7 سال از رفتن «لاله» و «لادن» گذشت

7 سال از رفتن «لاله» و «لادن» گذشت
ایسکانیوز : هفت سال از پرواز ابدی محبوب ترین دوقلوی ایران گذشت اما رفتن «لاله» و «لادن» برای جهانیان حرف های زیادی داشت که این دو خواهر را در حافظه تاریخ ماندگار آری ، رفتن ، همیشه رسیدن نیست اما برای رسیدن باید
هر سال که 17 تیر می رسد غمی کهنه ، چنگ می زند به دلم ؛ ریش می شود دلم।انگار همین دیروز بود که مردم ایران ، چشم و گوش دوخته بودند به رادیو و تلویزیون تا در جریان تازه ترین خبرهای بیمارستان «رافلس» سنگاپور قرار بگیرند। همه دستها رفته بود بالا ، خیلى بالا ؛ اما شیره حیات پایین بود ، خیلى پایین و سرخى ‏اش تمامی سپیدى بیمارستان «رافلس» را پوشانده بود।همین که «لاله» سفر کرد «لاله» در عطش رسیدن به همزادش ، تمامى عطر وجودش را پراکند و سر بر سینه سرد خاک گذاشت।او هم پرواز کرد ، پرواز।رفتن ، همیشه رسیدن نیست اما برای رسیدن باید رفت।این را من از «لاله» و «لادن» آموختم।پیش تر گفته می شد حساس ترین جراحی تاریخ پزشکی ۴۸ ساعت طول می کشد اما بعدها مشخص شد به روز سوم و حتی چهارم نیاز خواهد بود।یک تیم فوق تخصصی متشکل از ۲۴ پزشک و ۱۰۰ پزشکیار و پرستار به سرپرستی دکتر «کیت گاه» در اتاق عمل بیمارستان «رافلس» سنگاپور جمع شده بود تا پیچیده ترین جراحی مغز قرن را روی جمجمه «لاله و «لادن بیژنی» دوقلوی به هم چسبیده ایرانی انجام دهد। این خطرناک ترین ریسک ممکن بود اما محبوب ترین دوقلوی ایران اصلا نمی ترسید।با وجود ۲۹سال زندگی پرحرارت ، دوقلوی ایرانی هرگز خویشتنداری و روحیه خود را از دست نداد।شور و عشق به زندگی مجزا و مستقل همواره در وجود این دو خواهر زبانه می کشید।«لادن بیژنی» از ۲۹ سال پیش که به دنیا آمد ، هرگز تنها نبود.همین را باید درباره خواهرش «لاله» گفت.آنان نزدیک تر از دو حبه انگور در یک خوشه بودند.سرشناس ترین دوقلوی ایرانی به سنگاپور رفت تا این وضع را عوض کند.آری این چنین بود که ۱۵ ، ۱۶ و ۱۷ تیر 1382 حساس ترین جراحی قرن ، آغاز و با مرگ آن دو به تلخی پایان یافت. «لادن» در شب پیش از جراحی می گفت : تمامی ریسک های این عمل را پذیرفته ایم و با شجاعت به اتاق عمل می رویم.«لاله» آرزو دارد هر دو سالم از اتاق خارج شویم. خبر مرگ «لاله» و «لادن بیژنی» عصر 17 تیر 1382 مثل بمب ترکید و صدای آن به فاصله چند دقیقه در سراسر دنیا پیچید.این درحالی بود که از شروع جراحی طاقت فرسا ۷۰ ساعت می گذشت.هرکس در هر کجای دنیا که این خبر را شنید بی اختیار اشک ریخت ؛ اغراق نیست اگر بگوییم بیش از 200میلیون ایرانی و غیر ایرانی ، برای بهبودی «لاله و لادن» دست به دعا بلند کرده بود.در آخرین بیانیه ای که بیمارستان «رافلس» درباره این جراحی منتشر کرد آمده بود : لحظاتی پس از جداسازی مغز دو خواهر به هم چسبیده «لادن» به خاطر نوسان جریان خون جان سپرد و دو ساعت بعد «لاله» نیز به همین دلیل به خواب ابدی رفت.تیم پزشکی ، دوشنبه شب و در طول روز سه شنبه بی وقفه تلاش کرد تا جداشدن سلولها و بافت مغزی دو خواهر در نهایت دقت و با کم ترین خدشه و ایراد صورت گیرد.جراحی با روند بسیار کند و پر از حرارت طی شد اما چون مغز آنان ۲۹ سال با یکدیگر گره خورده و مشترک بود و بافت یکسانی داشت این عمل ، تلخ ترین پایان را داشت.داریوش آرمان - دبیر گروه حوادث روزنامه ایران - به ایسکانیوز می گوید : انگار همین دیروز بود که آنان را دیدم ؛ اما نه اردیبهشت 1376 بود.نخستین بار به دعوت گروه جویندگان عاطفه به روزنامه ایران آمده بودند.تا آن موقع خواهران به هم چسبیده را از نزدیک ندیده بودم.خیلی دوست داشتم رو در رو با «لاله و لادن» حرف بزنم و بالاخره آن لحظه فرا رسید.برای استقبال از آنان و همراهی ، با عکاس روزنامه به جلوی در رفتیم.پس از احوالپرسی ، سوار آسانسور شدیم و به تحریریه رفتیم.به محض ورود ، هردو جلوی آینه قدی رو به روی آسانسور مکثی کردند و پس از مرتب کردن لباسها و روسری شان وارد تحریریه شدند.حضور آن دو در همان دقایق نخست ، نگاه تمامی همکاران را خیره نگه داشته بود.گفت وگوی خبری آغازشد و خواهران استثنایی درطول مصاحبه از زندگی و مشکلاتشان سخن به میان آوردند.وی ادامه می دهد : راستی که چقدر سخت بود تحمل این همه مشکل.«لادن» که پرحرف تر بود می گفت «شما را به خدا کمک کنید تا با یاری مردم و مسئولان من و خواهرم از هم جداشویم.از این زندگی سخت و رنج آور خسته شده ایم.» دبیر گروه حوادث روزنامه ایران اضافه می کند : «لاله» هم حرف های خواهرش را تایید می کرد.هرچه بیش تر حرف می زدند بیش تر به عمق رنج درونی آنان پی می بردیم.درخلال همان گفت و گو «لاله و لادن» از برخی سوءاستفاده ها و ناجوانمردی هایی که درحقشان شده بود سخن به میان آورد.از این که با سوء استفاده از نام و وجودشان ، برخی افراد چه سودهای کلانی که به جیب زده بودند.«لاله و لادن» از این وضعیت به ستوه آمده بودند ، این را در تمامی حرف هایشان می شد حس کرد.آنان با وجود عاطفه شدید خواهری دوست داشتند مثل تمامی آدم های روی زمین مستقل زندگی کنند.«لادن» می گفت «اگر پای یکی از ما آسیب ببیند دیگری هم مجبور است در خانه بماند و استراحت کند یا به مطب دکتر برود.من رشته حقوق را دوست داشتم و لاله ؛ روانشناسی را اما متاسفانه نمی توانستیم هر دو در رشته موردعلاقه خود درس بخوانیم.بنابر این مجبور شدیم حقوق بخوانیم.» خلاصه دو خواهر ساعتها درددل کردند.«داریوش آرمان» اظهار می دارد : آن روز پس از پایان گفت و گوی مفصل ، دوقلوی به هم چسبیده تحریریه را ترک کرد.هنگام خروج وقتی مقابل آسانسور رسیدند بازهم مکث کوتاهی کردند.در آسانسور از آنان خواستم خاطره ای تعریف کنند که «لادن» گفت: روز اول مدرسه را هیچ وقت فراموش نمی کنم.اول «مهر» همراه پدرخوانده مان به مدرسه رفتیم.آن موقع در کرج زندگی می کردیم.وقتی وارد مدرسه شدیم مدیر و ناظم مانع ورودما شدند و گفتند بچه ها از شما می ترسند و حضورتان نظم کلاس را به هم می زند.به همین دلیل اجازه ندادند سرکلاس حاضر شویم.آن روز وقتی به خانه برگشتیم تا شب گریه کردیم.چندر وز بعد همراه ناپدری به دفتر شهید «باهنر» در وزارت آموزش و پرورش رفتیم.او پس از اطلاع از مشکل ما بلافاصله دستور داد مشکل ورود به مدرسه حل شود.بدین ترتیب از روز بعد ، مثل همه بچه ها سرکلاس حاضر شدیم.آری «لاله» و «لادن» اسطوره استقامت و پایداری بودند ؛ اسطوره صبر و تحمل ، دختران فراموش نشدنی ایران زمین.به حتم ، آنان راهی را انتخاب کردند که از سرانجامش به خوبی آگاه بودند.برای جدایی دو جسم در تلاش بودند نه دو روح ؛ اما نه ، دو جسم بودند در یک روح.هرچه بود پرونده زندگی کوتاه و رنج آور «لاله» و «لادن» با اشک ملت مهر شد.به باورم ، این پرونده یک پیام مهم داشت : بشریت با تمام پیشرفت های علمی هنوز در گام نخست است.*
بهروز آرمان - دبیر گروه حوادث خبرگزاری ایسکانیوز

0 نظرهای شما: