فرمانده کالیفرنیا در تهران

فرمانده کالیفرنیا در تهران
مروری بر ستون «طنز» مطبوعات



مروری بر ستون طنز مطبوعات امروز چهارشنبه 4/6/1388:


روزنامه جام جم کارتون زیر را منتشر کرده است:




شهرام شکیبا با عنوان "فرمانده آینده کالیفرنیا در تهران" نوشته است
:در خبرها خواندم که یک مرد 65 ساله که راننده اتوبوس است، طی یک درگیری با همسایه‌هایش عصبانی شده است. لذا به خانه رفته یک کلاشینکف و دو کلت برداشته و 1920 تیر به آنها شلیک کرده و چندین نفر، از جمله دو همسر خود و یکی از دختران همسایه و دختر خودش را به قتل رسانده است.
1- ایشان با احتساب اینکه هر خشاب کلاشینکف 30 فشنگ ظرفیت دارد، دست کم 60 خشاب تیر در کرده است.
2- اگر فرض کنیم که همه خشاب‌ها پر و آماده بوده، فقط برای تعویض خشاب و به رگبار بستن، دست کم دو دقیقه وقت لازم داشته. یعنی 120 دقیقه که می‌شود دو ساعت، شلیک گلوله.
3- در این دو ساعت هیچکس از شنیدن این همه صدای تیر، تعجب نکرده که به پلیس تلفن بزند؟
4- یا پلیس آنقدر دیر رسیده که او دو ساعت وقت شلیک داشته.
5- این چه اوضاعی است که یک نفر این همه گلوله و سلاح در خانه دارد؟
6- چطور ممکن است که کسی این همه فشنگ داشته باشد و مستقیماً با آشوب‌های اخیر رابطه نداشته باشد؟
7- خواهشمندیم بیشتر تحقیق کنید، طرف مربوطه قطعاً یک نسبتی با اعضای ستادهای انتخاباتی داشته.
8- گرچه شخص مورد نظر زبرتر از آن به نظر می‌رسد که بتواند انقلاب مخملی و اینها بکند.
9- ایشان با این همه توانایی، قطعاً تالی تلو آرنولد شوارتزنگر در ترمیناتور است. لذاً قطعاً فرماندار آینده ایالت کالیفرنیاست. از همین حالا محکم نسق‌گیری کنید که فردا رویش زیاد نشود.
محمود فرجامی با تیتر "دوستان غیر تریاکی" در تهران امروز اینگونه نوشته است:اگر روزنامه «تهران امروز» با اين وضعيت توزيع، خواننده‌اي داشته باشد و آن خواننده از مونوريل ما –كه بر خلاف تمام مونوريل‌هاي اين مرز و بوم سر موقع راه افتاده و منظم كار مي‌كرد- خوشش آمده باشد و عادت كرده باشد هر روز «تهران امروز» را چپه‌رو كند و آن را بخواند و بعد ديروز ديده باشد كه در ستون ما يك چيزهاي ديگري علم كرده‌اند حق دارد تعجب كرده باشد ولي به هيچ وجه حق نداشته كه زير لبي چيزهاي بدي حواله «تهران امروز» و ما كرده باشد.
اولا به اين خاطر كه چيزي كه در تهران و بلكه ايران امروز طبيعي است «تعجب» است و هيچ معني ندارد كه هر كس از هرچيز تعجب كرد، بردارد زير لب حرف‌هاي ناجور بزند. همين عادت‌هاي كوچك ناپسند اگر جلوي‌شان گرفته نشود به مصداق «تخم‌مرغ دزد، شتردزد مي‌شود»؛ در آينده باعث بروز اغتشاش خواهد شد.
فكرش را بكنيد ميليون‌ها نفر به اين عادت زشت مبتلا شوند و بعد يك روز صبح از خواب بيدار شوند و از يك چيزي تعجب كنند و همگي شروع كنند زير لبي حرف‌هاي نامربوط زدن...! بله ديگر؛ ثانيا ما چه تقصيري داريم؟ من مطلب ديروز را نوشتم و براي مسئول صفحه فرستادم كه او هم طبيعتا به سردبير داده كه ايشان هم قاعدتا با نظر مدير مسئول روزنامه مطلب را حذف كرده كه آن بنده خدا هم لابد از طرف صاحب امتياز تحت فشار بوده و آنها هم حتما از سوي سرمايه‌گذاران مجبور به محافظه‌كاري بيشتر شده‌بودند و... بقيه‌اش هم كه به ما مربوط نيست.
همين‌قدر توضيح داديم كه بدانيد فقط در مسائل اخير نيست كه سلسله علل طولي باعث تحليل روابط علت و معلولي مي‌شود و ما هم به نوبه خودمان از سفسطه به ميزان مورد نياز بهره‌منديم و پايش بيفتد مي‌توانيم دقيقا «طبق قانون» ثابت كنيم كه ماست سياه است يا حتي فلاني زنده است.
ولي با تمام اين اوصاف به نظر مي‌رسد اگر روند سانسور تدريجي رو به تزايد مونوريل كه از چند كلمه شروع شده بود و خيلي آرام و نامحسوس به چند پاراگراف در روزهاي اخير رسيده بود همچنان ادامه مي‌يافت و به جاي حذف كلي مطلب ديروز، اندك اندك به جايي مي‌رسيد كه از مونوريل ما فقط سرستونش باقي مي‌ماند بهتر و مطلوب‌تر بود.
يعني اصولا هرچيزي «تدريجي‌»اش راحت‌تر هضم مي‌شود تا «يكدفعگي»اش. مرحوم دهخدا يكبار در ستون چرند و پرند خود كه در زمان انقلاب مشروطه مي‌نوشت به اهميت و فايده اين نوع تغييرات بنيادي اشاره كرده و خطاب به برادران غيور ترياكي خود نوشته بود:
«... من به تمام دوستان مسلمان غيور ترياكي خود اعلام مي‌كنم كه ترك ترياك ممكن است با اينكه اولا در امر ترياك جازم ومصمم باشند ثانيا مثلا يكنفر كه روزي دومثقال ترياك مي‌خورد روزي يك گندم ازترياك كم كرده دوگندم مرفين به‌جاي آن زياد كند و كسي كه 10 مثقال ترياك مي‌كشد روزي يك نخود كم كرده دو نخود حشيش اضافه نمايد و همينطور مداومت كند تا وقتي كه دومثقال ترياك خوردني به چهارمثقال مرفين و 10 مثقال ترياك كشيدني به بيست مثقال حشيش برسد.
بعد از آن تبديل خوردن مرفين به آب‌دزدك مرفين وتبديل حشيش به خوردن دوغ وحدت بسيار آسان است.دوستان غيورترياكي من! درصورتي كه خدا كارها را اين‌طور آسان كرده چرا خودتان را از زحمت حرف‌هاي مفت مردم و تلف كردن اين همه مال و وقت نمي‌رهانيد؟ واقعا شاعر خوب گفته است كه عقل و دولت قرين يكديگرست.
مثلا وقتي كه بزرگان فكر مي‌كنند مردم فقيرند و استطاعت نان گندم خوردن را ندارند و رعيت همه عمرش رابايد به زراعت گندم صرف كند و خودش هميشه گرسنه باشد ببينيد چه مي‌كنند: روز اول سال نان را با گندم خالص مي‌پزند.
روز دوم در هرخروار يك من تلخه، جو، سياهدانه، خاك‌اره و يونجه مي‌زنند. معلوم است در يك خروار گندم كه صدمن است يك من از اين چيزها هيچ معلوم نمي‌شود. روز دوم دومن ميزنند.
روز سوم سه من و بعد از صدروز كه سه ماه و ده روز بشود، صد من گندم صد من تلخه، جو، سياهدانه، خاك اره، كاه و يونجه شده است درصورتي كه هيچ‌كس ملتفت نشده و عادت نان گندم خوردن از سر مردم افتاده است. واقعا كه عقل و دولت قرين يكديگرست.»
(از شماره 1 دوره اول روزنامه صوراسرافيل)از اين رو و از آنجايي كه اين روش دست كم از زمان مشروطه تا كنون مورد آزمايش قرار گرفته و مجرب است به نظر مي‌رسد بهتر باشد اولياي امر در «تهران امروز» به آن عمل كنند.
مسئولان امور و دولتيان در ايران امروز هم كه طبيعتا صلاح مملكت خويش را مي‌دانند. هرچند كه در مجموع «يكدفعگي» چندان توصيه نمي‌شود!
روزنامه کیهان نیز در ستون گفت وشنود خود اینگونه نوشته است:
گفت: ديروز تعداد ديگري از متهمان آشوب هاي اخير به روابط خود با بيگانگان اعتراف نموده و از مردم تقاضاي بخشش كردند.
گفتم: در جلسات قبلي دادگاه هم تعداد ديگري از آنها به رابطه با بيگانگان اعتراف كرده بودند.
گفت: هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا نيز با صراحت به مديريت آشوب ها توسط آمريكا و سازمان CIA اعتراف كرده بود.
گفتم: همه اسناد و مدارك موجود نيز به وضوح از اين ارتباط حكايت مي كند.
گفت: حالا موسوي و خاتمي چگونه اين وطن فروشي و خيانت بزرگي را كه عليه مردم ايران مرتكب شده اند، توجيه مي كنند؟!
گفتم: آن وقت ها شخصي مقداري باروت را بار الاغ كرده و قصد ورود به شهر را داشت كه دروازه بان به او مشكوك شد و پرسيد؛ اين باروت را براي چه وارد شهر مي كني؟ يارو گفت؛ باروت نيست، سياه دانه است! دروازه بان براي اينكه نشان بدهد باروت است مقداري از آن را كف دست يارو گذاشت و كبريت كشيد و يارو در حالي كه همه سر و صورتش از انفجار باروت سوخته بود با كمال پررويي به دروازه بان گفت؛ ديدي قربان! عرض كردم كه سياه دانه است!

0 نظرهای شما: