گفت كه هنوز زمان استفاده از آنها فراهم نشده‌است درصورتي‌كه روزي به صورت كاربردي درمي‌آيد. هر كوششي كه انجام مي‌دهيم؛ براي ديگري است. اينكه فردي را منفرد درنظر بگيريم؛ خيال‌بافي است. هيچ خودي در هيچ مرتبه‌اي از وجود باقي نمي‌ماند. زمان كيهاني؛ همه فرديت‌ها را در خود مي‌بلعد.
* در روانشناسي؛ انسان ها و به تبع آن مخاطب؛ شناسايي مي‌شوند. شما مي‌دانيد كه مخاطبتانچه مي‌خواهد. آيا از اين ويژگي در خلق اثر استفاده مي‌شود؟ ــ بله. ولي اين‌گونه نيست كه همه مخاطبان را يك‌گونه فرض كنيم به عنوان مثال همه انسان‌ها؛ اپرا گوش نمي‌دهند يا يك نوع فيلم را نمي پسندند. منظورم تكثر عقيده است. اين نوع نقاشي كه من ارائه كرده‌ام منتج از خرد تصويرگري است. خردي كه از قانون طبيعت مي‌آيد و درون‌مايه‌اش از طبيعت است. البته منظورم طبيعتي نيست كه با چشم بتوان ديد بلكه به قوانين جهاني حاكم بر طبيعت اشاره دارم.
*كارهايتان از دل طبيعت برمي‌آيد. آيا صرفا طبيعت است يا محتوايي نيز وراي آنها وجود دارد؟ ــ من در كارهايم ابهام‌هاي كيهاني را آشكار كرده‌ام. اشيا را آيينه كرده‌ام براي بيدار كردن افراد. معماهايي را از هم گشوده‌ام و خلقتي جديد را به منحصه ظهور رسانده‌ام. در اصل در برخي كارهايم دو يا چند چيز غيرتركيب كردني را با هم تركيب كرده‌ام تا از بديهه شكل آشكار ساخته شود.
* از خط نيز به وفور استفاده كرده‌ايد. ــ به نظر مي‌رسد هر هنرمندي در يك برهه زماني، در يك حوزه اجتماعي بايد احترام‌هاي وافري براي فرآورده‌هايي بشناسد كه در طي تكامل تعاريفي آن جامعه اتفاق افتاده است. من از خط استفاده مي‌كنم زيرا يك نمود فرهنگي والاست با جلوه‌هاي بسيار زيبا. منتهي من آنها را درهم فرو نهاده‌ام و به فرمي جديدتر نائل شده‌ام.
* همان كاري كه اساتيد نقاشي خط به آن مشغولند و با تكيه بر آن به خلق اثر مي‌پردازند؟ ــ خير، آنها كه نقاشي خط كار مي‌كنند؛ احترامشان به جاي خودشان محفوظ است ولي كار من با آنها فرق مي‌كند. آنها داراي كمپوزسيوني هستند كه در توافق با خط است كه شايد هم به مدرنيته ربطي نداشته باشد اما در آثار من؛ سنت‌ها در جاي خود به قوت خود قوي نگه داشته شده‌اند ضمن اينكه چارچوب‌هايي از مدرنيته را نيزدر آثارم از هم گشوده‌ام. اين خط‌‌ها‏، سياه‌مشق‌هايي هستند كه يك دوست نقاش به نام رحمت‌الله فلاح كه خطاط بسيار خوبي است به من هديه كرده بود و من آنها را به صورت هنر آراسته‌ام.
* در آثار شما عكس نيز به وفور ديده مي‌شود. ــ ويژگي فهم در جامعه ما هنوز در درون اشكال حركت مي‌كند. هنوز كسي از شكل و تصوير چيزي درك نمي‌كنند زيرا داده‌ها و اطلاعات تصويري كاملي نداريم.
* يكي از وظايف هنرمند پيش بردن فرهنگ جامعه است تا كي قرار است از عكس استفاده شود با اين نظر كه جامعه ما درك تصويري انتزاعي ندارند؟ ــ اين كار هنرمند نيست. هنرمند صرفا خلق مي‌كند آن هم بي‌واسطه.
* چرا بين نمايشگاه‌يتان آنقدر فاصله افتاده است؟ ــ خودم هرگز فكر نمي‌كردم دوباره نمايشگاه بگذارم اما چون جهان را بدون خلقت نو برنمي‌تابم. اگر بخواهيم يك سوزن را نخ بكنيم چند ثاثيه وقت مي‌برد اگر بخواهيم تراموا يا قطاري را تعمير كنيم يك هفته وقت مي‌برد. خلق يك اثر هنري احتياج به يك فرآيند زمان بر دارد. اما احساس مي‌كنم از اين به بعد ديگر آنقدر بين نمايشگاه‌هاي من فاصله نيافتد. بر اثر 55 سال كار هنري و 25 سال كار مداوم روي كلاژ به شناختي رسيده‌ام كه حادثه‌هاي جديد را در زمان‌هاي كوچكتر بيافرينم اما پيش از اين امكان نداشت. كمااينكه 53 سال است كه مي‌خواهم رمان بنويسم ولي هنوز ننوشته‌ام ولي خواهم نوشت.
*پس نقيبيان چند سال يكبار يك نمايشگاه مي‌گذارد؟ ــ‌ سالي يك نمايشگاه خواهم گذاشت. من در 70 سالگي هستم و ديگر وقت آنچناني ندارم.
*در اين سن؛ به چيزي كه مي‌خواستيد؛ رسيده‌ايد؟ ــ آنچه مربوط به دنياي بيرون است نه. سهمم را نگرفته‌ام اما آنچه كه مربوط به يافت شخصي‌ است به سرور بي‌پايان رسيده‌ام.
* شما در اين نمايشگاه از 3 تا 27 ميليون تومان كارهايتان را قيمت‌گذاري كرده‌ايد. روند قيمت‌گذاري‌ها چگونه بوده است؟ ــ هيچ‌وقت با پول ارتباط نداشته‌ام؛ صرفا خرج كردنش را بلدم؛ پس نمي‌دانم منطقي هستند يا نه؟! اما ازنظر من كه اين آثار را خلق كرده‌ام؛ بهاي آنها اندك است. چاره‌اي ديگر نيست زيرا اين جامعه خريدار كار هنري نيست.
* چه بايد كرد كه جامعه خريدار آثار هنري شود؟ ــ بايد همه به كار مشغول شوند تا جامعه ثروت پيدا كن تا برخي از اين آثار به خانه‌هاي مردم برود. به نظر من صحيح اين است كه نمايندگان مردم و كساني كه در راس امور زيبايي‌شناسي جامعه هستند؛ از آثار خلق شده بهره‌ ببرند و آنها را در آراستن شهرها به كار ببرند تا شاهد رنگ‌هاي ضد و نقيض خيابان‌هاي بي‌رمق و كوچه‌هاي نامطبوع نباشيم.
* آيا شاگردي هم داريد؟ ــ خير هيچ‌وقت شاگردي تربيت نكرده‌ام.من راه را مي‌گويم و آن را در كارهايم به نمايش مي‌دهم البته شايد هم كتابي بنويسم اگر راجع به چيزي اطلاع داشته باشيم؛ مي‌توانيم به چگونگي خلقت آن پي ببريم.
* نمايشگاه‌هاي امروز را چگونه مي‌بينيد؟ ــ به ندرت از خانه بيرون مي‌آيم. هيچ اطلاعي از دنياي بيرون ندارم ولي هرگاه كه بيرون مي‌آيم؛ جريان رشد ملايم تكامل تدريجي كشورم را در بحث هنر احساس مي‌كنم.
* براي اينكه اين جريان از حركت ملايم و تدريجي فاصله گرفته و روند سريعتري داشته باشد، چه بايد كرد؟ ــ احتياج به حمايت دارد. برنامه‌ريزي مي‌خواهد. بايد از هنرها خوب بهره‌وري شود تا حركت سريعتر شود.



1389/2/1 - 12:15:23 کد خبر : 118813

0 نظرهای شما: