نوشتاري از عليرضا محجوب؛
صداي امينالضربها را از لابلاي اوراق تاريخ بشنويم
خاستگاه اصلی مشروطه؛ یعنی شکلدهی اقتصادی بر پایه تولید ملی و رفع تسلط خارجی توفیقی نیافت و قبای کهنهای که بر تن اقتصاد بود، همچنان پوشیده ماند.
صداي امينالضربها را از لابلاي اوراق تاريخ بشنويم
خاستگاه اصلی مشروطه؛ یعنی شکلدهی اقتصادی بر پایه تولید ملی و رفع تسلط خارجی توفیقی نیافت و قبای کهنهای که بر تن اقتصاد بود، همچنان پوشیده ماند.
آنچه به مشروطه چهره داد، عرصه اقتصاد بود. مشروطه جنبشي ضد استعماري و هوشيار بود كه ريشه خود را از «چرا ما نتوانيم» ميگرفت و لذا انديشه كساني را كه به بررسي نقش انگليس در شكلگيري مشروطه ميپردازند، عميقاً نادرست ميدانم. در زمينه بررسي تحولاتي كه منجر به انقلاب مشروطيت شد، باور دارم كه بسياري از مورخان ما راه را اشتباه پيمودهاند، آنجا كه در بررسي ريشههاي منجر به انقلاب، يكسره مسائل سياسي و فرهنگي را مورد واكاوي قرار داده و بُعد اقتصادي اين موضوع را ناديده گرفتهاند. بايد دانست كه انقلاب مشروطه در مفهوم اساسي خود يك انقلاب با تمايلات اقتصادي بود.
كساني كه موضوع عوامل اقتصادي در شكلگيري اين انقلاب را مدنظر قرار ندادهاند، 50 درصد عوامل شكلگيري انقلاب را نديدهاند. مورخان در شمارش عوامل منجر به مشروطه، از 4 عامل و حركت نامبردهاند كه 2 مورد از آنها كاملا اقتصادي بوده است. جنبش تنباكو، افزايش قيمت قند و فلك كردن تجار، حادثه تاسيس بانك استقراضي روسيه و بيحرمتي به مسلمانان و عكسهاي نوز بلژيكي را از جمله علل موثر در شكلگيري نهضت ملي ايرانيان خواندهاند كه مشاهده ميشود 2 عامل اساسي آن اقتصادي بوده است.
همچنين كسب علم كه نمونه آن را در اعزام افرادي براي يافتن و كشف فرمول چاي مشاهده ميكنيم از جمله گامهاي نخست در شكلگيري اين انقلاب بود كه پايههايش بر محور «مبارزه با استعمار» و اينكه ما «ميخواهيم تجارتمان دست خودمان باشد»، بنا شده بود. بگذاريد گامي به عقب بازگرديم. انعقاد عهدنامههاي تركمانچاي و گلستان بيش از آنكه سرزمينهاي ما را از كشورمان جدا كند، استقلال اقتصادي را از ما گرفت. وضع تعرفههاي سنگين بر كالاهاي ايراني و در مقابل، دادن امتيازهاي گوناگون تعرفهاي به روسيه، تجار و بازرگانان ايراني را به سختي مستاصل كرده بود.
در ادامه اين روند، اخذ وامهاي كلان خارجي و در مقابل، دادن امتيازهاي اقتصادي گوناگون به كشورهاي روسيه و انگلستان، تجارت و اقتصاد كشور را كاملاً در اختيار بيگانگان قرار داده بود. در چنين شرايطي، جنبش تنباكو كه صددرصد ماهيتي اقتصادي داشت، منجر به لغو يكي از اين امتيازها شد. فراگيري اين جنبش كه مردم، بازاريان، روشنفكران و روحانيون را كنار هم قرار داد، و حتي به دربار نيز كشيده شد، اين اميد را براي ايرانيان ايجاد كرد كه ميتوان در برابر استبداد ايستاد و به پيروزيهايي هم رسيد. مورخان هيچگاه جنبش تنباكو را از انقلاب مشروطه جدا نميكنند، چون به واقع مشروطه آغاز خود را مديون واقعه رژي است.
فراموش نكنيم كه جنبش تنباكو صددرصد اقتصادي بود؛ جنبشي كه در آن خود تجار انبارهاي تنباكو را آتش زدند تا از انحصار اين تجارت پر سود آن دوره در دست خارجيها جلوگيري كنند. زمينداران بزرگ، تجار و صاحبان سرمايه كه دست خارجيها را در اقتصاد باز ميديدند و انواع و اقسام بيقانونيها، مصادرهها و غارتهاي دولتي را تهديدي دائمي براي خود ميشمردند، شايد نخستين آغازندگان جنبش مشروطه بودند. آنها كساني بودند كه ميكوشيدند تصوير جديدي از ايران توسعهيافته عصر سلطنتي بروز دهند. در اينجا ذكر مطلبي كاملا ضروري به نظر ميرسد.
استبداد سياسي هيچگاه محقق نميشود، مگر آنكه پايههاي خود را بر استبداد اقتصادي بنا كرده باشد. انواع و اقسام تضييع حقوق ايرانيها، مصادرهها، غارتها و چپاولها در دوران قاجار كه از سوي دربار و حاكمان محلي صورت ميگرفت، راه را بر هر گونه حركت مفيد اقتصادي بسته بود. استبداد اقتصادي كه در آن شاه به تنهايي براي اقتصاد تصميم ميگرفت و براي منافع شخصي خود، حاضر به اعطاي امتيازهاي بيشمار به خارجيها بود، روشنضميران و بزرگ سرمايهداران را به اين نتيجه رساند كه ادامه اين وضع، به معناي از بين رفتن كامل اقتصاد ملي و توليد ملي است.
بد نيست در اينجا اشارهاي به نقش بارز سيد جمالالدين اسدآبادي، قهرمان مبارزه با تسلط بيگانه در كشورهاي مسلمان شود كه با راهاندازي انجمنهايي سعي كرد تا مانع از تسلط بيگانگان بر ايران شود كه صد البته نهضت ملي يا جنبش ملي ايرانيان نيز پايه و مدل حركت خود را از انديشههاي وي در عروه الوثقي ميگيرند، هر چند انجمنهای دیگری نیز در این دوران همچون انجمن غیبی فعالیتهایی داشتند.
در همين زمينه باز هم ذكر اشارهاي ضروري به نظر ميرسد. در ايران معاصر، مستشاران فراواني از كشورهاي خارجي به ايران آمدند تا سر و ساماني به اقتصاد ايران دهند، ولي تنها نامي كه در اين ميان ميدرخشد و ايرانيان با احترام از آن نام ميبرند، مورگان شوستر آمريكايي است، اما دليل اين احترام چيست؟ دليل اصلي اين بود كه شوستر بزنگاههاي اقتصادي ايران را شناخت و با تشكيل ژاندارم ماليه و نيز تصحيح تعرفهها، تلاش كرد تا از دخالت بيگانه در اقتصاد بكاهد و زمينههاي رشد و بالندگي اقتصاد ملي را فراهم كند و نهايتا هم ديديم كه آنچه سبب خروج شوستر از ايران شد همين خارجيها و در راس آنها روسیه بودند.
به مشروطه كه بازگرديم، ميبينيم كه همين گرايشها و ريشههاي اقتصادي در اوان كار، چه نتايج باشكوهي براي اقتصاد ايران به همراه آورد. حاجي امينالضرب 30 تا 50 كارخانه و صنعت را به كشور آورد، و شعار توليد ملي از تمام ايران به گوش رسيد. کازرونیها و اسلامیهها فعال شدند. روحانيون مردم را به خريد كالاهاي ايراني و توليد فراخواندند و بعضا حتي كالاهاي خارجي را تحريم كردند. حضور زمينداران و تجار و بازرگانان در مجلس اول، تصميماتي مهم را براي اقتصاد ايران به همراه داشت. روند گرفتن وام خارجي كند شد و متقابلا روند اعطاي امتياز به كشورهاي ديگر متوقف شد.
اما اين دوره چندان دراز نبود و گل همين پنج روز و شش بود. دخالتهاي بيگانگان كه به شكل عريان از سوي روسيه در حمايت از محمدعلي شاه به چشم خورد، برخي اشتباهات تاكتيكي در اردوي مشروطهخواهان و مجموعهاي از ساير عوامل سبب شد تا شاهد ظهور دوراني موسوم به استبداد صغير در كشور باشيم و از پس آن، آنچه فراموش شد اقتصاد و توليد ملي بود. اينجاست كه ميبينيم از 30 تا 50 صنعت و كارخانهاي كه امينالضرب به ايران آورد، بسياري فرصت و اجازه تاسيس و استقرار نيافتند و اين شد كه بزرگمرداني مثل او كه دنبالهروي اصلاحات اقتصادي اميركبير بودند، خانهنشين و منزوي شدند و در بر همان پاشنه قبلي چرخيد.
البته تمام علل ناكامي مشروطه اقتصادي نبود، ولي همانگونه كه اقتصاد بيشترين نقش را در شكلگيري نهضت ملي ايرانيان داشت، عوامل اقتصادي بيشترين تاثير را در ناكامي اين حركت ملي داشتند. دلسوزان كشور و كساني كه دل در گرو ايران توسعهيافته داشتند كوشيدند كه دست بيگانه را از كشور قطع كنند، ولي بعدها ديدند كه با امثال يپرمخان چنين ديدگاهي پيش نميرود. حمله به ستارخان در پارك اتابك، حذف كانوني بود كه ميتوانست جلوي تسلط كانون زمينهساز حضور بيگانه را بگيرد.
فراموش نكنيم ستارخان بيش از مشروطهخواه بودن، مشهور به استقلالطلبي بود. ظهور و تجلي لژهاي فراماسونري از جمله انجمن دانشوران و لژ آدميت و افكار آنارشيستي حيدرخان عمواوغلي كه فقط به فكر ترور و ساقط كردن است، چنان ضربهاي به مشروطهخواهان ميزند كه بار ديگر زمينه استيلاي بيگانگان بر كشور را فراهم ميكند. در اين بين البته اشاراتي ميشود كه راه نيمهتمام اقتصادي را كه مشروطه آغاز كرده بود، رضا خان به فرجام رساند.
عميقا با اين گفته مخالفت دارم و اعتقادم اين است كه اساسا سخني نادرست است. رضا خان همانگونه كه پسوند خان را براي نام خود برگزيد كه نشان از علايق فئودالي او داشت، اقتصاد را هم جز از همان دريچه مناسباتي فئودالي، از زاويه ديگري نميديد. خان در آن روزگار به بزرگ صاحبان زمين اطلاق ميشد و رضا پهلوي لقب رضا خان را براي آن برگزيد كه نشان دهد بزرگترين زميندار ايران است.
در باب اقتصاد هم بايد بدانيم كه هر چند شعار حب الوطن من الايمان در دوران رضا خان رايج شد و روي كبريتهاي توليد داخل چاپ شد، اما در اين زمينه هم به نظر ميرسد كه مشي اقتصادي وي در صنعتيسازي چندان قابل دفاع نيست. فشار بر سرمايهداران سنتي كه عمدتا تجار و زمينداران بودند براي ايجاد صنعت، مناسبات سنتي اقتصادي اعم از استاد - شاگردي و ارباب - رعيتي را به درون صنعت كشاند، و نيز بالا بردن چماق براي ايجاد صنعت، علاوه بر بازتوليد اين مناسبات در حوزه روابط كار، صنعتي را شكل داد كه با كوچكترين تلنگري، از ميان رفت.
از همین رو اعتقاد دارم که مشروطه جنبش چندان موفقی نبود، چرا که خاستگاه اصلی آن؛ یعنی شکلدهی اقتصادی بر پایه تولید ملی و رفع تسلط خارجی توفیقی نیافت و قبای کهنهای که بر تن اقتصاد بود، همچنان پوشیده ماند.
علیرضا محجوب
0 نظرهای شما:
Post a Comment