سیحون نگارخانه‌داری را از انحصار مردان بیرون آورد

جواد مجابی:

سیحون نگارخانه‌داری را از انحصار مردان بیرون آورد
جواد مجابی با بیان اینکه معصومه سیحون مهمترین نگارخانه‌دار دوران معاصر ایران محسوب می‌شود گفت وی این حرفه را از انحصار مردان درآورد.
به گزارش خبرنگار مهر جواد مجابی شاعر، منتقد و نویسنده در مراسم بزرگداشت معصومه سیحون که عصر روز چهارشنبه 19 خرداد در خانه هنرمندان برگزار شد گفت: نگارخانه‌داری تا پیش از او مردانه بود. سیحون توانست با نوعی تدبیر، صداقت و کوشش این حرفه را به شیوه‌ای عرضه کند که مردانه نباشد و امروز مدیران بسیاری از نگارخانه‌ها زنان هستند که نشان‌دهنده تاثیر او بود.
وی در مورد نقش سیحون در جریان نگارخانه‌داری ابراز داشت: مهم‌ترین نگارخانه‌دار دوران ما سیحون بود چون کاری را با دقت و روحیه فرهنگی برای چندین دهه ادامه داد. نقاش خوبی بود و نگارخانه‌داری مانع شد که به نقاشی بپردازد.
مجابی سپس به ذکر خاطره‌‌ای از سیحون پرداخت: در حدود 15 سال قبل با سیحون دیداری داشتم و خاطرات دهه 40 و 50 را مرور می‌کردیم. تصمیم داشتیم این کار را ادامه دهیم و در نهایت کتابی در این زمینه چاپ کنیم اما تداوم نیافت. چند روز قبل داشتم کاستهای آن دیدار را مرور می‌کردم که دیدم سیحون خاطره‌ای تعریف می‌کند.
وی در مورد خاطره سیحون توضیح داد: او تعریف می‌کرد در نمایشگاه بال سوئیس که محل گردهمایی نگارخانه‌های خصوصی است شرکت کرده بود و از ایران مش اسماعیل و کریم روحانی را به عنوان هنرمندان ایرانی همراه خود برده که مورد انتقاد قرار گرفت. شب ضیافت در سوئیس یکی از دوستانش به او خبری مبنی بر تعطیلی نگارخانه‌اش می‌دهد.
این نویسنده ادامه داد: وقتی سیحون دلیل بستن نگارخانه را پرسید به او گفته بودند شورای عالی فرهنگ و هنر اعلام کرده است نام گالری باید به نگارخانه تغییر پیدا کند و چون در مورد نگارخانه سیحون این اتفاق نیفتاده بود آنجا را تعطیل کرده بودند. سیحون با روزنامه صورالاسرافیل آن زمان مصاحبه کرد و جنجالی بوجود آمد که بعد از چند روز وزیر فرهنگ برای دیدار از او دعوت می‌کند.
مجابی در مورد جزئیات این دیدار گفت: سیحون در پاسخ به وزیر که گفته بود باید از لغات فارسی استفاده شود گفته بود نام شما هم ذبیح‌الله صفا است و اگر اینطور بخواهیم فکر کنیم باید اول نام خودتان را فارسی کنید. نگارخانه در فارسی محلی است که در آن نقاشی می‌کشند در حالی که گالری محلی برای نمایش آثار است و ما معادل دقیقی برای چنین کلمه‌ای در فارسی نداریم و من اجازه تاسیس این مکان را از صنف خودم گرفتم و شما حق ندارید دکانم را تعطیل کنید.
وی در ادامه مراسم عنوان کرد: وزیر بعد از این دیدار از سیحون خواست تا مشاور او باشد.
این نویسنده همچنین در مورد خصوصیات دیگر سیحون گفت: در اوایل کار نقاشی معاصر نگارخانه نداشتیم بلکه آثار نقاشان ما در انجمنهای فرهنگی ارائه می‌شد. بعدها تالارهایی برای نمایش آثار ایجاد شدند و در سال 1328 محمود جوادی‌پور اولین نگارخانه ایران را با نام "آپادانا" تاسیس کرد که بعد از دو سال بسته شد.
وی در تشریح وضعیت نگارخانه‌داری اظهار داشت: مارکو در سال 1333 نگارخانه استاتیک و بعد ژازه طباطبایی نگارخانه هنر جدید را تاسیس کردند که به دنبال آن نگارخانه‌های کبود توسط پرویز تناولی، گیلگمش توسط هانیبال الخاص و.. راه‌اندازی شدند.
مجابی افزود: یکی از نگارخانه‌های دیگری که در همان دوران تاسیس شد برگز نام داش که موسس آن افسانه بقایی بود. این نگارخانه به نوعی باعث پدیدآمدن نگارخانه سیحون شد چون به مناسبت روز مادر کارهای هنرمندان ایرانی در برگز به نمایش درامده بود که یک مجسمه بسیار بزرگ از تناولی هم در میان آثار وجود داشت.
این نویسنده در توصیف وقایع آن زمان گفت: مجسمه تناولی ابتدا در داخل نگارخانه قرار داشت که آن را به دم در نمایشگاه آوردند و همین مسئله موجب اعتراض معصومه سیحون شد. او خطاب به بقایی گفت که کمتر از یک ماه دیگر نگارخانه تاسیس می‌کند تا دیگر هنرمندان مورد اهانت قرار نگیرند. در بهمن 1345 نیز در دفتر مهندس سیحون نگارخانه را راه انداخت.
وی در مورد نقش سیحون در مدیریت نگارخانه توضیح داد: این وظیفه از آغاز برای سیحون مشخص بود. تصور می‌کنم تعداد زیادی از هنرمندان مشهور ایرانی مدیون تلاش‌های او هستند.
پرویز کلانتری، نقاش نیز در بخش دیگری از این مراسم به خاطرات خود با سیحون اشاره کرد: قطار زندگی من با سیحون از دانشکده هنرهای زیبا شروع شد. من نقاشی‌ام را با نگارخانه او شروع کردم.
وی ادامه داد: در روزگاری که سیحون نگارخانه تاسیس کرد، جامعه ما نقاشی را در خدمت شعر و ادبیات می‌دانست و خیلی طول کشید نقاشی روی دیوارها عرض اندام کند. سیحون نقش مهمی در آشناکردن مردم با هنر داشت.
تاریخ انتشار، تهران: ۰۹:۳۹ , ۱۳۸۹/۰۳/۲۰

نقاش و پیشکسوت گالری داری در ایران درگذشت

نویسنده : منصوره اشرافی
. روز دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۸٩ معصومه سیحون، نقاشی، خبر
معصومه سیحون، هنرمند نقاش و مؤسس گالری سیحون یکی از نخستین گالری‌های ایران در سن ۷۵ سالگی در گذشت.
منیر نوشین که بعد از ازدواج نامش را به «معصومه سیحون» تغییر داد، در سال 1313 در رشت متولد شد و سالهای کودکی را در رشت و بهشهر (شاهی سابق) گذراند. پدرش کارمند راه آهن بود و در دوران کودکی مدتی پدرش به اهواز منتقل شد و خانم سیحون نیز سالیانی در آنجا زندگی کرد.
بعد از ده سال زندگی در اهواز، خانواده سیحون به تهران نقل مکان می کنند و او سالهای پایان دبیرستان را در تهران گذراند او در سال ۱۳۴۵ گالری سیحون را که یکی از اولین گالری‌های هنری ایران بود در تهران افتتاح کرد.
معصومه سیحون در آخرین نمایشگاه انفرادیش که در سال هشتاد و یک بر گزار شد می‌گوید:«دغدغه‌ی من سرودن مرثیه‌ای برای خودم است. من تمامی فریادها از جامعه و شرایطی که در آن زندگی می‌کنم را در نقاشی‌هایم به تصویر کشیده و منعکس می‌کنم.»
او در گفت‌وگوی دیگری گفته است:«نمی‌دانم چرا و چگونه با نقاشی آشنا شدم، ولی به یاد دارم از بچگی نقاشی را خیلی دوست داشتم. به‌خصوص دوران دبستان را در اهواز به خاطر می‌آورم که چقدر مورد توجه و تشویق معلم‌هایم بودم. چندان درس‌خوان نبودم ولی خوب نقاشی می‌کردم. به همین خاطر هم گاهی جایزه‌ای می‌گرفتم و یا سفارشی از یک معلم که برایش نقاشی بکشم، و این هم در آن سن و سال، کم تشویقی نبود.عصرها که از مدرسه به خانه برمی‌گشتم، نقاشی می‌کردم و با شیطنت، از دیوار بالا می‌رفتم. در دوره دبیرستان خودم را یک نقاش تمام عیار می‌دانستم و خیلی احساس هنرمند بودن می‌کردم...«اصلاً از وجود چنین دانشکده‌ای خبر نداشتم. بعد از پایان مدرسه و یکی دو سالی در خانه ماندن پاک افسرده شده بودم. به اصرار یکی دو تن از دوستان، با هم به کلاس‌های آزاد دانشکده هنرهای زیبا رفتیم و بعدها فهمیدم که این کلاس‌های آمادگی کنکور است. به توصیه دوستان در کنکور شرکت کردم و قبول هم شدم.در دانشکده‌ هنرهای زیبا که قبول شدم، آن‌قدر درگیر نقاشی بودم که قید سفر آلمان و تحصیل رشته پزشکی را پاک زدم. خیلی با علاقه و بسیار کار می‌کردم، ولی خیلی زود با یکی از استادانم، مهندس «هوشنگ سیحون» ازدواج کردم و متاسفانه درگیر زندگی شدم. ولی بعد از ازدواج، باز این شوهرم بود که مرا تشویق می‌کرد که نقاشی کنم. خیلی سخت‌گیر بود. ولی حالا هر چه دارم و به هرچه که رسیدم، همه از او دارم. برای آن‌که کار کردن را به من یاد داد.»

0 نظرهای شما: