مسكن مهر ره به جايي نمي‌برد، متوقفش كنيد

يادداشتي از دكتر بهمن آرمان؛
مسكن مهر ره به جايي نمي‌برد، متوقفش كنيد

خانه‌هاي مهر نيز به سرنوشت ساير سياست‌هاي دولت نهم و دهم مانند سهام عدالت و توزيع پول بين مردم دچار خواهد شد

تبديل وام مسكن به قرض‌الحسنه مشكلي را حل نمي‌كند بلكه رقابتي نابرابر با بخش خصوصي و ساير مردم را باعث مي‌شود.

در سفري كه چندي پيش به يكي از استان‌هاي كشور داشتم از يك پروژه ساختماني كه توسط يك شركت سهامي عام كه داراي بيش از 30 هزار نفر سهامدار است بازديد كردم كه در مجموعه‌اي 2000 واحدي براي خانواده‌هاي با درآمد پايين در دست ساخت بود.
بخشي از آن را كه تكميل و مبلمان شده بود را به من نشان دادند كه آن را بسيار مدرن و زيبا ساخته بودند. به جاي نقاشي ديوارها از كاغذهاي ديواري بسيار خوبي استفاده شده بود كه اين نكته نظر مرا جلب كرد و سپس در نشستي كه با مسوولين اين پروژه داشتم پرسيدم نام كارخانه سازنده اين كاغذ ديواري‌ها چيست تا از آن در خانه خود استفاده كنم؟ پاسخ داده شد اين كاغذ ديواري‌ها را از دوبي وارد كرده‌ايم و دليل آن نيز آشنا كردن مردم و سازندگان واحدهاي مسكوني در ايران با تكنولوژي‌هاي جديد است. چيزي شبيه به اين را زماني از زبان مديرعامل شركت سرمايه‌گذاري مسكن (سهامي عام) شنيدم. او مي‌گفت يكي از هدف‌هاي ما به كارگيري شيوه‌هاي نوين معماري و ساختماني است. سودآوري در مرحله بعدي است. كنجكاو شدم كه يكي از پروژه‌هاي اين شركت را ببينم. مجموعه مسكوني را ديدم كه حتي نمونه آن در كشورهاي اروپايي نيز كمتر ديده مي‌شود و از استاندارد بسيار بالايي برخوردار است. مجهز به فروشگاه، درمانگاه، مهد كودك، آسانسورهاي پيشرفته و... است. ولي آنچه از آن با نام مسكن مهر ياد مي‌شود، مسكن نيست، پاركينگ و آسانسور ندارد. داراي سيستم گرمايش و سرمايش نيست، به جاي سراميك در ساخت آن از كاشي استفاده مي‌شود. نقاشي نشده هستند. داراي تجهيزات آشپزخانه نيستند و بدون شك در برابر زمين‌لرزه نيز مقاوم نخواهند بود. زماني كه اين يافته‌ها را براي يكي از دست‌اندركاران صنعت ساختمان كشور بازگو كردم ايشان گفتند به نوشته‌هاي شما توجه مي‌شود و خواهش مي‌كنم مطلبي راجع به طرح مسكن مهر بنويسيد. به او پاسخ دادم به عنوان يك اقتصاددان هر آنچه در توانم بوده است را به دولت گوشزد كرده‌ام. حتي نامه‌اي سرگشاده با عنوان اين‌كه دلارهاي نفتي را اين‌گونه هزينه نكنيد به آقاي احمدي‌نژاد نوشتم. متعاقباَ در سايت ايشان به نام president.ir پيامي گذاشتم و درخواست ملاقاتي كردم. به پرداخت وام‌هاي زودبازده و مكانيزم شكست خورده سهام عدالت اعتراض كردم. ثابت نگاه داشتن نرخ ارز را سمي مهلك براي اقتصاد كشور دانستم. خالي كردن حساب ذخيره ارزي را جفا در حق اقتصاد ايران دانستم. كاهش نرخ تعرفه كالاهاي وارداتي را موجب تعطيلي صنايع داخلي دانستم ولي گوش شنوايي نبود. به هر حال به ايشان گفتم مطلبي در اين رابطه خواهم نوشت، هرچند مي‌دانم گوش شنوايي نيست. زيرا هيچگونه واكنشي در برابر اين يادآوري‌ها و پيشنهادها در دولت نهم نديدم در حالي كه در زمان رياست‌جمهوري آقايان هاشمي و خاتمي پاسخ نامه‌هاي من داده مي‌شد و در پاره‌اي از موارد به وزراي ذيربط جهت اجرا بازتاب مي‌يافت. البته وارد شدن به پديده مسكن مهر پيش از پرداختن به مسائل پيراموني آن مانند تعطيلي نسبي پروژه‌هاي زيربنايي، كاهش شديد سرمايه‌گذاري‌هاي صنعتي و توليدي، ركود شديد حاكم بر عسلويه جايي كه قرار بود تمدن نوين صنعتي ايران در آنجا ايجاد شود و حتي مخالفت با گسترش شبكه مترو معنايي ندارد زيرا خانه‌هاي به اصطلاح مهر بخشي از يك پازل بزرگ است. بنابراين به ناچار در ابتدا به اين‌گونه موارد پرداخته مي‌شود. به ياد دارم بيش از 30 سال پيش در لندن در خانه‌اي متعلق به يك خانواده هندي زندگي مي‌كردم كه يكي از اتاق‌هاي خود را براي تامين بخشي از هزينه‌هايش به دانشجويان اجاره مي‌داد. روزي صاحبخانه به من گفت ما هندي‌ها مي‌دانيم كه در كشور فقيري به دنيا مي‌آييم. هيچگاه در انديشه‌مان انتظار خانه‌اي مناسب، درآمد كافي و زندگي خوب نمي‌گنجد. داشتن يك اتومبيل حتي در روياهايمان نيز جايگاهي ندارد ولي شما ايراني‌ها كه بر روي دريايي از ثروت هستيد، چرا اين‌گونه زندگي مي‌كنيد؟! به او پاسخ دادم اين را بايد از كشورهاي پيشرفته صنعتي بپرسيد رفاه آنان بر روي فقر كشورهاي عقب نگاه داشته شده استوار است و اگر اين معادله تغيير يابد ديگر اين كشورها سطح رفاه فعلي را نخواهند داشت. رفاه اينجا به قيمت تنگدست نگاه داشتن كشورهايي مانند ايران، كشورهاي آمريكاي لاتين، آفريقايي و شرق آسيا است. او گفت پرسشي از شما كه اقتصاد مي‌خوانيد، دارم، تكليف ما هندي‌ها چيست؟ به او پاسخ دادم هندوستان كشور بزرگي است، جمعيت بالايي دارد و غرب نمي‌تواند اين كشور را براي هميشه در فقر مطلق فعلي نگاه دارد زيرا از اين بابت احساس خطر مي‌كند. بنابراين در آينده نه‌چندان دور هندوستان رشد اقتصادي بالايي خواهد داشت. او پرسيد جدي مي‌گوييد؟! پاسخ دادم بلي. پرسيد وضع ايران چه مي‌شود؟ پاسخ دادم كشور ما داراي ويژگي‌هاي ابرقدرتي است مي‌تواند به رشد اقتصادي مستقلي برسد. بنابراين توسعه جدي نخواهد شد زيرا كشورهاي صنعتي رشد مستقل و غيروابسته به خود را برنمي‌تابند. شگفت‌آور اين‌كه هر دو پيش‌بيني من جوان دانشجو درست از آب درآمد. هندوستان حالا پس از چين داراي بالاترين رشد اقتصادي در جهان است و ايران علي‌رغم داشتن تمام امكانات لازم براي صنعتي شدن و دستيابي به استاندارد بالاي زندگي يكي از فقيرترين كشورهاي جهان نسبت به توانايي‌هايش مي‌باشد. سهم صنعت در توليد ناخالص داخلي كمتر از 14 درصد است در حالي كه دست‌كم بايد 25 درصد باشد. علي‌رغم داشتن جمعيت كم در واردات كالاهاي اساسي در رديف ده كشور نخست جهان است. به علت نبود زيرساختارها، آزادراه‌ها، راه‌آهن و... داراي بيشترين ميزان مرگ و مير سرانه در جاده‌ها در جهان است. در ايران عده زيادي جان خود را از دست مي‌دهند زيرا به تجهيزات پزشكي مدرن دسترسي ندارند. ايران بر پايه آمارهاي صندوق بين‌المللي پول بيشترين صادرات دانش‌آموختگان در جهان را داراست و روز به روز به ويژگي‌هاي جهان سومي مانند زاغه‌نشيني و گدايان سر چهارراه‌ها نزديك‌تر مي‌شود. متاسفانه در تاييد اين واقعيت بايد يادآور شد كه در حدود 5/2 ماه پيش (ژانويه 2010) در يك طبقه‌بندي جهاني و با در نظر گرفتن عوامل گوناگون از ميان 180 كشور، جمهوري اسلامي ايران از آخر در رديف هشتم قرار گرفت! اما برعكس در تايلند كه داراي حتي يكي از توانايي‌هاي ايران نمي‌باشد از آن قايق‌هايي كه محل سكونت افرادي بودند كه گفته مي‌شد بر روي آب به دنيا مي‌آيند، بر روي آب زندگي مي‌كنند و بر روي آب مي‌ميرند ديگر اثري نيست. در حالي كه در ايران با ساخت مسكن مهر مردم فريب داده مي‌شوند. در شهرهاي بزرگ هندوستان آسمان‌خراش‌هاي مسكوني و مدرن در حال ساخت هستند و شايد در طول 10 تا 15 سال آينده ديگر اثري از زاغه‌نشينان در اين كشور وجود نداشته باشد ولي در ايران زاغه‌نشين‌هايي مانند اسلامشهر در پايتختي كه مي‌خواست ام‌القراء اسلام باشد روزبه‌روز در حال گسترش هستند و از سفره مردم مواد غذايي اساسي مانند گوشت، حبوبات و ميوه در حال ناپديد شدن هستند و اگر به نسل جديد نگاه شود، مشاهده مي‌شود كه قد جوانان نسبت به قبل كاهش چشمگيري يافته كه دليلي جز سوءتغذيه ندارد. آقايان ثابت نگاه داشتن نرخ ارز را از دست‌آوردهاي خود مي‌دانند چه در دولت آقاي خاتمي و چه آقاي احمدي‌نژاد. البته در دولت آقاي خاتمي آش به اين شوري نبود. بيش از 25 كارخانه پتروشيمي جديد در دست ساخت بود و مجتمع‌هاي جديد صنايع پايه مانند فولاد، آلومينيوم، مس، سيمان و بسياري از صنايع متوسط ديگر آن هم در زماني كه قيمت هر بشكه نفت برابر با 20 تا 23 دلار بود در دست ساخت بودند. ثابت نگاه داشتن نرخ ارز به ويژه در دولت نهم و دهم آينده‌اي جز نابودي توليد داخلي چه صنعتي و چه كشاورزي ندارد ولي شمشيري دو لبه است. لبه نخست اينكه مافياي وارداتي را به وجود مي‌آورد كه شايد دولت هم توان رويارويي با آن را نداشته باشد ولي نكته اصلي اينكه دلار ارزان قيمت قدرت خريد مصنوعي براي قشرهاي متوسط جامعه به وجود آورده است كه به مناسبت نوروز و تابستان به خارج از كشور مي‌روند و با مظاهر تمدن امروزي آشنا مي‌شوند كه بارها شاهد نمونه‌هاي فراوان آن از زبان مردم بوده‌ايم. اين لبه شمشير روزي همانند انقلاب ارتباطات و اينترنت گريبان دولت را هدف خواهد گرفت. اما در رابطه با خانه‌هاي مهر بايد گفت كه اين نيز به سرنوشت ساير سياست‌هاي دولت نهم و دهم مانند سهام عدالت و توزيع پول بين مردم دچار خواهد شد همان‌گونه كه نمونه‌هاي آشكار آن را در كاهش 50 درصدي قيمت زمين و مسكن در شهرهاي اقماري شاهد بوديم زيرا ساخت شهرك‌هاي اقماري پديده‌اي است مربوط به نيمه‌هاي دهه 60 ميلادي، سده گذشته كه پس از مدت كوتاهي به كنار گذاشته شد. البته موارد موفقي مانند شهرك La De Efence در نزديكي پاريس كه داراي آسمان‌خراش‌هاي بسيار بلند است و جنبه مسكوني نداشته و صرفا اداري بوده است ديده مي‌شود. در نزديكي رم نيز چنين كاري شد و شهركي به نام EUR ساخته شد ولي ناموفق بود. در شمال ايتاليا نيز يك شهرك اقماري ساخته شد كه به شهرك خواب معروف شد زيرا در طول روز كسي در آنجا وجود نداشت. بنابراين تكرار اين تجربه‌هاي ناموفق آن هم از طريق ساخت مسكن‌هاي بدون ارزش فني و انساني معلوم است به كجا پايان خواهد يافت. من روزي را پيش‌بيني مي‌كنم كه به دنبال عدم استقبال مردم با بولدوزر اين به اصطلاح خانه‌ها را ويران خواهند كرد. مردم را مي‌توان تا مدتي از حقايق دور نگاه داشت و به آنان آمارهاي نادرست ارائه داد ولي اين سياست را نمي‌توان براي هميشه ادامه داد. تجربه فروپاشي شوروي كه دقيقا همين كارها را مي‌كرد شاهدي است بر اين مدعا. ساخت چيزي كه از آن با نام مسكن مهر ياد مي‌شود نه‌تنها به صلاح كشور نيست بلكه بخش بزرگي از منابع مالي كشور را همانند وام‌هاي زودبازده از بين خواهد برد. خانه محلي است براي زندگي و بايد استانداردهاي حداقلي را دارا باشد. تحويل اين به اصطلاح واحدهاي مسكوني به مردم تنها پاك كردن صورت‌مساله است. البته هرچند شمارش معكوس مسكن مهر آغاز شده است كه انصراف 121 هزار و 285 نفري، ناشي از آن است، بنابراين پيش از آنكه دير شود بايد از هدر دادن منابع مالي و فيزيكي كشور خودداري شود. تبديل وام مسكن به قرض‌الحسنه مشكلي را حل نخواهد كرد بلكه به عكس رقابتي نابرابر با بخش خصوصي و ساير مردم را باعث مي‌شود بنابراين اين مقوله نيز همانند ساير سياست‌هاي اشتباه اقتصادي بايد به بايگاني سپرده شود. كساني كه اين كارها را در حوزه اقتصاد انجام مي‌دهند بدانند كه ما در سده 21 به سر مي‌بريم و نمي‌توان برخلاف جريان آب شنا كرد و اين پنبه را از گوش‌هاي خود بيرون بياورند كه هيچگاه نخواهند توانست مردم بزرگ ايران(كه از تمدني بسيار كهن برخوردارند و حمله يوناني‌ها، عرب‌ها، مغول‌ها، تيمور، محمود افغان و در اين اواخر روس‌ها و تركان عثماني را بدون اينكه فرهنگ برتر خود را از دست دهند، پشت‌سر گذاشته) را به شرايط زمان قاچار بازگردانند.




1389/1/20 - 10:50 کد خبر : 116133

0 نظرهای شما: