چه كسي مسوول عقب‌نشيني‌هاي فرهنگي در كشور است؟!


درد و دل‌هاي عباس جهانگيريان در گفتگو با ايلنا؛

چه كسي مسوول عقب‌نشيني‌هاي فرهنگي در كشور است؟!


جهانگيريان با بيان اين مطلب كه مسئولان تنها نگران فعاليت سياسي نويسندگان هستند، از تبعيض دولتي‌ها در اعطاي مدارج هنري و حمايت از نويسندگان كودك انتقاد كرده، مي‌گويد: كودكان چندان هم مورد توجه مسوولان كشوري نيستند و رويكرد صدا و سيما هم در توجه به كودكان قابل دفاع نيست.



ايلنا:- عباس جهانگيريان، نويسنده و نمايشنامه‌نويس كودكان و نوجوانان، معتقد است: نويسندگان ادبيات كودك در ايران، اگرچه از امكانات شايسته‌اي برخوردار هستند، اما نتوانسته‌اند هم‌گام با كودك زمانه خود پيش بروند. اين پژوهشگر ضمن انتقاد از سياست‌هاي فرهنگي، خواستار اقدامات مناسب ازسوي مسوولا فرهنگي كشور شد، تا از اين طريق چهره ادبي ايران بر جهانيان آشكار شود. از ديدگاه اين نويسنده؛ براي بررسي موقعيت ادبيات كودك در ايران بايد مسائل را در سه حوزه مخاطب، نويسنده و سياستگذاران فرهنگي مورد بررسي قرار داد. مشروح گفتگوي وي با ايلنا به اين شرح است:
* كودك؛ مشغله نهادهاي متعدد در ايران اينكه سطح كيفي آثار كودك و نهادهاي فعال در اين حوزه در چه حدي است، جاي بررسي دارد اما از لحاظ امكانات و سازمان‌هاي موجود در اين حيطه، شابد بتوان گفت كشور ما در ميان 10 كشور برتر جهان قرار دارد. ما در ايران انجمن نويسندگان كودك و نوجوان را داريم كه حدود 400 نفر از نويسندگان عضو آن هستند. چنين انجمني قطع يقين در خاورميانه وجود ندارد. از طرفي نهادي با نام كانون فكري كودك و نوجوان در كشورمان با نمايندگي‌هايي كه در شهرها و شهرستان ها دارد، تشكيلاتي كمتر از يك وزارتخانه نيست. هرچند كانون مدتي است به دليل كاهش يافتن بودجه‌اش، كم‌كار شده، اما اين واقعيت تاثيرگذاري آن غيرقابل انكار است. اين تاثيرگذاري در سال‌هاي اخير تا جايي جريان داشته است كه نسل قابل توجهي از هنرمندان و نويسندگان طي سال‌هاي گذشته، هنر آموختگان كانون بودند.
* آمار تيراژ كتاب‌هاي كودك تكان دهنده است وضعيت كتاب در سال‌هاي اخير، بسيار نگران كننده‌بوده است. ما روزانه شاهد كتاب‌هايي هسنيم كه در سكوت مي‌آيند و در سكوت مي‌روند. حتي هرازگاهي يك نويسنده به جهت اثرش در يكي از جشنواره‌ها يا رقابت‌هاي جهاني، برگزيده و مورد تقدير قرار مي‌گيرد. ما در كشورمان تنها با اخبار محدود و سردي روبرو‌ مي‌شويم و هيچ توجهي به اين افراد نمي‌شود. شرايط فعلي در بازار كتاب، در حوزه ادبيات كودك به مراتب تكان‌دهنده‌تر است و كتاب‌هاي كودك سال‌هاي غريبي را در غربت مخاطبان پشت سر مي‌گذارند. يك آمار ساده، بحراني بودن وضع را كاملا نشان خواهد داد: ميانگين تيراژ كتاب كودك از سال 58 تا 60، به 3هزار جلد مي‌رسيده اما ميانگين تيراژ كتاب كودك در زمانه ما نزديك به 1هزار و پانصد جلد مي‌رسد. تازه اگر ميزان رشد جمعيت ايران و همچنين نسبت باسوادان به بي‌سوادان را به اين آمار اضافه كنيد، به تحليل تلخ‌تري دست‌خواهيد يافت و شما را با صرافت پرسيدن سوالاتي از اين قبيل مي‌اندازد كه: «...چه كسي مسوول اين عقب‌نشيني‌هاي فرهنگي‌ست؟»
* پرداختن به كودكان، نيازمند بودجه و توجه ويژه است نخستين مطلبي كه ميزان دغدغه مسوولان فرهنگ به حوزه كودكان را نشان دهد، همين كم شدن بودجه كانون فكري‌ست. اين اتفاق درحالي رخ مي‌دهد كه كودكان به جهت مقتضيات سني‌شان نيازمند توجه و هدايت‌هاي بيشتري هستند، بنابر اين تقليل بودجه نشانگر اين مطلب است كه كودكان چندان هم مورد توجه مسوولان كشوري نيستند. از طرفي بايد موضع رسانه‌ها را در مواجهه با ادبيات كودك مورد بازبيني قرار داد. سوال من اين است كه صدا و سيما در توليد برنامه‌هايش چقدر به حمايت و تكريم نويسندگان ايراني توجه دارد؟ آيا در برنامه‌هاي مخصوص خردسالان و كودكان، از كتاب‌هاي كودك و معرفي آن‌ها حرفي به ميان مي‌آيد؟ به نظر من؛ رويكرد و عملكرد صدا و سيما در اين حوزه قابل دفاع نبوده‌است.
* جاي خالي ادبيات كودك در كتب درسي! من سال‌هاست كه با كودكان و براي آن‌ها كار مي‌كنم. يكي از نكات مهمي كه در پرورش شخصيت كودكان نقش دارد، كتب درسي هستند كه در كلاس‌ها توسط معلمان تدريس مي‌شوند. وقتي من هرازگاهي يكي از اين كتاب‌ها را ورق مي‌زنم، حسرت مي‌خورم كه چرا اين كتاب از هنر و ادبيات كودك، بي‌بهره‌ست؟ من معتقدم با بالا بردن جنبه‌هاي داستاني كتب درسي مي‌توان هم در امر آموزش عملكرد مناسبي داشت و هم در حوزه ايجاد فرهنگ و روحيه مطالعه در ايران. يادمان نرود كه ما 14 ميليون كودك در كشورمان داريم كه بايد با گذراندن دوران درسي وارد اجتماع شوند. بنابراين حساسيت اين كار مي‌طلبد كه مقامات آموزش و پرورش با نگاهي ريزبينانه‌تر به حضور ادبيات كودك در مدارس پرداخته شود.
* فقر كتابخانه‌ها در مدارس نكته قابل توجه ديگر وجود كتابخانه‌هاي لاغر در مدارس است. من بارها براي بازديد به كتاب خانه‌هاي ندارس سر زده‌ام و اغلب با كتاب‌هايي روبرو مي‌شوم كه عملا هيچ جذابيني نمي‌تواند براي كودكان داشته باشد. بارها از مسوولان مدارس خواسته‌ام در خريداري كتاب براي كتابخانه‌ها از مشورت افرادي كه سال‌ها در نهاد‌هاي ذي‌ربط، مثل انجمن نويسندگان كودك فعاليت داشته‌اند، كمك بگيرند اما تكرار بي‌توجهي‌ها باعث شده دانش‌آموزان به سمت كتاب‌هاي زيرميزي سوق پيدا كنند. به عنوان كثال كتاب «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج سید جوادی يكي از اين كتاب‌هاست كه علي‌رغم مفيد بودن، مناسب سن دانش‌آموزان نيست.
* معيشت كودك‌نويسان در مخاطره است ديگر مساله‌اي كه بسيار مهم است، موقعيت معيشتي و سطح زندگي نويسندگان است. يك نويسنده بايد خالي از هر اضطراب و دلهره‌اي در كشور معاش داشته باشد. البته گام‌هايي كه درجهت بيمه تكميلي و پرداخت وام از طريق كانون حمايت از نويسندگان صورت گرفتند، اقدامات خوبي بودند، اما كافي نيستند و بايد جامع و كامل‌تر؛ تبيين و ازسوي دولت پيگيري شوند. من طي سفري كه به ارمنستان داشتم، متوجه شدم كه مسوولان اين كشور مراكز رفاهي خاصي را در يك شهر خوش آب و هوا به نويسندگان و هنرمندان تخصيص داده‌اند. آن‌ها به همراه خانواده‌هاشان به اين مراكز دعوت مي‌شوند و در اتاق – كارگاه‌هاي اين اماكن، جهت ساخت يا نگارش آثار بعدي‌شان مي‌انديشند. مردم اين كشور اگرچه نفت ندارند، اما هرگز سنت تكريم نويسنده را فراموش نمي‌كنند.
* اعطاي مدارج هنري، عادلانه نيست متاسفانه در اعطاي مدارج هنري ازسوي وزارت ارشاد، شاهد برخي تبعيض‌ها هستيم. مثالا نويسنده‌اي كه تمام عمرش را خرج نوشتن كرده‌ است، موفق به اخذ درجه دكتري نمي‌شود اما در همين شرايط اشخاصي را مي‌بينيم كه سطح آثارشان در حد اين حرف‌ها هم نيست اما درجه و رتبه دريافت مي‌كنند. اين تبعيض ها در بخش‌هاي ديگر نيز وجود دارد. مثلا امكاناتي كه براي نويسندگان مهيا مي‌شود تا در طول سال در همايش‌ها و جشنواره‌هاي ادبي بين‌المللي حاضر شوند، در طول 30 سال اخير تنها دراختيار افراد شناخته شده و ثابتي قرار مي‌گيرد و نويسندگان ديگر از اين امكان بي‌بهره‌‌اند.
* جاي خالي مشاهير ادبي در اماكن شهري! درقالب كشور‌هاي متمدن و صاحب ادبيات همچون آلمان، فرانسه، روسيه، انگليس و ... مسئولان كشوري درجهت تكريم و ترويج مباني فرهنگي مراكز و اماكن شهري‌شان را غالبا به اسم مفاخر و هنرمندان‌شان نامگذاري‌ مي‌كنند. اما من در همايشي كه در شهر كرمان برگذار شده بود، به استاندار كرمان پيشنهاد كردم كه در كرمان يك كوچه(حداقل) با اسم مرادي‌كرماني؛ نويسنده شايسته اين استان نامگذاري شود و در ادامه 120 نويسنده‌ ديگر نيز طي درخواست‌نامه‌اي زير اين پيشنهاد امضا‌ كردند. هرچند اين پيشنهاد در آن جلسه مورد اسنقبال قرار گرفت، اما هرگز عملي نشد. بعدها كه دليل عملي‌ نشدن وعده‌ها را جويا شديم، به ما گفتند در ايران مرسوم نيست كه نام فردي كه هنوز زنده‌است را روي جايي بگذاريم. پرسيديم، چرا؟ گفتند شايد اين فرد در ادامه حياتش به فعاليت‌هاي سياسي يا غلط بپردازد! هرچند اين دليل و برهان‌ها اصلا منطقي نمي‌نمايند، اما متاسفانه ما مدت‌هاست با چنين رويكرد‌هايي ازسوي مسوولان زندگي‌ مي‌كنيم.
* هيچ كودكي آرزو ندارد نوبسنده‌ شود يكي از وظايف آموزش و پرورش، الگوسازي براي كودكان است. اين سوال براي من مطرح است كه علي دايي براي كودكان ما الگوي ورزشي مي‌شود اما هيچيك از چهره‌هاي فرهنگي و ادبي ايران، الگوي بچه‌ها قرار نمي‌گيرند؟ چرا وقتي كه از كودكان يك كلاس مي‌پرسيم، در آينده آرزو دارند چه شغلي را انتخاب‌كنند، تمام آن‌ها از شغل‌هايي مثل دكتر، مهندس وخلبان اسم مي‌برند؟ چرا هيچ كودكي آرزو ندارد نويسنده شود؟ جواب ساده است: چون اصولا نويسندگي در كشور ما شغل نيست. مگر خود من مي‌توانم بدون اينكه مجبور باشم دركنار نويسيندگي چندين فعاليت جنبي ديگر از قبيل تدريس داشته باشم، از پس گذران معيشتي‌ام بر‌آيم؟ بنابر اين تا وقتي كه جايگاه نويسندگي در ايران اين‌چنين است، نبايد دلخوش به آينده‌اي درخشان باشيم.
* مخاطب كودك، از مولف كودك پيش افتاده است نويسندگان كودك طي دوره‌هاي اخير نتوانسته‌اند همگام با نياز‌ها، دانش و ذائقه مخاطبان خود حركت كنند و به عبارت ديگر بايد بگويم، مخاطب كودك از مولف كودك پيش افتاده‌است. متاسفانه از ديرباز سنتي در ادبيات كودك ما مرسوم شد به نام خاطره‌نويسي. اين خيلي روشن است كه باتوجه به ويژگي‌هاي زمانه ما و در چنين دوره‌اي، اگر من خاطرات كودكي‌خود را بنويسم، كودك امروزي با آن همذات‌پنداري نمي‌كند. چون نوع زندگي او با نوع كودكي‌هاي من زمين تا آسمان فرق دارد. اما متاسفانه غالب نويسندگان كودك، هنوز هم به خاطره‌نويسي مبادرت دارند و باعث شده‌اند كه مخاطبان كودك از آن‌ها فاصله گرفته و نيازهايشان را در بين آثار ترجمه شده بيابند.
* گوش كودك امروزي از نصيحت و موعظه پر است ما بايد باور كنيم كه كودك امروزي، از ضريب هوشي و دانش به مراتب بالاتري نسبت به دهه‌هاي قبل برخوردار است. او ذهن پيچيده‌اي دارد و در خوانش‌هايش نيازمند داستان‌هايي ست كه پيچيدگي‌هاي ذهني‌اش را اغنا كند. كودك امروز زبان و تكنيك را به خوبي مي‌فهمد و ديگر نمي‌شود اين انتظار را داشت كه او با داستان‌هاي ساده و پيش‌پا افتاده نيز ارتباط برقرت كند. از طرفي مضامين موجود در داستان‌ها بايد با زمانه‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم تناسب داشته باشد تا كودكان به راحتي آن را بپذيرند. كودك امروزي گوش‌اش از روايت توام با نتيجه‌گيري و نصيحت پر است. او ديگر آن طفل خردي نيست كه ما نويسندگان سعي كنيم با هر داستان او را موعظه و نصيحت كنيم. ديگر از اين راه‌ها نمي‌شود به كودكان نزديك شد.
* «هري‌پاتر»ها؛ رگ خواب كودكان را پيدا كرده‌اند برخي از كودكان به جهت زندگي در خانواده‌هاي روشنفكر يا كلان‌شهرها به تحولات فكري شگرفي دست‌يافته‌اند و داستان‌هاي ايراني ديگر اغنايشان نمي‌كند. به عنوان مثال كودكان اين‌چنيني تنها با خواندن داستان‌هايي مثل هري‌پاتر لذت مي‌برند. از طرفي عده‌اي از همكاران من همواره به شيوع ترجمه‌ كتاب‌هايي همچون هري پاتر انتقاد مي‌كنند. اما به نظر من اين يك جريان ناگزير است و ما نويسندگان به جاي بهانه تراشي و عيبجويي بهتر است با بهره‌گيري از نقاط قوت داستان‌هايي همچون هري پاتر، ظرفيت‌هاي نويسندگي خود را افزايش دهيم.
* رايزنان فرهنگي عملكرد ضعيفي دارند ايران قدمتي تاريخي و فرهنگي عظيمي دارد. از طرفي نمود فرهنگ ايرانيان از ديرباز، ادبيات بوده است. تاريخ ايران سرشار نام‌هاي بزرگي‌ چون حافظ است كه گوته شاعر شهير آلماني را متحول مي‌كند. اين مساله كوچكي نيست كه بعداز گذشت قرن‌ها هنوز هم انتشار ترجمه اشعار مولانا و خيام انديشه جهانيان را دگرگون مي‌كند. كارگزاران فرهنگي در كشورمان بايد اين چهره ادبي را به رخ جهانيان بكشند به نحوي كه تصويري كه از ايران در ذهن جهانيان مي‌ماند، تصوير كشوري باشد كه مهد فرهنگ و ادبيات است. در اين ميان شايد رايزنان فرهنگي ايران در كشورهاي ديگر، بيشترين مسووليت را به عهده داشته باشند. هرچند تا امروز، به جز در مواردي معدود چنين دغدغه‌اي را در آنان سراغ نداشته‌ايم. پيشنهاد من اين است كه براي شروع كار يك كمينه كه اعضاي آن از نهادهاي مرتبط فرهنگي انتخاب‌ شده‌باشند، تاسيس شود و آثار شايسته ادبي فارسي را انتخاب و به دست ترجمه به زبان‌هاي خارجي بسپارند و طي اقداماتي سازمان يافته، ادبيات ايران را به جهان صادر كنند.
* سبد خريد خانواده‌ها از كتاب كودك خالي نشود! از خانواده‌ها مي‌خواهم كه هرگز سبد‌هاي خريدشان از كتاب كودك خالي نماند. چون شخصيت انسان‌ها در ست كودكي و با كتاب خواندن شكل مي‌گيرد. شايد روايت اين داستان از انيشتين بيراه نباشد و اهميت ماجرا را برايمان روشن كند: روزي شخصي از انيشتين خواست تا به فرزندش كمك كند تا در علم رياضي، پيشرفت كند. انيشتين از او خواست تا فرزندش را به خواندن داستان ترغيب كند. شخص ارتباط اين دو موضوع را پرسيد و انيشتين گفت، يكي از اركان علم رياضي، تجسم و تخيل است وكودك شما جز از طريق داستان خواندن نمي‌تواند اين اركان را در خود تقويت كند.

1389/5/27 - 12:11:24 کد خبر : 142612

0 نظرهای شما: