به مناسبت سال روز درگذشت «اوژن یونسکو» یونسکو
در آثارش کابوسی از دنیا خلق و بر سقوط آدمی تاکید می کرد
ایسکانیوز: اوژن یونسکو نمایشنامهنویس فرانسوی رومانی تبار یکی از نویسندگانی است که به عنوان پیشوای درام آوانگارد معاصر در فرانسه کابوسی از دنیا خلق می کند و بر انزوای بنیانی آدمی و سقوط ناگهانی تاکید میکند.
یونسکونمایشنامهنویس و نویسنده فرانسوی رومانی تبار در ۲۶ نوامبر سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دانشگاهی را در همانجا به پایان رساند و در 1938 به فرانسه رفت.اولین نمایشنامهاش «آوازهخوان کچل» در 1950 او را به شهرت جهانی رساند.
وی بعضی از نمایشنامههایش را ابتدا به صورت داستان کوتاه نوشته و بعد به صورت نمایشنامه درآورده است. «کرگدنها» یکی از اینهاست .اوژن یونسکونمایشنامهنویس فرانسوی رومانی تبار یکی از نویسندگانی است که رفتاری گرایشوار به مکانیسم فرانسوی دارد و به عنوان پیشوای درام آوانگارد معاصر در فرانسه به شمار آمده است.یونسکو کابوسی از دنیا خلق می کند و بر انزوای بنیانی آدمی و سقوط ناگهانی زبان وبر دو وجه از هنر آوانگارد تکیه میگذارد.در نظر یونسکو درماندگی و شکست ارتباط، به بیگانگی و بیزاری آدمی مربوط می شود و در نتیجه فرمهای تشکیلات اجتماعی از خود آدمی نشئت میگیرد. نظم و قدرت ظاهرا عواملی دروغین بودهاند که به طور شاخص بر تصور غلطی از لزوم منطقی استوار گشتهاند.این قضاوت و داوری درباره جامعه اساسا از تجربه فاشیسم ناشی می گردد و صریحترین بیان خود را در نمایشنامهای به نام «کرگدن» (1960) مییابد. در این اثر یونسکو نزاع میان ذهن و تجلیل از طبیعت را با ارائه یک افسانه دربارة توالی پیشروندهای از تغییر و دیگردیسی آدمی به کرگدن سخن به میان میآورد.تغییرپذیری و دیگرگونی آدمی است در یک شهر کوچک اروپایی، در یک صبح یکشنبه، کرگدنی ظاهر میشود و همه مردم را به حیرت و هراس میافکند و بر این باور میشوند که وجود یک کرگدن در میان جامعه بشری هولناک است. اما به زودی فریفته نیرو و قدرت این کرگدن میشوند و بیماری مسری کرگدن شدن در میان همین آدمیان رواج پیدا میکند. آخر کرگدن حیوانی نیرومند است و باید با او هماهنگ گشت.شخصیت اصلی این نمایشنامه مردی به نام «برانژه» است که در موسسهای از نشر کتاب کار میکند. این مرد یکی از همکاران خود به نام «دیزی» را دوست می دارد و عاشق اوست. دوست بسیار نزدیکی هم به نام «ژان» دارد که هر دو برای نخستین بار کرگدن را که به سوی مرکز شهر می دود، در نظر میآورند.در آخر این دیزی و برانژهاند که کرگدن نمیشوند. اما دیزی که وسوسه بیماری دگرگونی دامنگیرش شده است، برانژه را تنها میگذارد؛ برانژه با مقاومتی سرسختانه در برابر این دیگرگونی قد علم میکند. در اینجا ملاکهای اخلاقی بشری اعتبار خود را از دست می دهد و محصول قرنها تمدن آدمی به نیستی منتهی می گردد و حتی عشق این دو به یکدیگر کاری از پیش نمی برد. سرانجام کوشش او در کرگدن شدن و پیوستن به دیگر آدمهای شهر فایدهای عایدش نمی شود. آخر اصالت تغییرناپذیر است. آخرین انسان ناگزیر است، چه خوب چه بد، در همان شکل که بوده است باقی بماند.دیزی پیش از آنکه به گله کرگدنها بپیوندد، به برانژه میگوید حقایق بسیاری وجود دارند. تو بهترین واقعیت را برگزین و به دنیای تخیلات پناه ببر.به هر تقدیر این بیگانگی آدمی بر حسب سترونی زندگی اخلاقی و احساسی یونسکو پدید آمده است که غالبا نویسنده آن را با به کار بردن بیانی پیش پا افتاده و بیمعنا و با اضطرابی هذیانی و زبانی و یا بحثهایی متناقض به خوانندگان آثار خود انتقال می دهد. این اندیشه را میتوانیم در نمایشنامه «آوازهخوان طاس» (1950) بیابیم که در آن عادت جاری و همنوایی یا پیروی از رسوم و عقاید ازدواج سخرهآمیز یک زوج انگلیسی را به یک صدف تهی در دنیایی که هویتها در آن تغییرناپذیرند، تقلیل می دهد. چرا که حس یک هستی کاملا فردی از دست رفته است و تصویری از پیوند حوادث مضحک و حزنانگیز زندگی را به خواننده نشان میدهد.آثار یونسکو در هیچ احساسی تئاتر انتقادی ـ اجتماعی نیست؛ اما به نظر میآید که از صور ذهنی تخیلی، استعارهها و مفاهیم بصری و مسجع و رقصآرایی بیرون آمدهاند.دربارة بسط ادراک و تصور بحث در این است که آیا باید احتمالا حقیقت و پوچی را به طور منطقی و عقلانی و روانشناختی به یکدیگر پیوند داد تا نتیجهای منطقی نیز حاصل آید و یا باید در مسائل اجتماعی و انسانی آن قدر نفوذ کرد که برایمان اضطراب و نگرانی پدید آورد؟ با مطرح کردن چنین فرضیهای یونسکو به گونه ذهنی به فریب و حیله، خشونت، تهی بودن و رفتار خودبهخود در قلمرو اجتماعی ارزش میدهد. این ارزش از جنسیت و اشکال عجیب و غریب تمایلات جنسی در ارتباط با هوشیاری مستدل، مطرح نظر یونسکو است.در نمایشنامه «صندلیها» (1951)، صندلیهای بیجان در دنیای خیالی دو آدم پیر اجتماع میکنند که این خود وحشت و اضطراب نویسنده را از استیلای اشیاء بر آدمی برمیانگیزاند. چنین تصوری برای دنیایی که در آن حقیقت جنسیت سرکوب میشود و خود را در زیر زمین پنهان میدارد و بعد با خشونت و وحشت و یا نومیدی سر به در آورد، ترجیحپذیر است.این تصور از لحاظ نهاد همان چیزی است که در دنیای اجتماعی بورژوازی رخ میدهد. عشق، یا استعاره راحت و مورد نظر یونسکو برای زندگی درونی در ازدواج و برای نهادی که تدبیر شده است تا جامعه را از آگاهی تحملناپذیر محفوظ بدارد، شکل طبیعی خود را از دست داده و عقیم گشته است.نمایشنامه «آمده و چگونه میتوان از شرارت آن رها شویم.» اثری در سه پرده بلند است. قهرمان آن نویسندهای است 45 ساله به نام آمده که با همسرش «مادلن» که 15 سال دور از مردم و علاقه دنیوی زندگی میکند. این زن و شوهر در این مدت پایشان را از خانه مسکونی خود بیرون نگذاشتهاند، اما میانه خوبی با هم ندارند و پیوسته مشاجره میکنند. تنها چیزی که آنها را ناراحت میکند وجود جسدی است که در اتاق مجاور بر زمین افتاده و مدام رشد میکند. آمده میخواهد این جسد را که ظالمانه بزرگ میشود، از خود دور کند. آیا این جسد عشق مرده و از میانرفته آنهاست؟در حقیقت نمادی از سترونی و تیرهبختی ارتباط میان «آمده» و مادلین است که عشق آنها را نسبت به هم کشته است؟نمایشنامه «درس» (1951) همچون نمایشنامه «آمده» که شادمانی بیرحمانه مادلین را نسبت به شوهرش در معرض دید میگذارد و از شکنجه او لذت میبرد، به رشته تحریر درآمده است.نمایشنامه «قربانیهای وظیفه» (1953) درباره نویسندهای با رویایی اضطرابآور و هولناک است.در معنا زنان اوژن یونسکو توطئهگرند تا عشق را در زندگی زناشویی ضایع کنند. در فقدان ارتباطات واقعی و پرمعنا کلمات به طور غیر ارادی زندگی زن و مرد را در بر میگیرد و منجر به قربانی شدن آنها میشود. در نمایشنامه «ژاک یا فرمانبرداری» (1955) همانند نمایشنامه درس که شاگردی با یورشی زبانی کشته میشود، صحنه عاشقانه میان ژاک و روبرت در این اثر مدام تصریح و تکرار اوزان زبانی و فانتزی رئالیستی به گونه کمدی و تراژدی خودنمایی میکنند و در آن تنش و بحرانی مبهم و تاریک میان فارس یا لودهبازی و ترس برقرار میشود.نمایشنامه «تشنگی و گرسنگی» ماجرای زن و شوهری را باز میگوید که در یک اتاقکی فلاکتآور زندگی میکنند، اما با آمدن خاله آدالاید، که زنی غیر عادی است و به گذشتهها تعلق دارد، وضع جور دیگری میشود. زن و شوهر پیوسته به خوشبختی و مفاهیم آینده نگاه می دوزند.ماجرای نمایشنامه «مستأجر جدید» از اتاقی آغاز میشود که ابتدا خالی است، اما با آمدن مستأجر جدید لبریز از اثاثیه میشود. مستأجر جدید، لرد آرام و میانهسال و تقریباً از لحاظ مالی مرفه است. پس از آنکه اتاقش را از اثاثیه انباشته می کند، تمام خیابانهای پاریس نیز توسط او از اثاثیه لبریز میگردد که این خود به گونه هولناکی زندگی را در معرض دید میگذارد. در حقیقت نمایشنامه مستأجر جدید، اثری است که اشیاء و اثاثه بر آدمی استیلا میکند.نمایشنامه «هذیان» دو طرفه از زن و شوهری سخن به میان میآورد که عاشق یکدیگرند، اما از همه اقوام خود جدا گشتهاند و پیوسته از یکدیگر و خطاهایشان در گذشته سخن به میان میآورند. در حقیقت نمایشنامه هذیان دو نفره بیشتر از جنگ میان مردم به وفور نشئت گرفته است.نمایشنامههای «شاه می میرد» و «تابلو» «آینده در تخم مرغها»، «بازی کشتار جمعی»، «روسپیخانه بینظیر» و «مکب» از دیگر آثار اوژن یونسکوست که به چاپ رسیدهاند.یونسکو سناریویی هم به نام «لجن» به رشته تحریر در آورده است که در سال 1973 به کارگردانی هاینس فون به نمایش در آمده است.در یک خانه روستایی مردی از تلاش خود در زیستن در میگذرد. یونسکو بر این باور است که فناپذیر سرانجام فنا میشود. یونسکو که خود بازیگر این فیلم است، به دور خود حصاری میکشد تا از تنهایی بمیرد. آخر به ولگردی بدل میشود تا در اعماق لجن غوطهور گردد. وی در این اثر زوال آهسته آدمی را به تصویر میکشد تا بهتر و عمیقتر در لجنزار سقوط کند و از میان برود.سرانجام این نویسنده مطرح فرانسوی در ۲۸ مارس سال ۱۹۹۴ درگذشت.مهمترین نمایشنامههای یونسکو عبارتنداز: درس (1951)، صندلیها (1952)، آمده یا چگونه میتوان از شرش خلاص شد(1954)، مستأجر جدید (1957)، کرگدنها (1960)، شاه میمیرد (1962)، تشنگی و گرسنگی (1966)، مکب ( 1972).
0 نظرهای شما:
Post a Comment