«زير هشت» آبروي بازيگري‌ من است


كامران تفتي در گفتگو با ايلنا؛

«زير هشت» آبروي بازيگري‌ من است

شايد اگر باور داشته باشيم كه زيرهشت برگرفته از اعتقاد قضا و قدري نويسنده و كارگرداني است كه درعين آنكه مي‌كوشند آدم‌هاي داستانشان را تصميم‌ساز معرفي كنند اما به تماشاگر خود يادآور مي‌شوند كه نمي‌توان از تقدير هم گريخت.

منصور براي تماشاگران زيرهشت شايد تلقي يك شرور بدذات باشد كه آروزيي جز شكست براي او ازسوي تماشاگر محقق نيست اما اين شخصيت پيچيده دركنار خباثت‌هاي نابخشودني‌اش، يك قرباني است. قرباني سرنوشت محتوم ازسوي پدري مجرم كه داغ محكوميت را بر پيشاني فرزند نيز مي‌نشاند. شايد اگر باور داشته باشيم كه زيرهشت برگرفته از اعتقاد قضا و قدري نويسنده و كارگرداني است كه درعين آنكه مي‌كوشند آدم‌هاي داستانشان را تصميم‌ساز معرفي كنند اما به تماشاگر خود يادآور مي‌شوند كه نمي‌توان از تقدير هم گريخت. كامران تفتي، زير هشت را از موفقيت‌هاي تاثيرگذار در كارنامه‌ي بازيگري‌اش معرفي مي‌كند. او شايد در ادامه مسير بتواند با انتخاب‌هاي درست در پيشنهاداتش، به بازيگري توانا آنگونه در زيرهشت نمونه‌هايش را كم سراغ نداريم، تبديل شود.
* من زير هشت بودم ماجرا از جايي شروع شد كه به من خبر رسيد، قرار است سيروس مقدم فيلمنامه‌اي را كه نوشته سعيد نعمت‌الله است، كارگرداني كند و من براي بازي در اين سريال انتخاب شدم. آقاي مقدم قبلا از من شناخت داشت و بازي من را هم ديده بود. بعداز نشست‌هاي ابتدايي كه با ايشان داشتيم، قرار بر اين شد كه من نقش عادل را در اين سريال بازي كنم اما چرخ سرنوشت برايم با دستان سيروس مقدم(كارگردان)، سعيد نعمت‌اله (نويسنده) و خانم الهام غفوري(تهيه‌كننده) چرخيد و چرخيد تا اينكه من به معجزه‌اي كه در انتظارش بودم رسيدم و اين معجزه بازي كردن در نقش منصور كارخانه بود. وقتي فيلمنامه زيرهشت را براي اولين بار خواندم، به خودم گفتم من زير هشتم! يا در پايان كار اعدام مي‌شوم يا اينكه سربلند از اين آزمون خارج مي‌شوم، تطهير شده منزه!
* به اعتماد كارگردان، مديونم احساس مي‌كنم هر آنچه باعث شد در اين سريال بازي خوبي داشته باشم، حاصل اعتماد آقاي مقدم است. او كارگرداني است كه ريسك مي‌كند و يكباره نقش يكي از اصلي‌ترين كاراكترهايش را كه بسيار سخت و پرلايه است، به بازيگري مي‌سپارد كه تئاتر كار كرده و در حوزه بازيگري چندان محك نخورده است. من در دوره‌هايي تجربه‌هاي خوبي در چند سريال داشته‌ام و توانستم رضايت مخاطبان را جلب كنم. حتي آقاي مقدم در ابتدا من را «بازيگر فخيم‌زاده» صدا مي‌زد. اما آنچه براي من بسيار ارزشمند بود، پذيرش اين نكته ازسوي آقاي مقدم بود كه من ظرفيت و تحمل اين نقش را دارم. زير هشت، حكم تاسي را داشت كه براي من نشست و تا به امروز كه باشما صحبت مي‌كنم اين سريال، اعتبار بازيگري من است و من تمام اين موفقيت‌ها را مديون كارگردان، تهيه‌كننده و سعيدنعمت‌اله هستم.
* نقش منصور، تلورانسي رنگي داشت نقش من در زير هشت نه از سفيد شروع مي‌شود و نه به سياه ختم مي‌شود. من در ابتداي اين سريال حضور كمرنگ‌تري دارم كه البته اين حضور تاثيرات خود را بر داستان دارد! اما رفته‌رفته با حضور بيشتر اين نقش، تاثيرگذاري آن بيشتر و بيشتر مي‌شود تا جايي كه در پايان، تمام اتفاق‌هاي موجود در داستان به منصور كارخانه ختم مي‌شود. هر قسمتي از سريال زير هشت، حكم يك فيلم 90 دقيقه‌اي را دارد كه در آن ما شاهد يك داستان كامل هستيم و طي آن درگيري‌هايي رخ مي‌دهد و در ادامه عده‌اي مجازات مي‌شوند و عده‌اي شانس بازگشت را پيدا مي‌كنند. منصوركارخانه در اين قصه، درعين حال كه حضورش داراي يك تلورانس رنگي است، به شدت انسان تنها و يكه‌تازي است. زيرا اوست كه اكثر اتفاق‌ها را طراحي مي‌كند. به عنوان او در اوج بحراني تصميم مي‌گيرد، آدم بكشد و در ادامه قتل را به گردن پسر عيوضي بياندازد. بنابراين ظرفيت هايي كه در زيرهشت براي شخصيت منصور تعبيه شده‌است، بسيار بالاست. منصور باوجود مختصات ظاهري منفي‌اش، انسان مثبتي است. شرارت‌هاي او در طول داستان تمامي ندارند اما ما در پايان قصه شاهد هستيم كه او دچار يك رستاخيز دروني مي‌شود. رستاخيزي كه بدون دليل و نشانه نيست، بلكه كاملا تحليل شده و مبتني بر اصول روانشناسي است.
* زخم روي صورتم، توجيه شخصيتم بود يك نكته بسيار مهم كه شخصيت منصور كارخانه را در موقعيت‌هاي مختلف توجيه مي‌كند، جاي زخمي است كه روي صورت من گريم شد و در طول سريال هيچ صحبتي از جاي اين زخم نشده است، اما اين خط كوچك تمام ماهيت و گذشته منصور را به طور مستقيم، اما نه آشكارا به مخاطب انتقال مي‌دهد. به عبارتي همين خط كوچك زندگي منصور را از كودكي روايت مي‌كند و اين نشانگر هوشمندي نويسنده، كارگردان و گريمور است. همين خط كوچك جواب سوال مخاطباني كه با خود مي‌پرسند، چرا كسي كه يك اتومبيل گران قيمت سوار مي‌شود، اين‌طور صحبت و معاشرت مي‌كند؟ به عبارتي دزدي، شرارت، قتل و ... همه و همه تنها با درك اين زخم در ذهن مخاطبان به پاسخ مي‌رسد.
*‌ منصور و عطا از يك جنس‌اند پدر منصور كارخانه، يك انسان بازاري و خير است. او در يكي از بخش‌هاي اين سريال رو به منصور مي‌گويد: پدر تو يك انسان شرور و خلاف‌كار بوده و در محل به بدي از او ياد مي‌شد و نهايتا با چاقو كشته شد! لاجرم اين پس زمينه براي مخاطب آشكار مي‌شود كه به هر حال منصور پسر همان پدر است و لاجرم تا حدودي شرارت‌هاي پدرش در وجود او نيز وجود دارد. از طرفي منصور كارخانه در يك قاليشويي واقع در پائين شهر كار مي‌كند و اين فضايي خارجي كاملا بر منش و شخصيت منصور تاثيرگذار بوده است. دليل ديگر تجانس كه تجانس كلامي عطا و منصور را توجيه مي‌كند، اين است كه او از درون شباهت‌هاي زيادي به عطا دارد و با او هم ريشه است. البته با اين تفاوت كه منصور نيز جرم‌هايي از جنس جرم‌هاي عطا انجام مي‌دهد، اما جرم‌هايش دامنه‌اي گسترده‌تر را دربردارد و از طرفي منصور علي‌رغم شرارت‌هايي كه دارد، انسان خوبي نيز هست. مثلا به بچه‌اي كه دزديده محبت مي‌كند و به او آب مي‌دهد چون خودش بچه‌دار نشده و اين حسرت او را رنج مي‌دهد. بنابراين اين شخصيت صد درصد منفي نيست و خوبي‌هايي هم‌جنس‌ خوبي‌هاي عطا دارد.
* واقعيت؛ دغدغه‌ي زيرهشت بود داستاني كه براي اين نقش نوشته شده از همان مرحله نگارش بسيار واقع‌گرايانه داشته‌است و وظيفه من نيز اين بود كه اين نقش را واقعي بازي كنيم و از طرفي كارگردان نيز با اعمال فضاي ذهني خاص خود در مسير هدايت كار، سعي كرده است نتيجه كارش مبتني بر واقعيت ساخته شود. به نظر من اگر عده‌اي در يك سريال مثل «زير هشت» كار طبيعي خود را انجام مي‌دهند و به چشم مي‌آيند تنها وظايف خود را انجام داده‌اند. من يا امير جعفري در اين سريال شق‌القمر نكرديم و تنها بازي كه بايد مي‌كرديم را انجام داديم. براي من بازيگر الزامي وجود ندارد كه هر كاري و نقشي را قبول و بازي كنم. مهم اين است كه امثال من پيشنهادهاي درستي را انتخاب كنند و در ادامه بازي درستي از خود به جا بگذارند.
* مقدم رگ خواب مخاطبان را مي‌داند سيروس مقدم به بازيگرانش اعتماد مي‌كند و در اين حيث بسيار دموكرات ظاهر مي‌شود. اما آنچه براي من جالب است فوت كوزه‌گري ايشان در هنگام دكوپاژ است كه بسيار هوشمندانه انجام مي‌شود. به عنوان مثال در داستان زير هشت در قسمتي كه من به عطاء زنگ مي‌كنم و مي‌گويم جنازه پسر خواهرت در كارخانه جعبه‌سازي است،‌ صحنه‌اي كه منصور كارخانه روي تپه‌ها است و عطا در ميان جعبه‌ها گير مي‌كند، ازجمله ميزانس‌ها و دكوپاژهايي است كه تنها از سيروس مقدم برمي‌آيد. او خواسته مخاطب را در لحظه وقوع، فراهم مي‌كند و البته درعين حال ذهن مخاطب را نيز تنبل بار نمي‌آورد. سيروس مقدم از كارگردان‌هايي است كه تب ريتميك مخاطبان را مي‌شناسد و يكي از كارهايي كه انجام مي‌دهد و من خيلي آن را دوست دارم اين است كه خود را جاي بازيگر قرار مي‌دهد و از زاويه‌اي كاملا احساسي به كاراكترها نگاه مي‌كند و با آنها برخورد مي‌كند. واقعيت انكارناپذير ديگر درمورد سريال زيرهشت اين است كه يك سريال رك و صادقانه است. به اعتقاد من اين داستان گزند دارد اما تلخ و غمناك نيست.
* بايد به شعور مخاطب احترام گذاشت متاسفانه در اغلب سريال‌هايي كه در تلويزيون پخش مي‌شوند، آنقدر افراد نابلد و اشتباهي در حوزه‌هاي مختلف مشغول به كار هستند و اين آدم‌هاي اشتباهي كه در مجموعه‌هاي اشتباه حضور پيدا مي‌كنند، باعث مي‌شوند كه سطح كيفي آثار تلويزيوني و به تبع آن سطح ذائقه مخاطبان پائين بيايد. اما زير هشت به سريال‌هاي متداول شده‌اي كه ساده‌انگاران با شعور مخاطب برخورد مي‌كند؛ طعنه مي‌زند.
* از نيزه‌داري شروع كرده‌ام بعداز بازي در زيرهشت كه به نظر خودم برجسته‌ترين بازي‌ام بود، پشيمان نيستم كه چرا در گذشته در سريال‌هاي سطح پائين‌تر بازي كرده‌ام. چراكه معتقدم بازيگر در روند تجربه كردن نقش‌ها و فضاهاي جديد رشد مي‌كند. بنابراين دوره‌هاي كاري يك بازيگر در امتداد يكديگر قرار دارند. روند پيشرفت من از آغاز با موفقيت‌هاي بسيار كوچكي كه به صورت متوالي رخ مي‌دادند، پيش مي‌رفت، من از كنار صحنه و نيزه‌دار بودن شروع كردم، در ادامه رل‌هاي كوچكي را ازجمله براي آقاي فخيم‌زاده كار كردم و درنهايت به جايگاهي رسيدم كه نقشي بسيار پيچيده و دشوار منصور كارخانه در سريال زيرهشت به من سپرده شد. به عبارتي من به اين روند ساختمند كه از بيرون در قالب ساخت آثار و در درون باعث ساخته شده يك بازيگر مي‌شود اعتقاد دارم و سعي مي‌كنم در اين مسير، روز به روز به پيشرفت‌ها و موفقيت‌هاي بزرگتري دست پيدا كنم.
* «تاوان» قرباني جام جهاني شد سريال تاوان پرونده خاصي دارد كه بايد در زماني مبسوط به آن پرداخت اما دليل اينكه اين سريال نتوانست آنطور كه بايد مخاطبان را به خود جذب كند اين بود كه در همه اتفاقات و شرايط زماني خاصي در سازمان صدا و سيما پخش شد و از اين حيث مظلوم واقع شد. به نظر من اين سريال داستان بسيار خوبي داشت و از فيلم‌برداري قابل توجهي برخوردار بود. تجربه تاوان را دوست دارم چون به من نوعي تعديل را آموخت و معتقد هستم اگر سر جاي خودش پخش مي‌شد و مخاطبان به درستي با آن ارتباط برقرار مي‌كردند حرف‌هاي زيادي براي گفتن داشت. تاوان در كوران پخش بازي‌هاي جام جهاني روي آنتن رفت و براي من حتي آن ده تا بيست درصد بيننده‌اي كه به خود اختصاص داده بود، آن هم در آن ويژگي‌هاي زماني، قابل ستايش است و به شهرام شايسته تبريك مي‌گويم. او جرات زيادي كرد و سمت قصه‌‌اي رفت كه ناهنجاري‌هايش بيشتر از هنجاري‌اش بود.
* نگاه مسوولان بايد متحول شود اتفاق‌هاي خيلي خوبي در سريال‌هاي تلويزيوني درحال رخ دادن است. اين رخدادهاي خوب را مي‌توان در تحول سطح نگاه‌ها و نوع مديريت سازندگان برخي آثار جستجو كرد. ولي لازم است كسي كه به خود جرات حركت كردن در اين مسير را مي‌دهد، قدرت ريسك خود را بالا ببرد اميدوارم اين حركت‌ها در آينده تداوم يابد و سطح سريال‌هاي تلويزيون در روندي رو به رشد، طي طريق كند.
389/5/21 - 11:14

0 نظرهای شما: