زندگي 5 نفره كنار اتوبان در همسايگي
اعيان نشينهاي تهران
خبرگزاري فارس: اينجا تهران است. حاشيه ورودي بزرگراه حكيم كنار تونل رسالت. به نظر ميرسد در اين محدوده اعياننشينها زندگي ميكنند؛ اما فقط آنها نيستند يك خانواده 5 نفره در يك اتاق 24 متري بدون آب، دستشويي و حمام هم اينجا زندگي ميكنند. البته اگر بشود نام آن را زندگي گذاشت
. - به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، اينجا خيابان وليعصر(عج) روبهروي پارك ساعي انتهاي خيابان آبشار كنار بزرگراه رسالت است. در كوچههاي اين خيابان مدل پايينترين خودروي پارك شده در جلوي در خانهها سانتافه، ماكسيما و سوناتا است. به نظر ميرسد در اين قسمت شهر، اعيان نشينها زندگي ميكنند؛ اما كنار تونل رسالت در حاشيه بزرگراه حكيم كنار ساختمان مسكوني زيباي نگين اين طور نيست. خانواده 5 نفرهاي در يك اتاق 24 متري بدون آب، دستشويي و حمام زندگي ميكنند. زندگي... روزانه هزاران هزار نفر از كنار اين افراد ميگذرند؛ بدون اينكه حتي نيمنگاهي هم به كودك 6 سالهاي كه در كنار بزرگراه در حال بازي است؛ بيندازند.
* كنار بزرگراه حكيم براي رفع حاجت چادر زدهايم
عيسي پدر اين خانواده كه حدوداً 40 ساله است به خبرنگار فارس ميگويد: دو سال پيش از بلندي پرت شدم و پايم شكست. بعد از آن نتوانستم حركت كنم، آقاي سلحشور كارگردان تلويزيون در رابطه با بيماريام بسيار به ما كمك كرد. وي به نداشتن انگشت شصت پاي خود اشاره ميكند و ميگويد: بعد از اين حادثه انگشت شصت پايم عفونت كرد و به گفته پزشكان بيماري برگر گرفتم. عيسي با اشاره به اينكه قبل از اين حادثه يك و نيم ميليون تومان پول داشتم، ادامه ميدهد: وقتي بيكار شدم اين پول هم خرج شد؛ همچنين با 500 هزار تومان از آن پول يك موتور خريدم تا بتوانم با آن روزگار بگذرانم؛ ولي به خاطر پايم نتوانستم از آن استفاده كنم. وي به نداشتن حمام، دستشويي و آب در محل زندگيشان اشاره ميكند و ادامه ميدهد: خواستيم يك دستشويي آبرومند بسازيم كه شهرداري آن را تخريب كرد. پدر اين خانواده 5 نفره ادامه ميدهد: چادري در كنار بزرگراه زده و در آنجا رفع حاجت ميكنيم.
* نتوانستم كرايه يك خانه 50 متري در سهراه آدران را بدهم
عيسي با اشاره به اينكه مدت 22 سال در خانههاي استيجاري يكي از نهادها ساكن بوديم و مقدار كمي كرايه ميداديم، ميگويد: 8 سال پيش ما را از آنجا بيرون كردند. وي در ادامه ميگويد: مجبور شديم براي ادامه زندگي به جاده ساوه، سه راه آدران برويم. مدت 6 سال در آنجا زندگي كرديم و براي يك خانه 50 تا 60 متري يك ميليون و 500 هزار تومان پول پيش و ماهي 20 تا30 هزار تومان كرايه ميداديم. عيسي ادامه ميدهد: هنگامي كه كرايهخانهها بالا رفت ديگر نتوانستيم به زندگي در آنجا ادامه دهيم، مجبور شديم به حاشيه بزرگراه حكيم آمده و در اينجا زندگي كنيم. اين مرد 40 ساله كه بيكار است، ادامه ميدهد: اثاثيه خود را در گوشه بزرگراه حكيم كنار تونل رسالت ريخته بوديم كه يك آقايي كه مدعي بود از شركت .... است وقتي وضعيت اسفبار ما را ديد، اين اتاق 24 متري را به ما داد تا در آنجا زندگي كنيم؛ ولي مأموران شهرداري تهران ميگويند آنها زمين خوار هستند.
* اگر شهرداري مرا از اينجا بيرون كند در جاي ديگر شهر چادر ميزنم
پدر اين خانواده 5 نفره ميگويد: در ابتدا كه در اينجا ساكن شديم؛ شهرداري آمد تا اين محل را تخريب كند، به مأموران شهرداري گفتم؛ اگر مرا از اينجا بيرون كنيد در جاي ديگر شهر چادر ميزنم. عيسي ادامه ميدهد: انسان اگر بخواهد هر كاري انجام دهد بايد پا داشته باشد، من كه پا ندارم چگونه كار كنم. وي به طرح مسكن مهر اشاره كرد و ادامه ميدهد: حتي پول وديعه اوليه اين كار را هم ندارم.
* ضامن ندارم تا يك ميليون تومان از كميته امداد وام بگيرم
اين مرد 40 ساله كه از ناحيه پا آسيب ديده است، ميگويد: ميخواهيم يك ميليون تومان از كميته امداد وام بگيريم؛ ضامن نداريم. هيچ كس ضامن كسي كه پا ندارد و نميتواند كار كند، نميشود. عيسي ميگويد: در گذشته در تعويض روغني كار ميكردم، الان كار ندارم و با كمك برخي از مردم روزگار ميگذرانم.
* با دبه آب براي گذران زندگي ميآوريم
وي با اشاره به اينكه آب براي زندگي نداريم، ميگويد: زن و بچههايم از مجموعه ورزشي كه در اين نزديكي است با دبه آب ميآورند. اين مرد 40ساله با اشاره به اينكه چارهاي نداريم و بايد زندگي خود را ادامه دهيم، ميگويد: آخر شماها از كجا ميدانيد كه ما غذا داريم بخوريم يا نه؟ وي با اشاره به اينكه 3 سال است در اينجا زندگي ميكنيم، ادامه ميدهد: يك دفعه هم نشده شهرداري بپرسد چرا شما در حاشيه بزرگراه زندگي مي كنيد، اما اگر ظرف نيم ساعت ما دو آجر روي هم بگذاريم مأمور شهرداري ميآيد و اقدام به تخريب ميكند. عيسي به تلويزيون و يخچالي كه در كنار آن خانه درب و داغان است اشاره ميكند و ميگويد: اين وسايل را يك آدم نيكوكار داده است. وي ادامه داد: اگر يك سرپناه داشته باشم مشكلات حل ميشود حتي حاضرم وقتي پايم خوب شد قسط آن را بپردازم. وي ميگويد: من نميخواهم شما از مسئولان بخواهيد براي ما كاري كنند، من نميخواهم آنها براي اينكه من سر راه وزير و وزرا نباشم و از ديد آنها پنهان باشم، مرا به جاي ديگر برده و از چاله به چاه بيندازند. وي خطاب به شهردار تهران ميگويد: آيا مسئولان شهرداري وقتي ميخواهند به برج ميلاد بروند از اينجا عبور نميكنند و ما را نميبينند؟ آيا تاكنون از خود نپرسيده است اين زن و بچه در حاشيه اين بزرگراه چه ميكنند؟
* از زندگي سير شدهام؛ همه بدانند ما نداريم
سميرا دختر 18 ساله اين خانواده كه ديپلم فني حرفهاي را اخذ كرده است به خبرنگار فارس ميگويد: به دليل مشكلات مالي نتوانستم ادامه تحصيل دهم. وي با اشاره به اينكه خيلي دلم ميخواهد كاري پيدا كنم تا كمك خرج خانواده باشم، ادامه ميدهد: چون كامپيوتر بلد نيستم، شغلي به من نميدهند. سميرا ادامه ميدهد: پدرم بيكار است و همسايهها خرج زندگي ما را ميدهند. دختر جوان با بيان اينكه قبلاً برايم مهم بود كه ديگران متوجه نشوند ما در كجا زندگي ميكنيم، ادامه مي دهد: الان اين طور نيست. ديگر از زندگي سير شدهام هركس ميخواهد ببيند. زندگي ما اين است؛ در حاشيه بزرگراه حكيم در يك اتاق 24 متري بدون آب، دستشويي و حمام زندگي ميكنيم.
* هر 2 هفته يكبار به حمام ميرويم
اين دختر ادامه ميدهد: قبلاً حمام عمومي در اين محدوده بود، ولي شهرداري آن را تخريب كرده است. سميرا ميگويد: مجبوريم براي رفتن به حمام به خانه اقوام و دوستان در جاده قديم كرج يا اسلامشهر برويم. وي ادامه ميدهد: به دليل اينكه مزاحم اقوام نشويم هر 2 هفته يك بار به حمام ميرويم. سميرا ميگويد: براي شستن لباسهايمان نيز به خانه اقوام ميرويم، اينجا آب نيست زندگي مشكل است.
* دوستانم رفتار تحقير آميز با من داشتند
وي در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده است، ميگويد: دوستانم وقتي فهميدند ما كجا زندگي ميكنيم ديگر با ما حرف نزدند. به قدري رفتار آنها تحقيرآميز شده بود كه دعا ميكردم، زودتر درسم تمام شود و آنها را نبينم. وي كه به اين زندگي خو گرفته است، ميگويد: چه كنيم بايد بسوزيم و بسازيم.
* راهم را طولاني ميكنم تا كسي متوجه نشود ما كجا زندگي ميكنيم
دختر ديگر اين خانواده كه كلاس دوم راهنمايي است، ميگويد: دوستانم نميدانند ما كجا زندگي ميكنيم اگر بدانند ديگر با من حرف نميزنند. وي ادامه ميدهد: من براي اينكه دوستانم ندانند كجا زندگي ميكنيم براي رسيدن به خانه راه را طولاني ميكنم. مادر اين خانواده ميگويد: بعد از اينكه اين اتفاق رخ داد مدتي در خانههاي مردم كار ميكردم، ولي به دليل استخوان درد نتوانستم به اين كار ادامه دهم. وي ميگويد: شرمنده بچهها هستم نميتوانم كاري برايشان انجام دهم.
* كنار بزرگراه حكيم براي رفع حاجت چادر زدهايم
عيسي پدر اين خانواده كه حدوداً 40 ساله است به خبرنگار فارس ميگويد: دو سال پيش از بلندي پرت شدم و پايم شكست. بعد از آن نتوانستم حركت كنم، آقاي سلحشور كارگردان تلويزيون در رابطه با بيماريام بسيار به ما كمك كرد. وي به نداشتن انگشت شصت پاي خود اشاره ميكند و ميگويد: بعد از اين حادثه انگشت شصت پايم عفونت كرد و به گفته پزشكان بيماري برگر گرفتم. عيسي با اشاره به اينكه قبل از اين حادثه يك و نيم ميليون تومان پول داشتم، ادامه ميدهد: وقتي بيكار شدم اين پول هم خرج شد؛ همچنين با 500 هزار تومان از آن پول يك موتور خريدم تا بتوانم با آن روزگار بگذرانم؛ ولي به خاطر پايم نتوانستم از آن استفاده كنم. وي به نداشتن حمام، دستشويي و آب در محل زندگيشان اشاره ميكند و ادامه ميدهد: خواستيم يك دستشويي آبرومند بسازيم كه شهرداري آن را تخريب كرد. پدر اين خانواده 5 نفره ادامه ميدهد: چادري در كنار بزرگراه زده و در آنجا رفع حاجت ميكنيم.
* نتوانستم كرايه يك خانه 50 متري در سهراه آدران را بدهم
عيسي با اشاره به اينكه مدت 22 سال در خانههاي استيجاري يكي از نهادها ساكن بوديم و مقدار كمي كرايه ميداديم، ميگويد: 8 سال پيش ما را از آنجا بيرون كردند. وي در ادامه ميگويد: مجبور شديم براي ادامه زندگي به جاده ساوه، سه راه آدران برويم. مدت 6 سال در آنجا زندگي كرديم و براي يك خانه 50 تا 60 متري يك ميليون و 500 هزار تومان پول پيش و ماهي 20 تا30 هزار تومان كرايه ميداديم. عيسي ادامه ميدهد: هنگامي كه كرايهخانهها بالا رفت ديگر نتوانستيم به زندگي در آنجا ادامه دهيم، مجبور شديم به حاشيه بزرگراه حكيم آمده و در اينجا زندگي كنيم. اين مرد 40 ساله كه بيكار است، ادامه ميدهد: اثاثيه خود را در گوشه بزرگراه حكيم كنار تونل رسالت ريخته بوديم كه يك آقايي كه مدعي بود از شركت .... است وقتي وضعيت اسفبار ما را ديد، اين اتاق 24 متري را به ما داد تا در آنجا زندگي كنيم؛ ولي مأموران شهرداري تهران ميگويند آنها زمين خوار هستند.
* اگر شهرداري مرا از اينجا بيرون كند در جاي ديگر شهر چادر ميزنم
پدر اين خانواده 5 نفره ميگويد: در ابتدا كه در اينجا ساكن شديم؛ شهرداري آمد تا اين محل را تخريب كند، به مأموران شهرداري گفتم؛ اگر مرا از اينجا بيرون كنيد در جاي ديگر شهر چادر ميزنم. عيسي ادامه ميدهد: انسان اگر بخواهد هر كاري انجام دهد بايد پا داشته باشد، من كه پا ندارم چگونه كار كنم. وي به طرح مسكن مهر اشاره كرد و ادامه ميدهد: حتي پول وديعه اوليه اين كار را هم ندارم.
* ضامن ندارم تا يك ميليون تومان از كميته امداد وام بگيرم
اين مرد 40 ساله كه از ناحيه پا آسيب ديده است، ميگويد: ميخواهيم يك ميليون تومان از كميته امداد وام بگيريم؛ ضامن نداريم. هيچ كس ضامن كسي كه پا ندارد و نميتواند كار كند، نميشود. عيسي ميگويد: در گذشته در تعويض روغني كار ميكردم، الان كار ندارم و با كمك برخي از مردم روزگار ميگذرانم.
* با دبه آب براي گذران زندگي ميآوريم
وي با اشاره به اينكه آب براي زندگي نداريم، ميگويد: زن و بچههايم از مجموعه ورزشي كه در اين نزديكي است با دبه آب ميآورند. اين مرد 40ساله با اشاره به اينكه چارهاي نداريم و بايد زندگي خود را ادامه دهيم، ميگويد: آخر شماها از كجا ميدانيد كه ما غذا داريم بخوريم يا نه؟ وي با اشاره به اينكه 3 سال است در اينجا زندگي ميكنيم، ادامه ميدهد: يك دفعه هم نشده شهرداري بپرسد چرا شما در حاشيه بزرگراه زندگي مي كنيد، اما اگر ظرف نيم ساعت ما دو آجر روي هم بگذاريم مأمور شهرداري ميآيد و اقدام به تخريب ميكند. عيسي به تلويزيون و يخچالي كه در كنار آن خانه درب و داغان است اشاره ميكند و ميگويد: اين وسايل را يك آدم نيكوكار داده است. وي ادامه داد: اگر يك سرپناه داشته باشم مشكلات حل ميشود حتي حاضرم وقتي پايم خوب شد قسط آن را بپردازم. وي ميگويد: من نميخواهم شما از مسئولان بخواهيد براي ما كاري كنند، من نميخواهم آنها براي اينكه من سر راه وزير و وزرا نباشم و از ديد آنها پنهان باشم، مرا به جاي ديگر برده و از چاله به چاه بيندازند. وي خطاب به شهردار تهران ميگويد: آيا مسئولان شهرداري وقتي ميخواهند به برج ميلاد بروند از اينجا عبور نميكنند و ما را نميبينند؟ آيا تاكنون از خود نپرسيده است اين زن و بچه در حاشيه اين بزرگراه چه ميكنند؟
* از زندگي سير شدهام؛ همه بدانند ما نداريم
سميرا دختر 18 ساله اين خانواده كه ديپلم فني حرفهاي را اخذ كرده است به خبرنگار فارس ميگويد: به دليل مشكلات مالي نتوانستم ادامه تحصيل دهم. وي با اشاره به اينكه خيلي دلم ميخواهد كاري پيدا كنم تا كمك خرج خانواده باشم، ادامه ميدهد: چون كامپيوتر بلد نيستم، شغلي به من نميدهند. سميرا ادامه ميدهد: پدرم بيكار است و همسايهها خرج زندگي ما را ميدهند. دختر جوان با بيان اينكه قبلاً برايم مهم بود كه ديگران متوجه نشوند ما در كجا زندگي ميكنيم، ادامه مي دهد: الان اين طور نيست. ديگر از زندگي سير شدهام هركس ميخواهد ببيند. زندگي ما اين است؛ در حاشيه بزرگراه حكيم در يك اتاق 24 متري بدون آب، دستشويي و حمام زندگي ميكنيم.
* هر 2 هفته يكبار به حمام ميرويم
اين دختر ادامه ميدهد: قبلاً حمام عمومي در اين محدوده بود، ولي شهرداري آن را تخريب كرده است. سميرا ميگويد: مجبوريم براي رفتن به حمام به خانه اقوام و دوستان در جاده قديم كرج يا اسلامشهر برويم. وي ادامه ميدهد: به دليل اينكه مزاحم اقوام نشويم هر 2 هفته يك بار به حمام ميرويم. سميرا ميگويد: براي شستن لباسهايمان نيز به خانه اقوام ميرويم، اينجا آب نيست زندگي مشكل است.
* دوستانم رفتار تحقير آميز با من داشتند
وي در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده است، ميگويد: دوستانم وقتي فهميدند ما كجا زندگي ميكنيم ديگر با ما حرف نزدند. به قدري رفتار آنها تحقيرآميز شده بود كه دعا ميكردم، زودتر درسم تمام شود و آنها را نبينم. وي كه به اين زندگي خو گرفته است، ميگويد: چه كنيم بايد بسوزيم و بسازيم.
* راهم را طولاني ميكنم تا كسي متوجه نشود ما كجا زندگي ميكنيم
دختر ديگر اين خانواده كه كلاس دوم راهنمايي است، ميگويد: دوستانم نميدانند ما كجا زندگي ميكنيم اگر بدانند ديگر با من حرف نميزنند. وي ادامه ميدهد: من براي اينكه دوستانم ندانند كجا زندگي ميكنيم براي رسيدن به خانه راه را طولاني ميكنم. مادر اين خانواده ميگويد: بعد از اينكه اين اتفاق رخ داد مدتي در خانههاي مردم كار ميكردم، ولي به دليل استخوان درد نتوانستم به اين كار ادامه دهم. وي ميگويد: شرمنده بچهها هستم نميتوانم كاري برايشان انجام دهم.
0 نظرهای شما:
Post a Comment