ياسمين سينايي در گفتگو با ايلنا؛
ريشه بيتوجهي به هنر و معماري را بايد در
كودكي جستجو كرد
بهاعتقاد سينايي؛ ريشه بيتوجهي به هنر و معماري ايران در آدم بزرگهاي امروز را بايد در روزهاي كودكيشان جست و جو كرد. او با نقد آموزش هنر به کودکان و پراشکال دانستن آن؛ ميگويد: اينکه معلم به بچهها بگويد هرکاري ميخواهيد، انجام دهيد. اشتباه محض است.
بهاعتقاد سينايي؛ ريشه بيتوجهي به هنر و معماري ايران در آدم بزرگهاي امروز را بايد در روزهاي كودكيشان جست و جو كرد. او با نقد آموزش هنر به کودکان و پراشکال دانستن آن؛ ميگويد: اينکه معلم به بچهها بگويد هرکاري ميخواهيد، انجام دهيد. اشتباه محض است.
ایلنا:- ياسمين سينايي معتقد است؛ مربي نقاشي تنها بايد ذوق بچهها را هدايت كند و آموزشهاي ابتدايي كه بايد نامحسوس باشند، روي رفتار كودك با رنگ و كاغذ هم نمود مييابد. وی در گفتگو با ايلنا در اين باره كه بچهها از چه زماني ميتوانند خلاقيت خود در عرصه هنر را بروز دهند، میگوید: بچهها به طور عادي از سن 5 سالگي دقت كردن در محيط اطراف را شروع ميكنند و محيط پيرامونشان را با جزييات بيشتري ميكشند. ولي اين مسئله درمورد همه كودكان صدق نميكند و در بچههاي مختلف تفاوت دارد.
بچههاي سه سال و نيمه و چهار سالهاي هستند كه ايده مورد نظر در نقاشي را كاملا اجرا ميكنند. به عنوان مربي هنر؛ فكر ميكنم بچهها بايد از 5 سالگي درمعرض آموزش هنري قرار گيرند. وی میافزاید: منظور من؛ آموزش نقاشي از سن پنج سالگي است. در سنين پايينتر آشنايي با رنگ بسيار مهم است، اما نه صرفا از مسير نقاشي. در اين دوره؛ تمرينهايي مثل انواع شيوههاي ساده چاپ رنگي، قيچي كردن كاغذ، نحوه استفاده درست از مداد، نقاشي با انگشت و بازيهاي مختلف با رنگ، بهترين وسيله براي رشد خلاقيت كودكان است.
اما از پنج سالگي به بعد ميتوان به بچهها موضوع داد و آنها را براي رسيدن به تكنيك درست در نقاشي، آموزش داد. وی ادامه میدهد: روند بروز آثار خلاقه در افرادي كه پيش از دوسالگي آموزش هنر ميبينند، سرعت ميگيرد. درواقع تنها كودكاني به هنرمندان نامآور تبديل ميشوند كه از نخستين ماههاي زندگي درمعرض آموزش قرار گيرند. مگر در موارد خاص كه فرد استعدادي فوقالعاده دارد و درواقع يك نابغه است. زماني كه كودك مداد را به دست ميگيرد و نقاشي را شروع ميكند، ميتوان فهميد تا چه اندازه با هنر روبه رو بوده است. به عبارت ديگر اين آموزشهاي ابتدايي كه بايد نامحسوس باشند، روي رفتار كودك با رنگ و كاغذ هم نمود مييابد. سینایی که خود در خانوادهای هنرمند رشد یافته (پدر وی خسرو سینایی؛ سینماگر مطرح و مادرش گیزلا وارگا سینایی؛ هنرمند نقاش است)، نقش خانواده در عرضه هنرمند به جامعه را بسیار مهم میداند و میگوید: معتقدم اين مساله صد درصد به خانواده بستگي دارد. رنگ و كاغذ تاثير انكارناپذيري بر روحيه كودكان ميگذارد.
آنها بايد با رنگ راحت باشند، ترس از درست يا غلط در نقاشي، ذوق بچه را كور ميكند. در اين ميان به همان اندازه كه خانواده ميتواند هنرمند تربيت كند، ميتواند مانعي براي تربيت هنرمندان هم باشد. متاسفانه از آنجا كه پدرها و مادرهاي امروز هم به شيوه اي نادرست آموزش ديدهاند، كارهايي ميكنند كه باعث كور شدن ذوق هنرمندان كوچك ميشود. البته خانواده هم بيتقصير است، آنها هم به همين روش نقاشي كردن را يادگرفتهاند. وی اظهار می کند: براي جلب توجه پدر، مادرها برنامههاي آموزشي بايد به طور مداوم اجرا شود. اين راهكار قطعا خيلي آرام پيش ميرود، اما بي نتيجه نخواهد بود. مادرها بايد خود را كنترل كنند و براي مقابله با دخالت در نقاشي فرزندان، تنها جعبه مدادرنگي و كاغذ را دراختيار كودك قرار دهند.
اجازه ندهند فرزندشان از روي مدل نقاشي كند. دخالت در صفحه نقاشي بچههاي كم سن كه به تكنيك اشراف چنداني ندارند، اشتباه است اما درمورد بچههاي دبستاني بيشترين كمك والدين در زمينه انتخاب موضوع است. موضوع بايد توجه بچه را جلب كند. بايد به كودكشان اجازه دهند ذهنيت خود را بر كاغذ پياده كنند. این نقاش ادامه میدهد: موسيقي رايجترين رشته هنري در جامعه است. بچههايي كه بدون برنامه آموزشي و بهطور عادي در معرض موسيقي قرار ميگيرند، علايمي از خود بروز ميدهند كه نشان دهنده استعداد آنها است. علاقه به رنگ و گذران وقت با قيچي و كاغذ و مدادرنگي نشانه اي است حاكي از علاقه كودك به هنرهاي تجسمي.
والديني كه به رشد هنري فرزندشان اهميت ميدهند، بايد به دنبال نشانههايي كوچك باشند كه از علاقه دروني فرزندشان حكايت دارد. البته در حوزه آموزش هنر به كودكان همه چيز به هم مربوط است، بچه ها در فضايي مرتبط با موسيقي نقاشي ميكنند زيرا موسيقي احساسي به بچه ها ميدهد كه باعث فوران هنري ميشود. وی در مورد روشهاي مدون براي پرورش خلاقيت در كودكان توضیح میدهد:روشهاي مدوني وجود دارند كه متاسفانه به زبان فارسي ترجمه نشدهاند. بيشتر منابع موجود براي آموزش مربي است. آموزش درواقع هدايت كردن كودك است به اين شرط كه خانواده هم سطح مطالعاتش را در همين زمينه هنر بالا ببرد. متاسفانه مربيان با يك پرسش عذاب آور از طرف خانوادهها رو به رو هستند.
مادرهايي كه كودكانشان را براي آموزش ميآورند، مدام ميپرسند بچه ما از كي ميتواند رنگ و روغن ياد بگيرد؟ اين ديدگاه در اغلب خانوادهها وجود دارد. آنها تصور ميكنند نقاشي حتما بايد با رنگ و روغن باشد و بتوان آن را به ديوار خانه آويخت. درحالي كه تعريف نقاشي براي بچهها خيلي فراتر از اين است. وی بازتاب شرایط زندگی و دیدگاه کودک نسبت به نقاشی را تعريفی برای نقاشي بچهها میداند: پياده كردن تخيل كودكانه كه بازتاب شرايط زندگي و ديدگاه کودک نسبت به زندگي و تجربههاي هنري است كه تاكنون فراگرفته است. ديد و سليقه هنري مهمترين بخش آموزش هنر به آنها است. اينكه بچه بتواند آنچه را در فكر و تخيلش هست روي كاغذ بياورد.
هدف ما در آموزش نقاشي به كودك اين نيست كه به او بياموزيم چطور يك نقاشي را براي نصب روي ديوار خانه ترسيم كند. وی می افزاید: ميتوان كودكي را درنظر گرفت كه در دوران كودكي به شنيدن موسيقي مبتذل عادت كرده، زدودن عادت به اين نوع موسيقي در سنين بزرگسالي بسيار سخت است. در ديگر حوزهها هم همينطور است. هدف نهايي آموزش هنر در واقع بالابردن سطح سليقه جامعه است. كودك وقتي جايگاه هنر در زندگي انسان را دريافت، بهطور ناخودآگاه آن را در تمام شئون زندگياش به كار ميگيرد. ريشه بيتوجهي به هنر و معماري ايران در آدم بزرگهاي امروز را بايد در روزهاي كودكيشان جست و جو كرد، روزهايي كه هنر در زندگي آنها هيچ جايگاهي نداشت. وی در مقایسه شيوه آموزش هنر به کودکان در ايران و غرب میگوید: در سيستمهاي آموزشي مدرن آموزش هنر جايگاهي غيرقابل انكار دارد.
بچهها در رشتههاي غيرمرتبط با هنر به طور عادي هفتهاي سه ساعت آموزش هنر دارند. علاوه بر اين بچههاي علاقهمند آموزشهاي ديگري نيز دريافت ميكنند. مثل كارگاههاي عروسك سازي، نمايش سايه، كارگاه جواهرسازي و عكاسي. همه اينها بهانههايي هستند براي آشنا كردن كودكان با مقوله هنر. به عنوان مثال يكبار كه قرار بود كافه ترياي مدرسه آلماني ها راهاندازي شود، به كمك دانش آموزان مدرسه محل كافه را آماده كرديم. رنگ ميز و صندلي را بچهها به عهده گرفتند و لوگوي كافه را طراحي كردند. در قالب اين سرگرمي بچهها احساس مسئوليت و همكاري با جمع را فراگرفتند.
امروز آموزش هنر در مدرسه ديگر تنها آموزش مباني هنري نيست. كارشناسان آموزش از اين مسير مهارتهاي مختلفي را كه در زندگي انسان موثر است، به بچهها آموزش ميدهند. اما در ايران تنها تعداد اندكي مدرسه آنهم تنها در پايتخت به آموزش هنر توجه ميكنند. در مدارس معمولي هنر كمرنگترين ماده درسي است. به ويژه در دبيرستان كه به دليل فشار درس، هنر به راحتي قلم گرفته ميشود. بهنظر من نوجواني كه بهترين سالهاي زندگياش را در رقابتي شديد و سخت براي رسيدن به دانشگاه سپري ميكند، حتما بايد براي تخليه اين فشار جايي داشته باشد و زنگ هنر بهترين زمان براي اين كار است.
سینایی ادامه می دهد: ميتوان با گروهي از دانشجويان هنر كه هدف خودشان هم يادگيري است، آموزشهاي هنري را به صورت كارگاههاي آموزشي در مدارس تهران آغاز كرد و پس از مدتي به شهرستان ها تعميم داد. اين كار نياز به هزينه گزاف ندارد. حمايتي مختصر ازسوي آموزش و پرورش و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي تحقق آن كفايت ميكند. ياسمين سينايي که مدتهاست در زمينه آموزش هنر به کودکان فعاليت ميکند، از وضعيت آموزشي هنر راضي نيست اما معتقد است که با يک مداد و کاغذ بدون نياز به بودجه زياد نيز مي توان چنين کاري انجام داد. يک عده به من مي گفتند کمبود بودجه باعث مي شود در مدارس نتوانيم به آموزش هنر بپردازيم. نداشتن بودجه بهانه است.
من طرحي نوشتم که با يک مداد و يک کاغذ طوري بتوانيم به بچهها آموزش دهيم که نتيجه بدهد اما کسي به آن اهميت نداد و همچنان همان بهانهها گفته ميشود. وی در ادامه درمورد وضعيت آموززش هنر در مدارس توضیح میدهد: آموزش هنر به کودکان پر از اشکال است. در مدارس غيرانتفاعي به دليل داشتن اعتبار بيشتر، تلاش هايي صورت مي گيرد و تاحدي نسبت به آموزش هنر کودکان اهميت قائل هستند. اما آن هم فقط تا مقطع دبستان است ولي در در دوران راهنمايي که بهترين سن آموزش کودکان است، در کلاسها دانشآموزان آزاد هستند و بچهها درسهاي ديگري ياد ميگيرند يا اينکه معلم ميگويد هرکاري بخواهيد، انجام دهيد. اين کار بسيار اشتباه است. حالا تهران که جاي خود دارد، آموزش هنر در شهرستانها فاجعه است و هيچگونه توجهي به آن نميشود. سينايي درباره اشکالات ديگر آموزش در مدارس میافزاید: دو نوع زياده روي وجود دارد.
بچهها يا آنقدر محدود ميشوند كه فقط يک کاغذ به آنها ميدهند تا از طرح روي تخته بکشند که اغلب مدارس ما به اين شيوه عمل ميکنند يا برعکس ميگويند که بگذاريد بچهها آزاد باشند. من به اين کار نيز اعتقاد ندارم. درين حال که به بخش خلاق کودک يعني بخشي که فانتزي و جالب است، بايد اهميت داد تا مورد لطمه قرار نگيرد، قسمت ديگر نيز بايد درسهايي در قالب تکنيک و مباني هنرهاي تجسمي، آموخته شود، بدون آنکه به بخش کودکانه يا فانتزي دست بزنيم. وی براي توضيح بيشتر اين مطلب مثالي از تجربههاي خود را عنوان کرد: خيلي از پدر و مادرها از من ميپرسند که پس چه زماني فرزندشان کار با رنگ و روغن را شروع ميکنند؟ من پاسخ ميدهم که هيچوقت.
بچهاي که 10 سال سن دارد چرا بايد رنگ و روغن کار کند. او بايد تا 14 سالگي کار کند و وقتي مهارتهاي لازم را کسب کرد، ميتوانيم طراحي را آنهم نه فقط با رنگ و روغن به آنها آموزش دهيم. وی که کارگاههايي براي کودکان سرطاني موسسه محک برگزار کرده بود، به نحوه انتخاب موضوعهاي کارگاهها اشاره میکند: مخاطب خيلي مهم است. من براي هر مخاطبي يک طرح را انتخاب ميکنم چون بهترين نتيجه را ميدهد مثلا اگر قرار باشد کارگاهي در موزه برگزار کنم، بچهها بايد بدانند که در موزه کار فرهنگي و هنري انجام ميشود يا اگر سمپوزيوم نقاشي است، بيشتر روي سبکهاي نقاشي تاکيد مي کنم. زماني براي بچههاي بم کارگاه برگزار کرده بودم بر روي شرايط روحي آنها کار کردم يعني به بچهها رنگ ميداديم تا روي مقواهاي سياه کار کنند. آنها آنقدر رنگ ميکردند تا سياهي مقوا از بين ميرفت و به اين ترتيب بم را از نو ميساختند.
وی تاکيد میکند: موضوع بسيار مهم است تا بتوانيد از گروهي که با شما کار ميکنند، نتيچه بگيريد. من در کارگاهها سعي ميکنم، حداقل راجع به يک سبک نقاشي ايراني و اروپايي صحبت کنم. بعضي از بچهها واقعا يادشان ميماند و با فکر از کارگاه خارج ميشوند. من به کارگاه نميروم و به بچهها نميگويم حالا نقاشي بکشيد. سختگير هستم و به اينکه کودکان کارشان را طبق يک اصولي به اتمام برسانند، توجه ميکنم. سينايي که کارگاهي نيز در کنار سمپوزيوم نقاشي در موزه هنرهاي ديني امام علي (ع) برگزار کرده بود، در مورد کارگاههايي که در چنين مکانهايي برگزار ميشوند، میگوید: اگر موزهها و فرهنگسراها امکان ايجاد کارگاهها را بيشتر کنند يا بخشي را به اين کارگاهها اختصاص دهند، معضل ما در آموزش هنر به کودکان تاحدي رفع ميشود.
ما حتي به برپايي کارگاههاي شهري در پارکها فکر کرديم اما اين تصور خيلي ايدهآليستي بود زيرا بايد قدم به قدم و کوچک _ کوچک کار کرد. ما نميتوانيم در سطح وسيع نتيجه بگيريم. وی سپس از هدف برگزاري کارگاهها را رسيدن به يک نتيجه بيان میکند: براي من هدف از اين کارگاهها اين است که يک بچه در يک هفته درسي را فراگرفته باشد و من به عنوان يک مربي به نتيجه بصري رسيده باشم. اگر از کارم نتيجه نگيرم، ناراضي هستم و فکر ميکنم خوب نتوانستم به آنها آموزش بدهم. پس فکر ميکنم موزهها و فرهنگسراها به دليل داشتن محيط فرهنگي، فضاي مناسبي براي آموزش هنر به کودکان هستند.
من کارگاههاي زيادي در انواع و اقسام شرايط برگزار که همه را به شکل مکتوب گردآوري کردهام، به اين دليل که چندي است اين کارگاه دارند، رواج پيدا ميکنند. من حتي با بچههاي نابينا کار کردهام. کارگاههاي ما بهترين بودند زيرا تعداد کودکان زياد نبود. به عنوان مثال کارگاهي که در موزه امام (ع) برپا شد به دليل تعداد کم کودکان، محيط فرهنگي و مواد خوب، بسيار عالي بود. وقتي کارگاهها خيلي شلوغ است، کارها غربال نميشوند.
سینایی میگوید: به عنوان مجسمهساز و مربی هنر زندگی با هنر را نعمتی بس با ارزش ميدانم. آموزش هنر تنها آموزش تکنيکها و مهارتهای آن نيست بلکه آموزش نگرشي متفاوت نسبت به محيط اطداف و زندگی است. تجربه کردن آنچه در اطراف ميگذرد از دريچه هنر زندگی را رنگينتر و پرمعناتر ميکند. روح شاعرانه کودک زمانی به بيان تصويرياش زندگی ميبخشد که پرورش يابد، تشويق و راهنمايی شود. آنگاه آنچه را که کودک نقاشی ميکند فقط شکلی کليشهای در وسط صفحه کاغذ نخواهد بود بلکه منحصر به فرد و خاص است. وی ادامه میدهد: مربي هنر شاگردانش را متوجه محيط اطراف ميکند طرح، رنگ، ريتم، بافت، نقشهای گوناگون را به آنها نشان ميدهد. کودک در اين جستجو برداشتهای تصويری جديدی را در محيط اطرافش کشف میکند، به هيجان میآيد، مهارتهايی بدست میآورد و خلاقيت را تجربه میکند.
وی وظيفه اصلي علوم تربيتي را شکل و فرم دادن به شخصيت افراد میداند: در اين رابطه آموزش هنر نقش ويژهای را ايفا میکند. آموزش هنر, ديدن را آموزش میدهد، به مفاهيم بصری و همچنين شناختن ,دانستن , به فکر کردن و از طرف ديگر به حس کردن ارزش میبخشد. توانايی فکر کردن در تصاوير و قدرت تجسم کردن را میآموزد. احساسات و دريافت سريع مفاهيم را رشد میدهد و باعث سرگرمی و لذت میشود. نقاشی در کودکان باعث رشد نيروی تفکر ميشود و نيروی آناليز کردن و خلاصه کردن را تقويت میکند. باعث رفتاری خلاق و فعال ميشود و از اين طريق روح را بيدار ميکند و خلاقيت را ميجويد و شکوفا ميکند. قدرت تصميمگيری فردی را بالا ميبرد و توانايی سالم انتقاد کردن را پايه گذاری ميکند.
علاقه به تمامی عناصر بصری جهان اطراف را در شخص بيدار ميکند و امکانات تغيير و زيباتر کردن آنرا نشان ميدهد. سینایی میگوید: برای رسيدن به همه اين توانايیها بايد شرايط را برای آموزش هنر به کودکان مناسبتر کنيم تا آموزش و شناخت هنر از جايگاهی ويژه بر خوردار شوند. برگزاری کارگاههای هنری به مناسبتهای مختلف مانند روز جهاني کودک, ما را به اين اهداف نزديکتر ميکند. پس با هم, کنار هم, بر سپيدی کاغذ بازی رنگها و نقشهای زيبای ذهن خلاقمان را در اين روز پر از رنگ تجربه کنيم.
گفتگو از: مجيد احمدي
1389/7/3 - 11:53:40 کد خبر : 150525
1389/7/3 - 11:53:40 کد خبر : 150525
0 نظرهای شما:
Post a Comment