درباره هاراطون داويديان

درباره دکتر هاراطون داويديان
معادله هاىروان شناختى



هاراطون داويديان- متولد ۱۳۰۳ تهران-
فارغ التحصيل دانشكده پزشكى دانشگاه تهران -
۱۳۲۷- شروع فعاليت به عنوان نخستين استاديار رشته روانپزشكى در ايران از سال ۱۳۲۹-
مشاركت در تأسيس و راه اندازى بيمارستان روزبه -
۱۳۳۰- مهاجرت به انگلستان براى ادامه تحصيل-
تحصيل در انستيتوى روانپزشكى دانشگاه لندن در رشته روانپزشكى و بيمارستان هاى «موزلى» و «بتلم» -
اخذ ديپلم تخصصى روانپزشكى (DPM) از دانشگاه لندن - ۱۳۲۷-
عضو مؤسس رويال كالج در بيمارستان موزلى ۳۹ - ۱۳۳۸-
كسب سمت استادى دانشگاه از سال ،۱۳۴۷
بازنشستگى به سال ۱۳۷۰-
مدير گروه روانپزشكى بيمارستان روزبه

- رياست بيمارستان روزبه-
از پايه گذاران «انجمن روانپزشكان ايران» -
۱۳۴۵- رياست و دبيرى دوره اى از فعاليت انجمن روانپزشكان-
يكى از پنج چهره انتخابى توسط «انجمن جهانى روانپزشكان» در هامبورگ به عنوان پيشگامان توسعه روانپزشكى نوين-
همكارى با فرهنگستان علوم پزشكى جمهورى اسلامى ايران در گروه علمى «علوم بهداشت» - ۱۳۷۲ و عضو افتخارى فرهنگستان-
كسب رتبه عضو افتخارى فرهنگستان در ۱۳۷۷-
دريافت لوح تقدير از سوى رئيس جمهورى وقت، سيدمحمد خاتمى، ۱۳۸۱ در جلسه بزرگداشت اساتيد منتخب فرهنگسان علوم پزشكى
احمد حجارزاده: علاقه هاراطون داويديان به علم گسترده روانشناسى از زمان تحصيل در مدرسه شروع مى شود و شايد به طور دقيق تر بيشتر از آغاز دوره دبيرستان. اگرچه در آن زمان مطالبى كه در مجلات و نشريات علمى با موضوع بيماريهاى روانى به چاپ مى رسيد اغلب محدود و مقالاتى جسته گريخته بودند اما همين نقد و تحليل هاى روانشناسى تنها منبع تغذيه معلومات علمى داويديان را فراهم مى كردند.
مقالات ارائه شده در آن مجلات بسيار براى هاراطون جوان جذاب و جالب بود و او آنها را با جديت و علاقه مندى تمام دنبال مى كرد. در دوران پزشكى وقتى با بيماريهاى اعصاب و روان آشنايى بيشترى پيدا مى كند، موضوعات روانشناسى تا حدى برايش اهميت مى يابد كه آنها در نظرش همانند حل كردن مسائل پيچيده رياضى شكل مى گيرد.
او مسائل روانى را بى شباهت به معادلات رياضى نمى داند؛ اينكه بايد پاسخى براى مجهولى يافت چالشى در او ايجاد مى كند تا در آينده تحصيلات خود را روى رشته روانشناسى متمركز كند. داويديان پس از گذران دوره ۶ساله ابتدايى در مدرسه ارامنه تهران به دبيرستان البرز مى رود كه آن زمان كالج آمريكايى بود؛ به رياست دكتر جردن. سپس وارد دانشكده پزشكى دانشگاه تهران مى شود كه تنها دانشكده پزشكى ايران در زمان خود محسوب مى شد.
پس از فارغ التحصيلى، دوران ۱۸ماهه خدمت را در كرمان پشت سر مى گذارد و پس از آن طى پله هاى موفقيت در رشته روانپزشكى را يكى پس از ديگرى طى مى كند. آشنايى او و ساير دانشجويان با بيماران روانى، محدود به دروسى نظير بيماريهاى مغز و اعصاب يا روانى مى شد كه در سال پنجم، هفته اى يك بار به دانشجويان تعليم داده مى شد و سالى يك بار آنها را به تيمارستان يا دارالمجانين مى بردند تا آنچه را در جلسات دروس روانپزشكى يادگرفته اند از نزديك شاهد باشند.
اگرچه آن زمان هيچ بخش مستقلى در دانشكده به بيماريهاى روانى تعلق نداشت، يعنى اصلاً بيمارستانى نبود. همين امر بهانه اى شد براى تحصيل دكتر هاراطون داويديان در زمينه بيماريهاى اعصاب يا نورولوژى: «هنگامى كه در دانشكده خدمت دكتر چهرازى رسيدم او از اعلام موافقت درباره افتتاح بخش بيماران روانى گفتند كه قرار بود با هماهنگى شوراى دانشكده پزشكى و رياست وقت دانشكده مرحوم دكتر صالح به عمل گذاشته شود.
دكتر چهرازى خود، استاد بيماريهاى اعصاب بودندو من در زمان تحصيل تا پيش از اتمام آن، انترن ايشان بودم. استاد تدريس دروس بيماريهاى روانى زنده ياد دكتر «حسين رضايى» بودند كه هميشه از نبود بيمارستان يا بخشى براى تدريس عملى رشته روانپزشكى گله داشتند. كما اينكه اغلب رشته هاى پزشكى از اين امتياز برخوردار بودند به جز بيماريهاى روانى و به اجبار فقط دروس نظرى به ما و دانشجويان ديگر منتقل مى شد و براى آشنايى ما با علايم و وضعيت اينگونه بيماران، محل و مكان و وسيله اى نبود ، حتى امكانات در اختيار ما براى آنچه نياز به فراگيرى اش داشتيم اصلاً كافى نبود.»
هنگامى كه چهرازى علاقه بى اندازه داويديان را مى بيند، او را به دكتر رضايى معرفى مى كند. مرحوم دكتر رضايى نيز كه با آمادگى بالاى داويديان مواجه مى شود و از طرفى نيز براى آموزش و اشاعه علم روانپزشكى، دست تنها بود، داويديان را به عنوان نخستين استاديار دانشكده پزشكى پذيرا مى شود. آن هنگام در بخش تازه تأسيس بيماران روانى در بيمارستان امام خمينى فعلى (هزار تختخوابى سابق) حدود ۳۰ تخت در اختيار گروه گذاشته بودند. مسؤول اين بخش دكتر رضايى بود كه يك سال بعد اين بخش به باغ بزرگى در خيابان كارگر فعلى (سى مترى سابق) منتقل مى شود.
اين باغ را دكتر بهارى از طرف شهردارى در اختيار آنها مى گذارد. درسال ۱۳۳۰ در همين مكان بيمارستان روزبه افتتاح مى شود و دو سال بعد مرحوم دكتر «عبدالحسين ميرسپاسى» نيز وارد دانشكده پزشكى مى شوند و همراه با دكتر رضايى و دكتر داويديان تا سالها، بيمارستان را اداره مى كنند: «من سالهاى متمادى مدير گروه روانپزشكى و همچنين چند سالى در سمت رياست بيمارستان روزبه مشغول به خدمت بودم. آن زمان كه دانشكده پزشكى به لحاظ طى مدارج علمى سخت گيرتر بود و زمان بيشتر لازم بود و همين طور امتحان ورودى برقرار بود بنده رئيس بخشى، دانشيارى و رئيس درمانگاهى را تجربه كردم و سرانجام در سال ۱۳۴۷ به كرسى استادى دانشگاه نائل شدم.»
تلاشهاى بى وقفه هاراطون داويديان همچنان ادامه دارد تا زمانى كه وى چهار سال پس از حضور در بيمارستان روزبه، براى ادامه تحصيل راهى لندن مى شود. آنجا به لطف روحيه خستگى ناپذيرش، موفق به اخذ ديپلم تخصصى روانپزشكى دانشگاه لندن معروف به (Diploma in Dpm Psychological Medicinice) مى شود و پس از بازگشت به ايران با حفظ سمت، فعاليت خود را به عنوان استاديار از سر مى گيرد. ساير مراكز تحصيل داويديان در لندن از اين قرارند: انستيتو روانپزشكى دانشگاه لندن و بيمارستانهاى موزلى (Maudsley and Bethlem Hospitals) و بتلم.براى شناسايى و گسترش علم روانپزشكى نيز داويديان و ساير همكاران او متحمل زحمات فراوانى شدند.
داويديان مى گويد: «علم روانشناسى در ايران تازگى داشت و در دانشكده پزشكى هم به عنوان يك بخش كاملاً جديد معرفى شده بود كه دانشجويان كمترين آشنايى با آن نداشتند و حتى داوطلب براى اين علم، بسيار كم بود. از همين رو ، ما دست به يك سلسله اقدامات زديم تا اين علم را به عموم و علاقه مندان معرفى كنيم. از جمله مهمترين اين اقدامات، تشكيل و اجراى برنامه هاى راديويى با مبحث علم روانپزشكى بود كه به صورت زنده پخش مى شد. در اين كار كه با همراهى و تلاش دكتر رضايى و همين طور دكتر ميرسپاسى صورت گرفت، مرحوم رضايى با سماجت و اصرار فراوان، توانستند مسؤولان امر را متقاعد كنند كه لازم است حتماً آشنايى بيشترى در اين باره به مردم داده شود.
هنگامى كه اين موافقت به عمل آمد، هفته اى يك روز، در برنامه اى نيم ساعته، بنده و دكتر رضايى به ارائه سخنرانى هايى مى پرداختيم كه از قبل تهيه و تنظيم شده بودند.اين نوشته ها در ارتباط با بيمارى هاى روانى و مسائل مختلف بهداشتى، جمع آورى و قرائت مى شد.سخنرانى هايى نيز در دبيرستان البرز براى اولياى دانش آموزان ترتيب داديم كه بسيار مورداستقبال قرارگرفت. گاهى آنها سؤال هايى داشتند يا مسائلى كه لازم بود مطرح كنند و ما آنها را در جلسات گفت و گويى به شكل ميزگرد اجرا مى كرديم كه همه از آن استفاده كافى مى بردند.
براى عموم مردم نيز كنفرانس هايى در سازمان هلال احمر ترتيب داده شد كه به شكل سخنرانى هاى ماهيانه و مرتبط با مسائل روانى و روانشناسى بود. اين فعاليت ها كه بسيار هم نتيجه بخش بودند به تدريج زمينه آشنايى و آگاهى دانشجويان و ساير مردم را نسبت به اين رشته فراهم آورد. تاجايى كه در سال ۱۳۴۵ با اضافه شدن چهارده - پانزده نفر به جمع روانپزشكان، تعدادى كه براى تأسيس يك انجمن نياز بود، تكميل شد و با ابتكار مرحوم دكتر عبدالحسين ميرسپاسى، دكتر حسين رضايى، دكتر محمدگيلانى، دكتر محمدنظام، بنده و ساير همكاران «انجمن روانپزشكى ايران» پايه گذارى و افتتاح شد كه از آن هنگام تاكنون فعال و داير است.» اين روزها دكتر داويديان علاوه بر فعاليت در فرهنگستان علوم پزشكى در قسمت واژه گزينى روانپزشكى، روانشناسى و پزشكى و همينطور در فرهنگستان زبان و ادب فارسى، در تلاش است تا كتاب «تاريخچه روانپزشكى ايران» را كه چندسالى است مشغول كار روى آن بوده، به پايان رسانده و به چاپ برساند.
در اين كتاب كه بنا به گفته داويديان، سعى مى شود تا يك سال آينده در دسترس علاقه مندان قرار بگيرد، ضمن آنكه بخشى به تاريخچه روانپزشكى در طب قديم اختصاص يافته، قسمت اعظم آن به تشريح تاريخ و آغاز روانپزشكى نوين ايران برمى گردد. همزمان با اين اثر، هاراطون داويديان كتاب ديگرى را تحت عنوان «راهنماى تشخيص و درمان افسردگى ها» در دست تهيه و تأليف دارد كه تعدادى از همكاران او نيز در اين راه يارى اش كرده اند. اين كتاب كه بيشتر براى پزشكان مناسب تشخيص داده مى شود، داراى اهميت فوق العاده اى است: «افسردگى نوعى بيمارى شايع است كه از دو جنبه ضرر و زيان وارد مى سازد.
اول زيانى كه به فرد مبتلا و خانواده اش مى رسد و دوم ضررهاى اقتصادى كه به كشور واردمى كند. از اين نقطه نظر بيمارى مذكور و معالجه آن و پيشگيرى از اين بيمارى ها اهميت دوچندانى مى يابد. هرچه پزشكان عمومى نسبت به چگونگى افسردگى و شناخت و تشخيص آن آشنايى كامل ترى داشته باشند، درمان راحت تر و كامل تر خواهدبود.
باتوجه به اين كه بيمارى افسردگى علائم بدنى [ظاهرى در بدن] دارد، اولين مراجعه بيمار به پزشك عمومى و غير روانپزشك خواهدبود و آنها هستند كه بايد در وهله اول بيمارى آنها را تشخيص دهند و بيمارانشان را انتخاب كنند، پس چه بهتر كه خودشان هم، عهده دار معالجه اين نوع بيماران باشند. هرچند بعضى از آنها را كه جنبه تخصصى تر دارند بايد به روانپزشك ارجاع دهند. اما بسيارى از موارد هم، احتياجى به درمان توسط روانپزشك ندارد و اطباى غيرروانپزشك به سادگى مى توانند عهده دار معالجه و مراقبت از بيمارانشان باشند.»
طى سال هاى ۹-۱۳۳۸ در بيمارستان موزلى لندن، رويال كالج (Foundation Fellow Of Ruyal College Of Psychiatrists) براى تأسيس خود تصميم به دعوت از ۱۰۰ نفر عضو مؤسس گرفت كه دراين ميان يكى از اعضا (به عنوان محصل قديمى روانپزشكى در بيمارستان موزلى)، دكتر هاراطون داويديان بود. ضمن آنكه انجمن روانپزشكان هامبورگ (Leader In Psychiatry) او را به عنوان يكى از پنج نفرى كه توانستند روانپزشكى جديد را متناسب با مقتضيات روز و فرهنگ مربوطه هر ملل تجزيه و تركيب كرده، توسعه دهند وبشناسانند، معرفى كرد و برگزيد. سه سال پيش هم در جلسه بزرگداشتى كه فرهنگستان علوم پزشكى كشور براى اساتيد منتخب خود ترتيب مى داد، سيدمحمدخاتمى رئيس جمهور وقت لوح تقديرى به پاس خدمات داويديان، تقديم او كرد. ايشان استاد مستقيم بنده بودند كه افتخار استاديارى ايشان را داشتم.
راهنمايى ها، محبت ها و تشويق هاى مكرر و بى پايان روانشاد رضايى، ضمن آنكه هرگز از خاطرم پاك نمى شود، برايم اهميتى حياتى داشت، بخصوص برخى جنبه هاى شخصيتى او مانند رفتار و دست گيرى از بيماران نيازمند. امروز با جرأت و به افتخار مى گويم كه اين اقبال را داشتم تا تحت سرپرستى ايشان علم روانپزشكى را شروع كنم و ادامه دهم و به پايان برسانم.»داويديان را بايد به نوعى آغازگر و مبدع واژه گزينى رشته روانپزشكى و مترجم واژه ها و تعبيرات خاص اين رشته پزشكى دانست.هاراطون داويديان درعين حال كه روانپزشكى حاذق است، محققى جست وجوگر نيز هست.
آنچنان كه تحقيقات وسيع و دقيق او درزمينه تاريخ روان درمانى در ايران و ساير ملل، داويديان را به منبع مهمى دراين زمينه بدل كرده است. او درباره سابقه درمان بيمارى هاى مرتبط با روان در ايران مى گويد: «در اواخر عهد ساسانى بيمارستان و مدرسه طب جندى شاپور در اين شهر بنياد گذاشته شد و نزديك به چهارقرن دوام داشت. به طورى كه شهرت جهانى پيداكرد. ديدگاههاى پزشكان آن زمان نسبت به پزشكى كه براساس يافته هاى نوين امروزى دربرگيرنده جنبه هاى روانى - اجتماعى امور پزشكى بود و عمل دماغ را در به وجود آوردن نشانه هاى بيمارى دخالت مى داد، بسيار تازگى داشت.
داويديان همچنين سابقه درمان بيمارى هاى مرتبط با روان را در ايران بسى بيشتر از غرب مى داند و يادآورى مى كند: «در اروپاى قرون وسطى، درآن هنگام كه «ديوانگان» را مأمن شياطين مى دانستند و براى واداركردن ارواح خبيثه به ترك بدن «جن زده»، انواع آزارها و شكنجه ها را نسبت به اين دردمندان بينوا روا مى داشتند، ما در يزد دارالشفا داشتيم كه بخشى از آن به بيماران روانى اختصاص داشت و همچنان كه گفته شد قرن ها پيش از آن نيز در اواخر عهد ساسانى درمان بيمارى روانى سابقه داشته است. با ظهور ستارگان درخشانى در آسمان پزشكى دوران اسلامى در ايران همچون ابوبكر محمد زكرياى رازى، ابوبكر ربيع الاخوينى بخارى، على بن عباس مجوسى اهوازى جرجانى، ابوعلى سينا، سيد اسماعيل جرجانى و ديگر مشاهير جهان پزشكى طب قديم ايران به اوج ترقى رسيد.
جرجانى در جايى كه به تشريح شيوه طبابت مى پردازد، به نخستين وظايف طبيب اشاره مى كند كه عبارتند از: شناختن حال هاى تن، يعنى تميزدادن بين تندرستى و بيمارى، تشخيص بيمارى يا استخراج مرض: يعنى شناختن بيمارى و تعيين پيش آگهى بيمارى يا استدلال كردن براى اينكه بداند حال بيمار و بيمارى چگونه خواهدبود و اين را طبيبان «تقدمه المعرفه» مى گويند و ميسرنيست مگر اينكه طبيب از مزاج اصلى بيمار و سير تحول آن درطول عمر مطلع شود و ازخوى و عادت ها و از امراض نفسانى غالب بر او مانند شادى ها و غم ها و خشنودى و مانند آنها اطلاع حاصل كند.
اين، به آن معنى است كه بزرگان طب قديم ايران اثر متقابل جسم و روان را بر يكديگر مى دانستند و تجزيه و تحليل احوال بيمار را براساس سنجش روحيه و موقعيت اجتماعى پايه طب قرار داده بودند. ما هم امروز تلاش مى كنيم براى دانشجويان خود روشن كنيم كه اين دو از هم جدا نيستند، كسى كه دچار يك بيمارى بدنى شد، همزمان دچار ناراحتى روانى هم مى شود و برعكس.»

0 نظرهای شما: