مرثیه ای برای پرواز شماره 7908


مرثیه ای برای پرواز شماره 7908



تهران - خبرگزاری ایسکانیوز: خبر به فاصله چند دقیقه مثل بمب منفجر شد ؛ خبر کشته شدن 168 مسافر و خدمه هواپیمای پرواز شماره 7908. 11:45 چهارشنبه 24 تیر 1388 است که مهماندار هواپیمای «توپولوف» شرکت «کاسپین» در فرودگاه بین المللی امام خمینی به دو زبان فارسی و لاتین به مسافران پرواز شماره 7908 خوش آمد می گوید.

کمربندها بسته می شود و پرنده آهنین «تهران» را به مقصد «ایروان» ارمنستان ترک می کند.11 عضو تیم ملی جودوی نوجوانان ایران هم در کنار 157 مسافر و خدمه با یکدیگر خوش و بش می کنند.
همین که «توپولوف» اوج می گیرد رویاهای شیرین بچه های تیم ملی نیز در آسمان می رقصد.آنان می روند تا در یک اردوی تدارکاتی ، برای مسابقه های جهانی مجارستان آماده شوند.
حالا 16 دقیقه از پرواز گذشته و هواپیما به قزوین رسیده است که ناگهان ، صدایی مهیب مثل انفجار بمب ، روستای «فارسیان» را تکان می دهد.به فاصله چند ثانیه ، دود و آتش به آسمان زبانه می کشد و بعد ، آژیر آمبولانسهاست که از فاجعه‌ خبر می دهد.
موجی از مردان پریشان حال با صورت‌هایی لبریز از اشک و قدم‌هایی لرزان رو به زمین های کشاورزی روستای «فارسیان» دارند. پا که درون قربانگاه می‌گذاری دنیایی دیگر است ، دنیایی با صدای شیون ، دنیایی با دود و شعله‌های سر به فلک کشیده ، دنیایی به رنگ دل های سوخته.
یکی دوربین بر دوش ، می‌لرزد شانه‌اش و اشکش سرازیر می‌شود.شماری از خبرنگاران به سوی او می‌ دوند و فریاد می ‌زنند «یا حسین.»آری خبر خون است و مرگ اما چه غریبانه ! باورت نمی‌شود این آخرین پرواز بود.بچه های تیم ملی رفته بودند تا برای نمایش دلاور مردانه در عرصه جهانی آماده شوند ؛ غم از دست دادن بقیه هموطنان نیز از این کم تر نیست.دلم می‌گیرد از این ظهر گرم تابستانی.همین که موبایلم زنگ می خورد دوستی از آن طرف خط می گوید : «شمار کشته ها را داری؟»تازه از ناهارخوری خبرگزاری برگشته و پشت رایانه ام نشسته ام که با شنیدن خبر سرنگونی هواپیمای «تهران - ایروان» دستم می لرزد و نیرویم را برای نگاشتن حروف صفحه کلید رایانه از دست رفته می بینم.
ناخودآگاه به یاد صحنه های بیرون کشیدن جنازه‌های سوخته همکارانم - دی 1384 - در شهرک «توحید» تهران می افتم و برای چند لحظه دست از کار می کشم ؛ اما نه ، خبر نباید روی زمین بماند.راستی که چه سخت است بیرون کشیدن جنازه های سوخته ده ها هموطن خردسال و بزرگسال ، زن و مرد از دل آهن پاره‌ های تابوت پرنده ، از کنار هم چیدن روپوش های آبی به روی زمین .
آری دلم می‌ گیرد از این پرواز ، پرواز آخر بچه های تیم ملی.
به راستی اما مسئول ضعف سامانه مسافربری هوایی در ایران کیست ؟ ما تا به کی باید شاهد سرنگونی مرگبار هواپیماهای فرسوده و داغدار شدن صدها هموطن دیگر باشیم ؟ کاش کمی مسئولانه ‌تر تصمیم می‌گرفتیم ، همین.

«بهروز – آرمان» دبیر گروه حوادث خبرگزاری ایسکانیوز

0 نظرهای شما: