كودكاني كه كودكيشان در آتش سوخت
به بهانه 14آذر سالروز آتشسوزي مدرسه
روستاي درودزن استان فارس

آنها تنها صورت و دست و پاي خود را از دست ندادهاند، آنچه از دست دادهاند بسيار دست نيافتنيتر از سوختگيهاي جسمي است كه شايد با چندين و چند عمل به جايي برسد، كودكي سوخته، روح سوخته آنها را هيچكس نميتواند برگرداند
.
ايلنا: كودكيهاي هشت كودك، هشت ساله روستاي درودزن (استان فارس) 14 آذر ماه 85 در آتش سوخت، آنقدر كه ديگر نايي نمانده براي دويدن و بازي كردن، روزهايشان در كلاس درسي خصوصي ميگذرد و تعطيلات را در اتاق عمل بيمارستانهاي دولتي سپري ميكنند. شبها خواب ميبينند كه چطور چراغ علاءالدين كلاس به زمين افتاد وقتي كيف دوست كوچكشان به آن خورد، صبح بود، ميخواستند يك روز خوب را شروع كنند، همه ميخنديدند؛ وقتي چراغ افتاد چقدر ترسيدند، به طرف در كلاس دويدند، در بسته شده بود، دري كه از داخل كلاس دستگيرهاي ندارد بسته شده بود.
ايلنا: كودكيهاي هشت كودك، هشت ساله روستاي درودزن (استان فارس) 14 آذر ماه 85 در آتش سوخت، آنقدر كه ديگر نايي نمانده براي دويدن و بازي كردن، روزهايشان در كلاس درسي خصوصي ميگذرد و تعطيلات را در اتاق عمل بيمارستانهاي دولتي سپري ميكنند. شبها خواب ميبينند كه چطور چراغ علاءالدين كلاس به زمين افتاد وقتي كيف دوست كوچكشان به آن خورد، صبح بود، ميخواستند يك روز خوب را شروع كنند، همه ميخنديدند؛ وقتي چراغ افتاد چقدر ترسيدند، به طرف در كلاس دويدند، در بسته شده بود، دري كه از داخل كلاس دستگيرهاي ندارد بسته شده بود.
پنجرهها ، واي كه پنجرهها حفاظ نردهاي دارد كه مبادا توپ به آن بخورد و شيشه صورت بچهها را زخم كند حالا اما آتش در اين قفس بي در صورت آنها را، دستهاي آنها را وجود آنها را ميسوزاند. شعلههاي آتش را ميبينند كه ديگر تمام كلاس را فرا گرفته، ديگر نميخندند گريه ميكنند و جيغ ميكشند و در گوشهاي منتظر نجات ميسوزند ، از خواب ميپرند سه سال گذشته است بدن سوخته خود را ميبينند ميان رختخواب و دستي كه ديگر نيست.
سه سال گذشته است و هشت كودك سوخته كه حالا يازده سالهاند ، دست و پا ميزنند در هشت سالگيشان، سه سال گذشته است و پدر و مادرهاي آنها دست و پا ميزنند بين آموزش و پرورش و بيمارستان و مشكلاتي بيش از مشكلات هميشگي پدرها و مادرها. سه سال گذشته است مدرسه شهيد رحيمي درودزن (مدرسهاي كه آتش گرفت) هنوز پابرجاست و در كنار آن خيرين مدرسه شهيد دشتي زارع را ساختهاند. مدرسهاي كه قرار بود اسم اين كودكان به آن گذاشته شود اما آموزش و پرورش اجازه نداد.مدرسهكه ورود به آن براي خبرنگاران و عكاسان ممنوع است.
معلم در حيات مدرسه قديمي به دانشآموزان درس ميدهد، ميگويد: من همان سال معلمشان بودم اما اجازه صحبت ندارم بايد با مدير حرف بزنيد. زنگ تفريح است مدير در حياط مدرسه جديد ميگويد: بايد از آموزش و پرورش مجوز داشته باشيد،به ما گفتهاند با هيچكس صحبت نكنيم، به شما هم مجوز نميدهند،اي كاش قبل از آمدن تماس ميگرفتيد. در حالي كه خبرنگار ايلنا بامدير چانه ميزند، معاون مدرسه هشت دانشآموز را به طرف ساختمان مدرسه هدايت ميكند.
از مدرسه خارج ميشويم، از روستاييها سراغ خانه بچهها را ميگيريم. در طرفي از روستا عروسي است و در طرف ديگر كسي مرده، نيمي ازمردم روستاي درودزن يا در مهماني عروسي هستند يا در مجلس عزا. پدر رضا در را باز ميكند و از پسرش ميگويد: به ما گفتن صحبت نكنيم، اما ما كاري نداريم حرف راست را ميزنيم و دروغ نميگوييم. ميگويد:« بچهها يك ماه است بيمه شدهاند و دولت گفته هزينه درمان آنها را پرداخت ميكند، حتي هزينه عملهاي زيبايي را كه بايد در هجده سالگي انجام دهند» اما خيلي هم خوشبين نيست،ميگويد:« اگر تا هفت سال ديگر تصميمشان عوض نشود.»
خانواده محمدحسن اما صريحتر صحبت ميكنند، ريه پسرشان در آتشسوزي آسيب ديده، مادرش ميگويد:« به خاطر سوختگي با آب گرم نميتواند حمام كند و يك ذره هم حرارت آب را كم كنيم به خاطر مشكل ريهاش سرما ميخورد.» پدرش ميگويد:« كارتي به ما دادهاند تا در بيمارستانهاي دولتي رايگان درمان شوند اما وقتي سرماخوردگي محمدحسن شديد شده بود كارت را از ما قبول نكردند و گفتند اين ربطي به سوختگياش ندارد.» او ميگويد:« اينكه به ما بگويد در فلان بيمارستان عمل كنيد براي ما كافي نيست، بيمارستانهاي دولتي تا يك كاري انجام دهند پدر ما را در ميآورند، اگر ما پولي داشته باشيم در بيمارستان خصوصي شايد كاري انجام شود.» ميگويد:
تنها كار انجام شده اين است كه الان بيمه شدهاند و ماهي 200 تومان مستمري ميگيرند تمام خرجشان هم كه هي ميگويند دولت پرداخت كرده، دولت به ما گفته است فاكتور كنيم و بعد براي گرفتن پول اقدام كنيم، اول كه خيلي جاها اصلا فاكتور نميدهند، دوم پول كردن اين فاكتورها آنقدر برو و بيا و دوندگي دارد كه من يك مدت پيگيري كردم اما بعد، از خيرش گذشتم.» خبرنگار يك خبرگزاري دولتي تنها كسي است كه مجوز گرفتن اخبار اين كودكان را از آموزش و پرورش دارد، پدر محمدحسن ميگويد:
« من فاكتور دستم بود تا براي پرداخت به حسابداري بيمارستان بروم، يكي از مسئولان به خبرنگار ميگفت: همه هزينهها پيشاپيش پرداخت شده، فاكتور را نشانشان دادم و گفتم كسي به من پولي نداده است.» خانواده پريسا هم دل پري دارند، دختر آنها دستش را از دست داده، هر دو دستش را و خانواده نگرانند از اينكه هنوز علم آنقدر پيشرفت نكرده كه دست دختركشان برگردد. آنها هم گله ميكنند كه تنها قولي كه عملي شد بيمه آنها بود و هزينه درمانشان. در فاكتورها مانده و هنوز پرداخت نشده است، ميگويند:«حتي آموزش و پرورش قول داده بود برايشان سرويس تهيه كند كه اين كار را هم نكرده است.» ميگويند: «حتي چند نفر خواستند، سه تا از بچهها را كه سوختگي شديدتري داشتند از ايران ببرند، اما آموزش و پرورش چون ممكن بود جنبه سياسي پيدا كند، هماهنگ نكرد.»
اينها كوچكترين توقعات خانوادههايي بود كه كودكي كردن كودكهايشان را نديدند، خانوادههاي كه براي گرفتن حداقل حقوقشان وكيل گرفتند و نه از مدير و مستخدم مدرسه كه از آموزش و پرورش شكايت كردند، از شيراز و اصفهان كارشناساني براي بازديد از مدرسه آمد، ده درصد مستخدم مدرسه، بيست درصد مدير و پنجاه درصد رئيس سابق آموزش و پرورش منطقه مقصر شناخته شد، آموزش و پرورش براي تبرئه خود اعتراضي مبني بر اينكه اين كودكان،خارج از ساعت كار مدرسه در مدرسه بودند روي پرونده گذاشت كه كارشناسان آن را رد كردند.
به همين خاطر است كه آموزش و پرورش اجازه تهيه خبر و گزارش از اين كودكان را نميدهد و حتي تا دو هفته پس از وقوع حادثه توانسته بود از بازتاب اين اتفاق جلوگيري كند. وكيل اين پرونده در گفتوگو با خبرنگار ايلنا ميگويد:«پرونده در مرحله رسيدگي است به اين معنا كه كارشناسان آتشنشاني در مرحله اول بخش عمدهاي از تقصير را به عهده مدير و خدمتكار مدرسه گذاشتند اما در مرحلهي بعد هيات كارشناسي نظريهاي مبني بر اينكه ده درصد تقصير از خدمتكار، بيست درصد از مدير و پنجاه درصد از مسئول آموزش و پرورش وقت بوده است را ابلاغ كرد.» عبدالرزاق موسوي ميافزايد:«كليه مقدمات كار انجام شده، نظريه پزشك قانوني براي ميزان خسارت و نظريه كارشناسان براي مشخص شدن ميزان تقصير ضميمه پرونده شده و براي صدور كيفرخواست به دادگاه ارسال شده است.»
وي علت طولاني شدن روند پرونده را،خدمات پزشكي و درماني كه به بچهها ارائه ميشود دانست و گفت:«خانوادهها خود راضي به اين روند بودند اما اكنون به طور متفق ميخواهند پرونده به جريان بيفتد و روند رسيدگي به آن سريعتر شود كه اين تقاضا را رسما به دادگاه اعلام كردهايم.» وي ميگويد:« بحثي كه آموزش و پرورش در مورد حضور بچهها خارج از ساعت كارمدرسه مطرح كرده است، كاملا بياساس است و چيزي را متوجه بچهها نميكند.»
عبدالرزاق موسوي ميافزايد:« اين بحث براي مقصر شناختن مدير و خدمتكار مدرسه مطرح شده است اما با توجه به عرف موجود و رويه مدارس روستايي كاملا غيرمنطقي است.» كودكاني كه 14 آذر ماه سال 85 در روستاي درودزن در آتش سوختند همچون كودكاني كه در 24 دي ماه 83 در روستاي سفيلان (چهارمحال بختياري)، 11 دي ماه 85 در روستاي المني (لرستان) يا همان سال 85 در سروستان فارس يا حتي پيشتر از آن در سال 64 در هفت كيلومتري سفيلان و در سال 73 در شهرستان رشت سوختند. تنها صورت و دست و پاي خود را از دست ندادند، آنچه آنها از دست دادند بسيار دست نيافتنيتر از سوختگيهاي جسمي است كه شايد با چندين و چند عمل به جايي برسد، كودكي سوخته آنها، روح سوخته آنها را هيچكس نميتواند به آنها برگرداند.
نيم ساعت سوختن خود را ديدن براي همه سخت است و اينكه چه به سر كودكان هشت ساله ميآورد در گوشهگيريهايشان،در پرخاشگريهايشان در سرشان كه هميشه پايين است، حتي در كابوسهاي شبانهشان نميشود يافت. در ابتداي كودكي هجده بار به اتاق عمل رفتن را مشاورهاي زن و مرد آموزش و پرورش و بهزيستي نميتواند از خاطر اين كودكان پاك كند.
با جدا كردن اين كودكان از ديگر دانشآموزان، آموزش و پرورش توانسته درس آنها را تقويت كند و عقبافتادگيهايي كه به دنبال مرخصيهاي پياپي از مدرسه براي جراحيهاي سنگين ايجاد شده، جبران كند اما همين تبعيض كه ابتدا مثبت بود اكنون مشكلات ارتباطيگريزناپذيري براي اين كودكان ايجاد كرده است. محمدحسن معدلش 19 است وقتي كنارم مينشيند سرش را بلند نميكند، مادرش ميگويد:« قبل از اين اتفاق به زور بايد از دوستانش جدايش ميكرديم، در اين سه سال به زور بايد مجبورش كنيم بازي كند.»
محمدحسن ميخواهد پليس شود، پدرش ميگويد: «اما اگر همينطور ادامه بدي، از دزده هم خجالت ميكشي، دزده فرار ميكنه» عكس قبل از عملش را بغل ميكند و چيزي نميگويد. فكر ميكنم اين طفلها كودكييشان را از دست دادند و خيلي زودتر از آنكه زمانش برسد، بزرگ شدند،نوجوانيشان به اميد بهبودي خواهد گذشت و جوانيشان در حسرت كودكي سوختهشان، اگر بهبود يافته باشند.
گزارش: تارا بنياد
0 نظرهای شما:
Post a Comment