فاطمه میرفلاح" حامی معلولان درگذشت
استان تهران - خبرگزاری مهر: فاطمه میرفلاح یکی از حامیان فعال معلولان روز گذشته درگذشت.
به گزارش خبرگزاری مهر، در دنیای پرمسئله کنونی که همه مردم دغدغه هایی از جنس خودشان را دارند، میرفلاح کسی بود که برای همه آنان که از نعمت سلامتی کامل برخودار نبودند حامی بود.
یکی از معلولانی که بارها مورد حمایت وی قرار گرفته، یادداشتی را به شرح زیر به مناسب کوچ وی نوشته است.
یکی از معلولانی که بارها مورد حمایت وی قرار گرفته، یادداشتی را به شرح زیر به مناسب کوچ وی نوشته است.
در این یادداشت آمده است: اینها را برای زنی می نویسم که سالهای نوجوانی، آن روزهایی که تازه زندگی بر روی صندلی چرخ دار را تجربه می کردم، مرا دید، خندید و گفت تو که مشکلی نداری و من هم با همه غرور نوجوانی با او خندیدم و گفتم : « خانم دکتر منم همینو می گم. مامانم زیاد گریه می کنه.» و از آن روز به بعد همیشه وقتی می خواستند برای معلولیتم گریه کنند من مغرورانه می خندم تا آنها هم بخندند.
دکتر فاطمه میرفتاح انسان بزرگی بود که در بهترین سال های جوانی تنها با یک حادثه، دچار معلولیت و آسیب نخاعی شد و از آن پس زندگی خود را به پرورش تنها فرزندش اختصاص داد و چراغ راه زندگی بسیاری از معلولان ایرانی شد.
وقتی پس از سالها به دلیل سفر درمانیِ وی به آمریکا و قطع ارتباطم با او صدای ضعیفش را از آن سوی مرزها و پشت خطوط تلفن شنیدم از خودم پرسیدم؛ این کمبود امکانات درمان دیالیز برای یک معلول نخاعی چقدر می تواند تأثیرگذار باشد که این گونه زنی را که دوست همه معلولان بود، علی رغم میل باطنی به دیار غربت کشاند و عاقبت در حسرت یک بار دیگر دیدن مام وطن در کنج فراموشی های روزگار در کمای عمیق مرگ فرو برد.
در پایان این یادداشت آمده است، امروز به تو فکر می کنم که موضوع رفتنت دوباره بعد از سالها مطرح شد و قطره های اشکی که به یادت ریخته شد و به خودم فکر می کنم با صندلی چرخدارم در نیمه راه زندگی، که تو اینگونه به پایانش رساندی!
دکتر فاطمه میرفتاح انسان بزرگی بود که در بهترین سال های جوانی تنها با یک حادثه، دچار معلولیت و آسیب نخاعی شد و از آن پس زندگی خود را به پرورش تنها فرزندش اختصاص داد و چراغ راه زندگی بسیاری از معلولان ایرانی شد.
وقتی پس از سالها به دلیل سفر درمانیِ وی به آمریکا و قطع ارتباطم با او صدای ضعیفش را از آن سوی مرزها و پشت خطوط تلفن شنیدم از خودم پرسیدم؛ این کمبود امکانات درمان دیالیز برای یک معلول نخاعی چقدر می تواند تأثیرگذار باشد که این گونه زنی را که دوست همه معلولان بود، علی رغم میل باطنی به دیار غربت کشاند و عاقبت در حسرت یک بار دیگر دیدن مام وطن در کنج فراموشی های روزگار در کمای عمیق مرگ فرو برد.
در پایان این یادداشت آمده است، امروز به تو فکر می کنم که موضوع رفتنت دوباره بعد از سالها مطرح شد و قطره های اشکی که به یادت ریخته شد و به خودم فکر می کنم با صندلی چرخدارم در نیمه راه زندگی، که تو اینگونه به پایانش رساندی!
تاریخ انتشار، تهران: ۲۰:۰۳ , ۱۳۸۹/۰۳/۲۵
0 نظرهای شما:
Post a Comment