جزييات آخرين روزهاي زندگي صدام از قول وكيل وي
1388/08/04 10-26-2009 13:11:37
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: بينالملل - منطقهيي
وكيل مدافع صدام در مصاحبه با روزنامه الغد اظهار داشت: در كتاب جديدم به بيان لحظات پاياني زندگي صدام و روند اعدامش پرداختم
. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، خليل الدليمي وكيل مدافع صدام، در گفتوگو با روزنامه الغد - چاپ اردن - اظهار داشت: چيزي كه مدتهاست دربارهي آن صحبتي نشده است در كتاب جديد من آمده است و من ظرف چند روز آينده بسياري از اين مسائل ناگفته را بازگو خواهم كرد.
دليمي در كتاب جديد خود به بيان خاطرات صدام پرداخته است. وكيل مدافع صدام اعلام كرد: صدام اصرار داشت هر آنچه را كه ميگويد جمع آوري كنم، زيرا او پيش بيني ميكرد كه هر لحظه آمريكاييها او را بكشند، لذا به من اجازهي نوشتن خاطراتش را داد.
خليل الدليمي به نقل از صدام در اين كتاب دربارهي لحظات دستگيرياش مينويسد: من در خانه يكي از دوستانم در منطقهي الدور در استان صلاحالدين بودم. من اين مكان را به اين خاطر انتخاب كرده بودم كه در سال 1959 نيز به آن پناه برده بودم؛ در زماني كه در حمله عليه عبدالكريم قاسم كه در نزديكي رود دجله صورت گرفت، مشاركت داشتم.
خليل الدليمي به نقل از صدام ميافزايد: صاحب اين خانه دوست بسيار مورد اعتماد من بود و من در آن زمان تنها با دو تن از محافظانم كه از نزديكان من بودند به سر ميبردم تا مشكل زيادي براي صاحب خانه ايجاد نكنند و خانه هدف حمله نيروهاي آمريكايي قرار نگيرد.
خليل الدليمي به نقل از صدام ادامه داد: از يك موتور سيكلت، اسب و قايق براي رفت و آمد خود در مواقع نياز استفاده ميكرديم. اگر آمريكاييها از سمت صحرا ميآمدند، ما از قايق استفاده ميكرديم و اگر از رود دجله ميآمدند، ما از اسب استفاده ميكرديم.
وكيل صدام به نقل از وي ادامه ميدهد: ما براي تمام شرايط خود در آن زمان تجهيزاتي را آماده كرده بوديم و همچنين يك پناهگاه در زير زمين ساخته بوديم تا در مواقع اضطراري به آن پناه ببريم كه شبيه پناهگاهي بود كه ما در زمان جنگ عراق و ايران ساخته بوديم و بسيار به عراقيها كمك كرد.
الدليمي به نقل از رييس جمهور سابق عراق ادامه ميدهد: من بيشتر وقت خود را در اين خانه به سر ميبردم و يك روز عصر كه در داخل خانه بودم و قرآن ميخواندم و نزديك غروب و وقت نماز بود كه قرآن را بستم و رفتم كه نماز بخوانم. ناگهان يكي از همراهانم فرياد زد آمدند، آمريكاييها آمدند. من فورا به پناهگاه رفتم؛ اما چند دقيقه بعد آمريكاييها من را پيدا كرده و من بدون هيچ مقاومتي خود راتسليم كردم. شايد به خاطر اين مقاومت نكردم چون من يك رهبر بودم و آنها سرباز و عاقلانه نبود كه با آنها درگير شوم و يكي از آنها را بكشم و آنها نيز مرا بكشند. اين به دور از رهبري است، اما اگر جورج بوش رييس جمهور آمريكا با آنها بود، حتما با او درگير ميشدم تا يا بر او پيروز شوم يا بميرم.
وكيل صدام در ادامه به نقل از صدام افزود: يك هفته قبل از دستگيريام تغيير در صورت صاحب خانه را احساس ميكردم. رفتار او غير عادي بود، اما من به علت اعتمادي كه به او داشتم لحظهاي شك نكردم كه او به من خيانت كند. البته در برخي مواقع احساس ميكردم كه او ترسيده است. متاسفانه او از شيطان تبعيت كرد. شايد هم دل به وعدههايي كه آمريكايي به او داده بودند سپرده بود. من پول زيادي پيش خود نداشتم تا به او بدهم تا چنين خيانتي نكند. تمام پولي كه با خود داشتم يك ميليون و 280 هزار دينار بود كه با آن برخي عمليات مقاومت را اداره ميكردم، اما شما بايد به عراقيها بگوييد "قيس نامق" دوست صميميام و برادرانش به من خيانت كردند.
خبرگزاري سماء فلسطين گزارش ميدهد: در فصل 25 اين كتاب دليمي به بيان جزئيات كشته شدن صدام ميپردازد و بيان ميكند: برخي از افسران ارشد آمريكا به سفارت آمريكا فشار وارد كردند كه در تماسي با واشنگتن باعث تاخير اجراي حكم اعدام صدام شود. در اين زمينه حتي گفته بودند كه برخي از اين افسران اعلام كردند كه با تحويل صدام به دولت نوري مالكي مخالفت خواهند كرد و زلماي خليل زاد نتوانسته بود مالكي را قانع به تاخير اجراي حكم اعدام كند.
دليمي درخصوص آخرين خواسته صدام نوشته است: قبل از اعدام، برخي افسران آمريكايي از جمله فرمانده بازداشتگاه در صفي ايستاده و با صدام خداحافظي كردند كه وي خواستار خداحافظي با برادرانش برزان و سبعاوي شد.
خليل الدليمي افزود: چند ساعتي گذشت و صدام بنابر عادتش بعد از نماز اعشاء در رختخواب خود قرآن خواند كه يكي از افسران آمريكايي به او اعلام كرد كه زمان اعدام تو صبح خواهد بود. نگهبانان زندان به شدت وي را تحت نظر داشتند و نگران بودند كه مبادا او خودش را حلق آويز كند. در ساعت چهار صبح فرمانده بازداشتگاه به داخل سلول صدام آمد و گفت كه بايد تو را به عراقيها تحويل دهيم. صدام نيز وضو گرفت و قرآن را برداشت و شروع به خواندن كرد سپس لوازم شخصي خود را به من داد و من نيز آنها را به رغد صدام (دخترصدام) دادم.
خليل الدليمي گفت: صدام همان لباسهايي را پوشيد كه هنگام رفتن به جلسه دادگاه ميپوشيد. سپس با يك خودرو كه روي آن علامت صليب سرخ بين المللي بود به يكي از هواپيماهاي بلك هاك آمريكا منتقل شد. در هنگام اعدام نيز صدام از افسران خواست كه چشمانش را نبندند.
دليمي در كتاب جديد خود به بيان خاطرات صدام پرداخته است. وكيل مدافع صدام اعلام كرد: صدام اصرار داشت هر آنچه را كه ميگويد جمع آوري كنم، زيرا او پيش بيني ميكرد كه هر لحظه آمريكاييها او را بكشند، لذا به من اجازهي نوشتن خاطراتش را داد.
خليل الدليمي به نقل از صدام در اين كتاب دربارهي لحظات دستگيرياش مينويسد: من در خانه يكي از دوستانم در منطقهي الدور در استان صلاحالدين بودم. من اين مكان را به اين خاطر انتخاب كرده بودم كه در سال 1959 نيز به آن پناه برده بودم؛ در زماني كه در حمله عليه عبدالكريم قاسم كه در نزديكي رود دجله صورت گرفت، مشاركت داشتم.
خليل الدليمي به نقل از صدام ميافزايد: صاحب اين خانه دوست بسيار مورد اعتماد من بود و من در آن زمان تنها با دو تن از محافظانم كه از نزديكان من بودند به سر ميبردم تا مشكل زيادي براي صاحب خانه ايجاد نكنند و خانه هدف حمله نيروهاي آمريكايي قرار نگيرد.
خليل الدليمي به نقل از صدام ادامه داد: از يك موتور سيكلت، اسب و قايق براي رفت و آمد خود در مواقع نياز استفاده ميكرديم. اگر آمريكاييها از سمت صحرا ميآمدند، ما از قايق استفاده ميكرديم و اگر از رود دجله ميآمدند، ما از اسب استفاده ميكرديم.
وكيل صدام به نقل از وي ادامه ميدهد: ما براي تمام شرايط خود در آن زمان تجهيزاتي را آماده كرده بوديم و همچنين يك پناهگاه در زير زمين ساخته بوديم تا در مواقع اضطراري به آن پناه ببريم كه شبيه پناهگاهي بود كه ما در زمان جنگ عراق و ايران ساخته بوديم و بسيار به عراقيها كمك كرد.
الدليمي به نقل از رييس جمهور سابق عراق ادامه ميدهد: من بيشتر وقت خود را در اين خانه به سر ميبردم و يك روز عصر كه در داخل خانه بودم و قرآن ميخواندم و نزديك غروب و وقت نماز بود كه قرآن را بستم و رفتم كه نماز بخوانم. ناگهان يكي از همراهانم فرياد زد آمدند، آمريكاييها آمدند. من فورا به پناهگاه رفتم؛ اما چند دقيقه بعد آمريكاييها من را پيدا كرده و من بدون هيچ مقاومتي خود راتسليم كردم. شايد به خاطر اين مقاومت نكردم چون من يك رهبر بودم و آنها سرباز و عاقلانه نبود كه با آنها درگير شوم و يكي از آنها را بكشم و آنها نيز مرا بكشند. اين به دور از رهبري است، اما اگر جورج بوش رييس جمهور آمريكا با آنها بود، حتما با او درگير ميشدم تا يا بر او پيروز شوم يا بميرم.
وكيل صدام در ادامه به نقل از صدام افزود: يك هفته قبل از دستگيريام تغيير در صورت صاحب خانه را احساس ميكردم. رفتار او غير عادي بود، اما من به علت اعتمادي كه به او داشتم لحظهاي شك نكردم كه او به من خيانت كند. البته در برخي مواقع احساس ميكردم كه او ترسيده است. متاسفانه او از شيطان تبعيت كرد. شايد هم دل به وعدههايي كه آمريكايي به او داده بودند سپرده بود. من پول زيادي پيش خود نداشتم تا به او بدهم تا چنين خيانتي نكند. تمام پولي كه با خود داشتم يك ميليون و 280 هزار دينار بود كه با آن برخي عمليات مقاومت را اداره ميكردم، اما شما بايد به عراقيها بگوييد "قيس نامق" دوست صميميام و برادرانش به من خيانت كردند.
خبرگزاري سماء فلسطين گزارش ميدهد: در فصل 25 اين كتاب دليمي به بيان جزئيات كشته شدن صدام ميپردازد و بيان ميكند: برخي از افسران ارشد آمريكا به سفارت آمريكا فشار وارد كردند كه در تماسي با واشنگتن باعث تاخير اجراي حكم اعدام صدام شود. در اين زمينه حتي گفته بودند كه برخي از اين افسران اعلام كردند كه با تحويل صدام به دولت نوري مالكي مخالفت خواهند كرد و زلماي خليل زاد نتوانسته بود مالكي را قانع به تاخير اجراي حكم اعدام كند.
دليمي درخصوص آخرين خواسته صدام نوشته است: قبل از اعدام، برخي افسران آمريكايي از جمله فرمانده بازداشتگاه در صفي ايستاده و با صدام خداحافظي كردند كه وي خواستار خداحافظي با برادرانش برزان و سبعاوي شد.
خليل الدليمي افزود: چند ساعتي گذشت و صدام بنابر عادتش بعد از نماز اعشاء در رختخواب خود قرآن خواند كه يكي از افسران آمريكايي به او اعلام كرد كه زمان اعدام تو صبح خواهد بود. نگهبانان زندان به شدت وي را تحت نظر داشتند و نگران بودند كه مبادا او خودش را حلق آويز كند. در ساعت چهار صبح فرمانده بازداشتگاه به داخل سلول صدام آمد و گفت كه بايد تو را به عراقيها تحويل دهيم. صدام نيز وضو گرفت و قرآن را برداشت و شروع به خواندن كرد سپس لوازم شخصي خود را به من داد و من نيز آنها را به رغد صدام (دخترصدام) دادم.
خليل الدليمي گفت: صدام همان لباسهايي را پوشيد كه هنگام رفتن به جلسه دادگاه ميپوشيد. سپس با يك خودرو كه روي آن علامت صليب سرخ بين المللي بود به يكي از هواپيماهاي بلك هاك آمريكا منتقل شد. در هنگام اعدام نيز صدام از افسران خواست كه چشمانش را نبندند.
0 نظرهای شما:
Post a Comment