چرا ايران در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا ناكام ماند؟

چرا ايران در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا

ناكام ماند؟


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: ورزشي - فوتبال - ناکامي "علي سعيدلو" در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا، قصه تکراري ورزش ايران در سال هاي اخير است که به كمرنگي نام و نفوذ کشورمان در مجامع بين المللي ورزش انجاميده است
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، علي سعيدلو که کمتر از دو سال است به راس ورزش ايران آمده، پس از حضور در ميادين مختلف ورزشي تصميم گرفت تا به عنوان نايب رييس به کنفدراسيون فوتبال آسيا راه يابد، اما گويا او و همکارانش تحليل مناسبي از مناسبات بين المللي نداشته و در پايان انتخابات رقيبان نپالي، گوامي، اردني و چيني‌اش - که نه کشورشان جايگاهي در فوتبال آسيا دارد و نه هيچ کدام از آنها (همانند سعيدلو) رتبه بلندي در کشورشان دارند – جاي او را گرفتند و پستي سمبليک ( نه اجرايي و تاثيرگذار) را در کنفدراسيون فوتبال آسيا به خود اختصاص دادند. اين ناکامي بزرگ تنها براي سعيدلو و يارانش نبود. اين شکست را هم مي توان به نام فوتبال و هم به نام ورزش ايران در آستانه رقابت‌هاي فوتبال جام ملت هاي آسيا نوشت. در ادامه به جنبه‌هاي مختلف اين ناکامي درس برانگيز و داستان تکراري اين اشتباه بزرگ خواهيم پرداخت.
نقش با تجربه‌هاي ورزش
در شرايط مشابه، با تجربه‌ها و کارکشته‌هاي ورزش که سال‌ها تجربه کسب کرده‌اند، براساس ويژگي‌هاي شخصيتي شان به سه گره تقسيم مي شوند.
گروه نخست، استخوان خرد کرده‌هايي هستند که درد ورزش را کشيده و خاک ورزش را خورده‌اند و مي دانند چگونه مي توان در مجامع بين المللي راي اعتماد کسب کرد، اما با توجه به اين که ارزش خود را بالاتر از افراد کانديداتور مي دانند و از دست آنها ارتزاق نمي کنند، به طور حتم در گروه مشاوران و همکاران قرار ندارند و بيشتر در حاشيه‌اند. اين افراد براساس خصوصيات ذاتي برخي اوقات از کوره در مي روند و زبان به انتقادهاي ريز و درشت مي‌گشايند.
گروه دوم، کارشناساني هستند که در گروه دست اندرکاران و برخي اوقات مشاوران قرار دارند، اما به دليل حضور در سيستم، زماني که به رفتارهاي غلط و نادرست برمي خورند، خاموش ماندن را پيشه کرده و خودشان را از ماجرا کنار مي کشند. اين افراد گرچه از اتفاق نادرست پيشگيري نمي کنند، اما انتقادي هم به زبان نمي آوردند تا خداي ناکرده در زمره "مغضوبين" قرار نگيرند.
اما گروه سوم. گروه سوم افرادي هستند که حتي بيشترشان موهايشان را در ورزش سپيد کرده‌اند، اما به گونه اي از رفتار اشتباه برخي مديران "روز" دفاع مي کنند که امر به شخص رييس نيز مشتبه شده و آن کار نادرست را به عنوان بهترين گزينه براي جاري کردن مديريت خود برمي گزينند و نتيجه همين مي شود که امروز شده است. متاسفانه از اين گروه سوم در ورزش ايران کم نيست و در حقيقت از آنها مي توان به آفت‌هاي ورزش ياد کرد. مهمترين ويژگي شان بيان مسايلي است که به مذاق مدير بالاسري خوش مي آيد و نظر مساعد آنها را جلب مي کند.
دلايق عقلي اشتباه سعيدلو
آنهايي که به خوبي از انتخابات مجامع بين المللي در ورزش آگاه هستند، مي دانند که "سابقه" حضور، حرف نخست را در اين مجامع مي زند. در کنار سابقه، نحوه ارتباط و تعامل با ساير اعضاي جامعه بين المللي در طول مدت حضور نيز تاثير بسزايي در جلب اعتماد ديگران دارد. داشتن "ثبات مديريت و جايگاه" فرد در کشورش نيز از جمله مهمترين معيارها براي دستيابي به يک کرسي بين المللي محسوب مي شود. همه اين ها را بايد به ميزان اقتدار و دانش فني فرد در حوزه تخصصي افزود. به اين نکته‌ها مي توان چندين مورد ديگر را هم اضافه کرد که هر کدام به فراخور خود بي تاثير در جلب اعتماد نمايندگان کشورها نيست.
اگر به هرکدام از موارد بالا توجه کنيم، درمي يابيم که علي سعيدلو در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا کمتر از اين پشتوانه ها بهره مي برد.
از لحاظ سابقه مي توان به جرات گفت که حضور و ديدار سعيدلو با نمايندگان جامعه بين المللي فوتبال به تعداد انگشتان يک دست هم نمي رسيد. پس رييس سازمان تربيت بدني ايران يکي از اصلي ترين ويژگي‌هاي جلب راي اعتماد ديگران را نداشت. چون نه کسي او را مي شناخت و نه کسي او را ديده بود. تنها مي دانستند که معاون رييس جمهور ايران نيز در انتخابات حضور دارد.
دوم اين که اعضاي جامعه بين المللي فوتبال نيز پس از مراوده‌هاي مختلف با مسئولان ورزش و فوتبال ايران دريافته اند که سعيدلو و امثال او که داراي پست هاي سياسي در ايران هستند، ميهمان امروز و فرداي ورزش اند و پس از مدتي از اين جايگاه کنار خواهند رفت. همان‌گونه که از ابتداي انقلاب تاکنون چندين نفر همانند او آمده اند و پس از مدتي کنار رفته اند. پس ترجيح مي دهند به جاي انتخاب "منصب ها" به انتخاب "نيروهاي برگزيده" دست بزنند تا گرهي از گره‌هاي فوتبال آسيا باز شده و اين ورزش در قاره کهن به جلو حرکت کند. اين قانون در بيشتر انتخابات هاي بين المللي که به صورت سالم برگزار مي شود، صادق است.
پس بنابراين سعيدلو از اين ديدگاه نيز چندان مورد توجه آسيايي ها نبود و حتي شايد اغراق آميز نباشد که پست سياسي سعيدلو، يکي از پوئن هاي منفي او در اين انتخابات بود که متاسفانه ناکارشناسان آن را امتياز مثبت سعيدلو قلمداد کرده بودند.
يادي از اشتباه‌هاي گذشتگان
اين براي نخستين بار نيست که مسئولان ورزش ايران نمي توانند بر "نفس" خود غلبه کنند و مي خواهند يک تنه مسئوليت‌هاي داخلي و بين المللي را قبضه کنند.
از قديم ترها که چندان به ياد نداريم، اما در يک دهه اخير محسن مهرعليزاده را مي توان سرآمد همه مديران "کرسي از دست ده" قلمداد کرد. او در ابتدا کرسي‌ با ارزشي که از زمان مصطفي هاشمي طبا در هيات اجرايي آژانس جهاني مبارزه با دوپينگ بدست آمده بود را از ايران گرفت. شايد داشتن آن کرسي و حضور ايران در صدر سياست گذاري‌هاي دوپينگ دنيا، مي توانست جلوي بسياري از اتفاق هاي ناگوار سال‌هاي اخير را بگيرد. شاهکار "مهندس" نيز در انتخابات کميته ملي المپيک بود. انتخاباتي که منجر به از دست رفتن عضويت يک ايراني در کميته بين المللي المپيک شد و اين امکان از ورزش ايران گرفته شد تا در جمع برترين مديران ورزش دنيا حضور داشته باشد.
پس از او محمد علي آبادي نيز چندان پرفروغ ظاهر نشد و پس از کنارگذاشتن محمد دادگان رييس وقت فدراسيون فوتبال که نشان از کم تجربگي و مشاوره‌هاي غلط داشت، خودش خواست وارد فوتبال شود، اما شرايط به او اجازه نداد و با علي کفاشيان کنار آمد تا او رييس شود و خودش همه چيز را هدايت کند.
در کنار اين تجربه هاي تلخ داخلي – که از آنها مي توان به عنوان ريشه هاي ضعف فوتبال ايران در سال هاي اخير نام برد – علي آبادي از کرسي کميته ملي المپيک نيز نگذشت و با تمام قدرت بر اين صندلي تکيه زد. علي آبادي به محض حضور در اين نهاد مهم ورزش رايزني‌هايي را براي حضور در بين اعضاي کميته بين المللي المپيک شروع کرد. آن هم بدون در نظر گرفتن ويژگي‌هايي که ارايه شد. خوشبختانه اين عرصه به صورت انتخابات برگزار نمي شود كه بخواهيم ناکامي ديگري به نام ورزش ايران ثبت کنيم، اما همين که تا کنون او را انتخاب نکرده اند، نشان از رعايت نشدن مواردي که ذکر شد دارد.
سعيدلو هم در اين ميان، پس از موفقيتي که ورزش ايران در گوانگ جو کسب کرد، راه اشتباه گذشتگان را طي کرد و راه به جايي نبرد. البته در دوران مديريت او ايران تاکنون پست دبيرکلي شناي آسيا، دبيركلي شمشيربازي آسيا، عضويت در هيات رييسه فدراسيون جهاني كشتي را از دست داده و به احتمال فراوان پست دبيرکلي وزنه برداري آسيا را نيز از دست خواهد داد، اما اين که چه نيرويي باعث مي شود اين مسايل را بي ارزش انگاشته و حضور شخص رييس را در پستي سمبليک مهم قلمداد کند، خودش جاي بحث دارد.
درسي براي فردا
بي شک اين انتخابات براي کساني که با عمق به موضوع ورزش نگاه مي کنند، درس‌هاي فراواني دارد.
درس نخست اينکه از داشته‌هاي خود به خوبي حفظ و حراست کنيم. اگر کرسي‌هاي بين المللي مهم است، اول سعي کنيم آنهايي که در اختيار داريم را حفظ کنيم، پس از آن به فکر بيشتر کردنش باشيم.
درس دوم اينکه مديران محترم ورزش کشور بدانند با توجه به ساختار مديريتي کشور، دير يا زود از ورزش رفتني هستند؛ پس با امکاناتي که در اختيارشان هست، از افرادي حمايت کنند که شانس بيشتري براي انتخاب شدن دارند و انتخاب شدنشان دردي از درهاي ورزش را دوا مي کند. خوشبختانه چه در فوتبال و چه در رشته هاي ديگر از جمله اين افراد زياد هستند.
درس سوم اينکه يک استراتژي بلندمدت و اساسي در زمينه کسب کرسي هاي بين المللي داشته باشيم و با هدف به سمت پست‌هايي حرکت کنيم که براي ورزش ايران سودآور است.
درس چهارم اين که به نيروهاي ملي و وطني اعتماد کنيم و به لبخندهاي "شرقي" و "غربي" براي حمايت دل خوش نکنيم. اين هايي که دست در دست ما مي فشانند و رو در روي ما مي‌خندند، معلوم نيست در دل چه دارند و اين انتخابات به خوبي به ما ثابت کرد همه آن اظهار ارادت ها در عمل چيزي به همراه نداشته است.
1389/10/17 01-07-2011 14:25:49 8910-10844: كد خبر

0 نظرهای شما: