نگاهی تئوریک به منطقه گرایی
تاریخچه و پارادایم نظری "منطقه گرایی"
خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: مناسبات کنونی در روابط بین الملل بر اساس دو رویکرد بین الملل گرایی یا انترناسیونالیسم (Internationalism) و منطقه گرایی (Regionalism) تحلیل می شود که سعی بر آن است در چند مقال منطقه گرایی از منظر تئوریک بررسی شود.
از مهمترین اقدامات در درک مسائل بین المللی، کوشش هائی است که از اوائل قرن حاضر برای تفهیم ضرورت تئوری انجام شده است. در این مدت در حوزه ها مطالعات روابط بین الملل تقریبا این توافق به دست آمده است که بدون داشتن تئوری های منسجم و جامع، درک مسائل بین المللی به طریقی سیستماتیک امکان پذیر نیست.
- مقدمه
تئوری نه تنها زمینه ساز توضیح و تعلیل مسائل بین المللی است بلکه در دنیای پیشرفته فعلی که وسائل ارتباط جمعی موجب نزدیک شدن راه ها و برخورد منافع آحاد افراد در اکناف و اقصی نقاط دنیا شده، بخش خصوصی وغیر سیاسی هر جامعه نیز مایل به درک مسائل و معادلات بین المللی گردیده است. در این میان هر چه نظریه ها قدرت تبیین و پیش بینی بیشتری داشته و تحولات روابط بین الملل را بهتر توضیح دهند به نظریه های غالب تبدیل می گردند. یکی از دلایل مهم شدن هر تئوری و ظهور و بروز بیشتر آن، تحولات محیط بین المللی می باشد. برای مثال یکی از دلایل مهم، غالب شدن نظریه رئالیسم، بروز جنگ سرد بین دو ابر قدرت و اهمیت یافتن مسائل امنیتی در ان دوران بود. یکی از تئوری های مهمی که در سالهای پس از جنگ سرد برجسته شده است، "منطقه گرائی" است. در این مقاله سوال اصلی این است که منطقه گرائی تا چه میزان تحولات دوران پس از جنگ سرد را توضیح می دهد. در پاسخ به این سوال این فرضیه را مطرح می نمائیم که منطقه گرائی تحولات دنیای توسعه یافته را توضیح می دهد.
- تاریخچه
از نظر تاریخی از اوایل قرن هفدهم به دنبال هرنوع مناقشه ای که در اروپا به وقوع می پیوست، مساله همگرائی در اشکال گوناگون ازجمله ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح، مطرح می گردید. قبل از جنگ جهانی اول، بسیاری از متفکران وجود زمینه های مشترک همبستگی اقتصادی میان دولتهای اروپائی را عامل اساسی برای همکاری و دور شدن از مناقشات و ستیزشها تلقی می کردند. در فردای قرارداد ورسای، بسیاری ازکسانی که طرفدار بسط انترناسیونالیسم بودند از تز خود مختاری و استقرارنظام های سیاسی استقبال نکردند و تشدید ملی گرائی راعامل بازدارنده برای بسط همکاری های بین المللی خواندند. و به خاطر اهمیت ترتیبات منطقه ای بود که در منشور ملل متحد به دولتهای عضو توصیه شده است که کوشش کنند اختلافات خودشان را در وهله اول از طریق نهاد و یا تر تیبات منطقه ای حل و فصل کنند.
- تعریف منطقه گرائی
منطقه گرائی در سیاست بین الملل به گسترش قابل ملاحظه همکاری های سیاسی و اقتصادی میان دولتها و سایر بازیگران در نواحی جغرافیایی خاصی اشارت دارد.اصولا منطقه به صورت ترکییی از نزدیکی جغرافیایی، درجه بالای تعاملات، چارچوب های نهادی و هویت های فرهنگی مشترک تعریف می گردد. در اغلب موارد منطقه گرائی بر حسب درجه انسجام اجتماعی(زبان، قومیت، فرهنگ، مذهب، تاریخ وآگاهی ازمیراث مشترک) انسجام اقتصادی ( الگوهای تجاری و مکمل بودن اقتصادی)، یکپارچگی سیاسی (نوع رژیم و ایدئولوژی ) وانسجام سازمانی (وجود نهادهای رسمی منطقه ای) تجزیه وتحلیل می شود. این اصطلاح برای اولین بار در نوشتهای کارکردگرایان مانند میترانی و ارنست هاس و جوزف نای مطرح شد به عنوان مثال ارنست هاس؛ همگرائی رافرایندی می داند که طی آن بازیگران سیاسی چندین واحد ملی مجزا ترغیب می شوند تا وفاداری وفعالیت های سیاسی و انتظارات خود را به سوی مرکز جدید معطوف سازند.
ادبیات مربوط به سیستم های منطقه ای در دهه 1960 میلادی در رشته روابط بین الملل گسترش یافت. اما در دهه های بعد تا فروپاشی شوروی دردهه 1990 میلادی برای مدتی طولانی کم توجهی به این ادبیات صورت می گرفت.پس ازفروپاشی نظام بین الملل دو قطبی با ر دیگر توجهی خاص به مبحث سیستم های بین المللی و منطقه ای صورت گرفت . همان گونه که باری بوزان بیان داشته است علت این کم توجهی یا بی توجهی اولیه این بود که جنگ سرد موجب توجه زیاد به سطح نظام جهانی و بی توجهی به تنوعات درمیان سیستم های گوناگون منطقه ای شده بود. البته یک دلیل این امر نیز ابهام های اساسی دراین ادبیات بود.در هر حال با پایان جنگ سرد اقبال جدیدی نسبت به سیستم های منطقه ای صورت گرفت. در مجموع می توان به دو رویکرد یا نظریه عمده درمورد سیستم های منطقه ای اشاره کرد. رویکرد اول منطقه را به مثابه الگوهای روابط یا اندرکنش ها درون یک عرصه جغرافیایی خاص می داند که میزان خاص از قاعده مندی و و شدت را به نمایش می گذرد به حدی که دگرگونی در یک نقطه از سیستم برنقاط دیگر نیز تاثیر می گذارد. رویکرد دوم با عنوان رویکرد سازنده گرائی منطقه را به عنوان یک کیان اجتماعی می داند که به سبب اینکه دولتها خود را به عنوان بازیگرانی که در یک عرصه مشترک با یکدیگر زندگی می کنند و دارای آینده مشترکی هستند تصور می نمایند معنا واهمیت می یاید. سیستم های منطقه ای فهم هائی از خود هستند که به طور دسته جمعی ایجاد شده اند.
- تفاوت منطقه گرایی با همگرایی
برخی یک تفاوت ظریفی را بین همگرائی و منطقه گرائی مطرح میکنند و ان این است که همگرائی رابه سطح بالای همکاری سیاسی در نظر میگیرند ولی منطقه گرائی را بیشتر میان دولت ها برای هماهنگ سازی فعالیت های تجاری که بعدا به همگرائی منجر می شود در نظر می گیرند. منطقه گرایی فرایندی است که از طریق ایجاد منطقه تجارت آزاد یا اتحادیه گمرکی بین دولتها و به منظور آزادسازی یا تسهیل تجارت در سطح منطقه آغاز می گردد. در واقع بسط منطقه گرائی یکی از اشکال کلیدی آزاد سازی تجاری است که در مراحل پیشرفته از همکاری تجاری به همکاریهای اقتصادی و پولی و سپس به همگرایی سیاسی و مالا امنیتی منتج می شود. منطقه گرایی به عنوان یک مکانیزم بازدارنده، منجر به ارائه راه حلهای صلح آمیز برای بحرانهای موجود و یا بحرانهای احتمالی بین اعضا گردیده و موجب تحکیم صلح میشود. در حقیقت این نوع منطقه گرایی فرصتی برای مذاکرات سازنده متقابل بین اعضاء را فراهم می سازد.
- مقدمه
تئوری نه تنها زمینه ساز توضیح و تعلیل مسائل بین المللی است بلکه در دنیای پیشرفته فعلی که وسائل ارتباط جمعی موجب نزدیک شدن راه ها و برخورد منافع آحاد افراد در اکناف و اقصی نقاط دنیا شده، بخش خصوصی وغیر سیاسی هر جامعه نیز مایل به درک مسائل و معادلات بین المللی گردیده است. در این میان هر چه نظریه ها قدرت تبیین و پیش بینی بیشتری داشته و تحولات روابط بین الملل را بهتر توضیح دهند به نظریه های غالب تبدیل می گردند. یکی از دلایل مهم شدن هر تئوری و ظهور و بروز بیشتر آن، تحولات محیط بین المللی می باشد. برای مثال یکی از دلایل مهم، غالب شدن نظریه رئالیسم، بروز جنگ سرد بین دو ابر قدرت و اهمیت یافتن مسائل امنیتی در ان دوران بود. یکی از تئوری های مهمی که در سالهای پس از جنگ سرد برجسته شده است، "منطقه گرائی" است. در این مقاله سوال اصلی این است که منطقه گرائی تا چه میزان تحولات دوران پس از جنگ سرد را توضیح می دهد. در پاسخ به این سوال این فرضیه را مطرح می نمائیم که منطقه گرائی تحولات دنیای توسعه یافته را توضیح می دهد.
- تاریخچه
از نظر تاریخی از اوایل قرن هفدهم به دنبال هرنوع مناقشه ای که در اروپا به وقوع می پیوست، مساله همگرائی در اشکال گوناگون ازجمله ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح، مطرح می گردید. قبل از جنگ جهانی اول، بسیاری از متفکران وجود زمینه های مشترک همبستگی اقتصادی میان دولتهای اروپائی را عامل اساسی برای همکاری و دور شدن از مناقشات و ستیزشها تلقی می کردند. در فردای قرارداد ورسای، بسیاری ازکسانی که طرفدار بسط انترناسیونالیسم بودند از تز خود مختاری و استقرارنظام های سیاسی استقبال نکردند و تشدید ملی گرائی راعامل بازدارنده برای بسط همکاری های بین المللی خواندند. و به خاطر اهمیت ترتیبات منطقه ای بود که در منشور ملل متحد به دولتهای عضو توصیه شده است که کوشش کنند اختلافات خودشان را در وهله اول از طریق نهاد و یا تر تیبات منطقه ای حل و فصل کنند.
- تعریف منطقه گرائی
منطقه گرائی در سیاست بین الملل به گسترش قابل ملاحظه همکاری های سیاسی و اقتصادی میان دولتها و سایر بازیگران در نواحی جغرافیایی خاصی اشارت دارد.اصولا منطقه به صورت ترکییی از نزدیکی جغرافیایی، درجه بالای تعاملات، چارچوب های نهادی و هویت های فرهنگی مشترک تعریف می گردد. در اغلب موارد منطقه گرائی بر حسب درجه انسجام اجتماعی(زبان، قومیت، فرهنگ، مذهب، تاریخ وآگاهی ازمیراث مشترک) انسجام اقتصادی ( الگوهای تجاری و مکمل بودن اقتصادی)، یکپارچگی سیاسی (نوع رژیم و ایدئولوژی ) وانسجام سازمانی (وجود نهادهای رسمی منطقه ای) تجزیه وتحلیل می شود. این اصطلاح برای اولین بار در نوشتهای کارکردگرایان مانند میترانی و ارنست هاس و جوزف نای مطرح شد به عنوان مثال ارنست هاس؛ همگرائی رافرایندی می داند که طی آن بازیگران سیاسی چندین واحد ملی مجزا ترغیب می شوند تا وفاداری وفعالیت های سیاسی و انتظارات خود را به سوی مرکز جدید معطوف سازند.
ادبیات مربوط به سیستم های منطقه ای در دهه 1960 میلادی در رشته روابط بین الملل گسترش یافت. اما در دهه های بعد تا فروپاشی شوروی دردهه 1990 میلادی برای مدتی طولانی کم توجهی به این ادبیات صورت می گرفت.پس ازفروپاشی نظام بین الملل دو قطبی با ر دیگر توجهی خاص به مبحث سیستم های بین المللی و منطقه ای صورت گرفت . همان گونه که باری بوزان بیان داشته است علت این کم توجهی یا بی توجهی اولیه این بود که جنگ سرد موجب توجه زیاد به سطح نظام جهانی و بی توجهی به تنوعات درمیان سیستم های گوناگون منطقه ای شده بود. البته یک دلیل این امر نیز ابهام های اساسی دراین ادبیات بود.در هر حال با پایان جنگ سرد اقبال جدیدی نسبت به سیستم های منطقه ای صورت گرفت. در مجموع می توان به دو رویکرد یا نظریه عمده درمورد سیستم های منطقه ای اشاره کرد. رویکرد اول منطقه را به مثابه الگوهای روابط یا اندرکنش ها درون یک عرصه جغرافیایی خاص می داند که میزان خاص از قاعده مندی و و شدت را به نمایش می گذرد به حدی که دگرگونی در یک نقطه از سیستم برنقاط دیگر نیز تاثیر می گذارد. رویکرد دوم با عنوان رویکرد سازنده گرائی منطقه را به عنوان یک کیان اجتماعی می داند که به سبب اینکه دولتها خود را به عنوان بازیگرانی که در یک عرصه مشترک با یکدیگر زندگی می کنند و دارای آینده مشترکی هستند تصور می نمایند معنا واهمیت می یاید. سیستم های منطقه ای فهم هائی از خود هستند که به طور دسته جمعی ایجاد شده اند.
- تفاوت منطقه گرایی با همگرایی
برخی یک تفاوت ظریفی را بین همگرائی و منطقه گرائی مطرح میکنند و ان این است که همگرائی رابه سطح بالای همکاری سیاسی در نظر میگیرند ولی منطقه گرائی را بیشتر میان دولت ها برای هماهنگ سازی فعالیت های تجاری که بعدا به همگرائی منجر می شود در نظر می گیرند. منطقه گرایی فرایندی است که از طریق ایجاد منطقه تجارت آزاد یا اتحادیه گمرکی بین دولتها و به منظور آزادسازی یا تسهیل تجارت در سطح منطقه آغاز می گردد. در واقع بسط منطقه گرائی یکی از اشکال کلیدی آزاد سازی تجاری است که در مراحل پیشرفته از همکاری تجاری به همکاریهای اقتصادی و پولی و سپس به همگرایی سیاسی و مالا امنیتی منتج می شود. منطقه گرایی به عنوان یک مکانیزم بازدارنده، منجر به ارائه راه حلهای صلح آمیز برای بحرانهای موجود و یا بحرانهای احتمالی بین اعضا گردیده و موجب تحکیم صلح میشود. در حقیقت این نوع منطقه گرایی فرصتی برای مذاکرات سازنده متقابل بین اعضاء را فراهم می سازد.
0 نظرهای شما:
Post a Comment